1322-46

1498-63

1498-64

براساس یک داستان واقعی
فیلم Race، فیلمی پر از پیام های انسانی، با حوادث تلخ و شیرین است. فیلم برپایه نژادپرستی در سالهای 1930 چه در امریکا، چه در اروپا ساخته شده است، آن سالها که هیتلر خونخوار در قتل عام و سوزاندن یهودیان دستهای خود و یارانش خونین بود، آن سالها که هنوز سفیدپوستان متعصب، ضد نژاد، دمار از روزگار سیاهان در می آوردند و هیچ قانونی هم جلودارشان نبود، درحالیکه در آن سالها سیاهپوستان چه در ورزش، چه موزیک، امریکا و حتی جهان را تسخیر کرده بودند و هر روز افتخاری بزرگ برای امریکا ببار می آوردند.
در آن سالها «جسی اوئنز» از یک خانواده نسبتا فقیر، ولی با هدف های بزرگ متولد شد و در طوفان فشارهای نژادپرستان شخصیت جسی از آغاز صبور و مهربان و با گذشت بود، او در برخورد با ناملایمات، با خشونت ها، با تبعیض چنان با روحیه مهربان و والایی برخورد می کرد که در همان لحظه تاثیر مثبت خود را می گذاشت.
جسی با اطلاع از اینکه امواج تبعیض نژادی همچنان زادگاه او و خانواده اش را پوشانده و هنوز مردم باورشان نمی شود جسی یک امریکایی وطن پرست است که برای سربلندی زادگاه خود در میدان های ورزشی افتخار می آفریند.
جسی یک شانس بزرگ داشت، آنهم حضور یک مربی پرقدرت با قلبی پر از انسانیت بنام (لری اشنایدر) که در زندگی او بزرگترین نقش را ایفا کرد. با او تا لبه تیغ نژادپرستی ضد انسانها پیش رفت.
جسی برای المپیک 1936 برلین آماده شده بود، درست زمانی که نازی ها برسر قدرت بودند و در پشت پرده بگیر وببندهای یهودیان بیگناه آغاز شده بود. به همین جهت وقتی بعد از قهرمانی های پر هیاهو در امریکا، برای المپیک برلین آماده می شد تا برای امریکا افتخاری بزرگ بیاورد جامعه سیاهپوستان امریکا به مخالفت برخاسته و با ارسال نماینده خود از جسی خواستند بدلیل نژادپرست بودن هیتلر به آلمان نرود.

1498-65

1498-66

جسی که یک دوره قهرمانی موفقیت آمیز را پشت سر گذاشته و با دختر دلخواهش ازدواج کرده و صاحب دختری شده بود، درواقع هیچ آرزویی جز کسب 4 مدال طلای المپیک برای امریکا نداشت، ولی حالا با دیدگاه سیاهان امریکا روبرو شده، او باید میان هم رنگ های خود و افتخار برای سرزمین اش یکی را برگزیند و ابتدا انصراف خود را از این سفر اعلام می کند، ولی با تشویق های لری اشنایدر(جیسن سودکیس) تصمیم نهایی خود را می گیرد و همراه تیم برگزیده امریکا که شامل قهرمانان یهودی هم میشود، بار سفر می بندد این سفر در اصل یک سفر سیاسی و اجتماعی و مبارزه با نژادپرستی است، چون بر چند نکته مهم تکیه دارد، که متاسفانه در نیمه های راه، قهرمانان یهودی ناگهان امکان حضور خود را از دست میدهند و خیلی راحت قربانی سیاست بازی های پشت پرده میشوند و تنها «جسی اوئنز» بعنوان یک رنگین پوست وارد صحنه المپیک می شود. حضور جسی در میدان المپیک، با اعتماد به نفس، چهره همیشه مهربان وخندان، بدور از هر بغض و کینه، چنان تاثیرگذار است که حتی قهرمان پرش آلمان لوز «دیوید کراس» در حضور صدراعظم آلمان هیتلر، به شکست در برابر جسی تن میدهد. او را به آغوش می کشد و حتی در میدان رژه میرود، که این صحنه ها نه تنها یک دهن کجی به هیتلر و دارو دسته اش می باشد، نوعی ایستادگی در برابر نژادپرستی است، که حتی تاثیر آن به مردم امریکا نیز میرسد و هنگام بازگشت قهرمانانه جسی، مردم از هر طبقه ای به خیابان ها می ریزند و به پای قهرمان سیاهپوست خود گل می ریزند.
استفن هاپکینز که با مهارت صحنه ها را به هم پیوند داده است، در آخرین صحنه ها، زمانی که جسی در جشن بزرگ پیروزی خود می خواهد به اتفاق همسرش وارد هتل بشود، مامور هتل او را از در دیگری که ویژه سیاهپوستان است به داخل هتل می فرستد و در آن لحظه، دوباره چهره زشت نژادپرستان حاکم بر امریکا را رخ می کند، گرچه بعدا جسی به کاخ سفید دعوت می شود و رئیس جمهور امریکا از او استقبال می کند و تابو را می شکند، ولی فیلم پیام میدهد که در آن سالها حتی قهرمانان نام آور و افتخارآفرین سیاهپوست هم در یک نقطه، هنوز سیاهپوست به حساب می آیند و از حقوق انسانی خود محروم هستند.
هاپکینز صحنه های حضور رهبران آلمان را در استادیوم و پرهیز از دست دادن و روبرو شدن قهرمان سیاهپوست آمریکایی و در نهایت قلابی بودن چهره و حرکات هیتلر، در زمان شکست ورزشکاران آلمانی همه و همه بسیار مصنوعی و بیحال نشان داده می شود و از نقاط ضعف فیلم بحساب می آید.

1498-67

1498-68