Froghy

نوروز درياي مهر فراگير درجهان هستي است

نوروز از راه رسيده است تا اندوه درماني كند، ولي اين اندوه درماني در پشت درهاي بسته  نيست. در پهنه اي به گستردگي جهان است.
نوروز از راه رسيده است كه اميد بخش دلها باشد. غبار از انديشه هاي  تار بربايد. دشمني را در چنبر عشق مهار كند. بهمين دليل است كه پيشينيان ما در گراميداشت روز آشتي، مهر ورزي وسپاس براي بودن وزندگي كردن را پيشنهـاد داده انـد. پيش از آنكه >غرب< در انديشه روزهاي ويژه باشد اين نياكان ما بوده اند كه از آدمي آنچه را كه پندار انساني بوده است بي غل و غش انتظار داشته اند كه مي‌خواسته اند در آغاز سال نو نه تنها يك فرد و يك خانواده، بلكه جامعه ي بشري چه ويژگي هائي را داشته باشد و بكار گيرد و از چه كرداري پرهيز كند.
در نوروز، ديدار نقش اساسي داشته است. در ديدار مردم با يكديگر سخن ميگويند. سال نـورا بفـال نيـك مي‌گيرند. از حال يكديگر با خبر مي‌شوند. هنوز هم در بسياري از شهرهاي ما درهاي خانه در ايام نوروز باز است. بنابراين ديدار و همدلي و بذل نقل و نبات در ايجاد رابطه  بهتر و دوستي ژرف تر اثر بسيار داشت. رسم بر اين بود و هست كه ديدار سلسله مراتب سني داشته و دارد. كوچكترها به ديدار بزرگترها بروند. اين توجه كوچكتر به بزرگتر را هنوز هم شاهديم و بهتر است بدانيم كه دليل اصلي آن احساس تنهايي فرد سالخورده است كه به ويژه در سده هاي پيش كه پزشكي درحد امروز پيشرفته  و اثرگذار نبود اغلب سالخوردگان توان حركت كردن و شركت كردن در جشن ها را نداشتند به همين دليل ديگران جشـن وشـادي را بـه خـانـه فـرد مسن تر مي‌بردند.امروز هم مي‌بينيم  كه براي ديدار از  پيران سازمان هايي تشكيل شده است كه افراد بتوانند در سازمانهاي غير انتفاعي به افراد مسن توجه كنند و از آنان ديدار بعمل آورند. در گذشته، فرهنگ چنين مسئوليتي را به جامعه داده بود نكته ديگر در چگونگي دادن هديه بود. كه اغلب افراد دارا و توانمند به آنانكه براي ديدار و شادباش نوروزي آمده بودند هديه اي در خور زندگي آن فرد مي‌دادند. >عيدي< دادن راهي براي شادسازي مردم بود. بودند آنها كه به بهانه نوروز  به خانواده هاي مستمند كمك هاي فــراوانــي مــي‌كـردنـدزيـرا مـي‌انديشيدند ازين راه مي‌توانند هم كمك كنند و هم عزت نفس فرد ياري رسيده را جريحه دار نكنند. گروه درماني، از ويژگيهاي ديگر نوروز است. گردهمايي هايي هاي نووزي فقط ارتباط يك فرد با فرد ديگر نيست. هنگامي كه خانواده گسترده، باهم در كنار سفره هفت سين مي‌نشيند همبستگي گروهي بسيار نيرومندي  در ميان آنان بوجود مي‌آيد.
بويژه در چنين روزي افراد مسن خانواده و يا بطور كلي به سبب نيروي جمعي خانواده به آنها كه با يكديگر درحال قهر بودند پيشنهاد آشتي مي‌دادند. هيچكس نمي‌بايست در آغاز سال نو با يكديگر قهر باشد. آشتي سبب ميشدكه از دو نفر اندوه زدائي شود و اضطراب ناشي از پيشامدهاي تلخ آينده كاهش يابد. ويژگي ديگر نوروز در ايجاد حس شريك شدن است. مردم خود را آماده ميكردند كه به بچه ها  تخم مرغ هاي رنگين بدهند و آنچه را كه در سفره نهاده اند با ديداركنندگان شريك شوند. آغاز بوسه هاي صميمانه و دوستانه از بركت نوروز است.
بـوسه هاي نوروزي زيربناي لذت جنسي نداشت برعكس، بر برادري و خواهري و مهرو دوستي تكيه مي‌كرد تا انسانها يكديگر را بخواهند و دوست داشته باشند…اما نوروز  بيش از اينها به مردم خدمت مي‌كند.در نوروز رسم بر اين بود كه اغلب بديدار خانواده وفاميل مي‌رفتند كه در سال پيش فردي از ميان آنان رفته بود. ديدار ازين خانواده ها بدان علت بود كه نقطه پايان بر اندوه آنان بگذارند و سال نو را سرآغاز انديشه نو سازند و بقول معروف آن خانواده را از سوگواري و ادامه ي سوگواري باز دارند. بهمين دليل همه مي‌بايست در سال نو جامه ها ي نو و رنگين بر تن كنند و از اندوه بپرهيزند.
چرا نوروز مي‌تواند جهانيان را بيكديگر نزديك تر كند؟  هنگامي كه باورهاي ما در ايجاد شادي و مهر و دوستي نسبت به ديگران باشد، همگان هدف مشتركي براي دست يابي به آرامش روان و رسيدن به عشق پيدا مي‌كنند… درواقع وجدان گروهي رهبري را در راه رسيدن به خوشبختي برعهده مي‌گيرد. حتي مردم بدون آگاهي از ديگران، بدون آنكه  بدانند  در فلان منطقه چه رسمي وجود دارد. نوروز را رهبر شادي خود مي‌شناسند. 
اما نوروز ديدارها و شيريني هاي ديگر خود را بهمراه داشت. دختران و پسران جوان در خانه هائي كه كمتر در آنها بروي مردم باز بوده است مي‌توانسند لااقل يكديگر را ولو از راه دور به بينند. خانواده ها در اين ديدارها پسران ودختران خود را بهمراه مي‌بردند. نزديك شدن خانواده ها از يكسو و ديدارهاي جوانان از سوي ديگر فرآورده هاي ازدواج را افزايش مي‌داد.
در سال نو، بدليل آنكه افراد از نظر رواني براي سازش و هماهنگي آمادگي دارند مي‌توانند بسياري از كاستي هاي سال پيش را با رفتار مناسب جبران كنند. آقايي كه از راه دور به من زنـگ زده بود مي‌گفت آيا صلاح مي‌دانيد كه يك قواره رفتاري براي خانواده ها در سال نو بنويسيد؟ پاسخ اين است كه خانواده ها بسيار متفاوتند ولـي عـوامل همگاني چنين رفـتــاري را هـمــه ميـداننـد. صداقت ودرستكاري، نداشتن كيسه هاي جدا، گفت و گوي درست، همراهي و تشويق در پـيـشـبرد هدفهاي خانواده، از عواملي است كه زن وشوهر را به يكديگر نزديك مي‌كند. حال بايد ديد كه از چه كارهائي بايد پرهيز كرد؟… شايد عقيده بسياري از متخصصين اين باشد كه آدمي بايد فعال و پيش رونده باشد. چه كسي است كه از پيشرفت ناراضي باشد؟ ولي شما خود شاهد بوده ايد كه اين فـعـالـيت ها وقتي از حد معمول مـي‌گذرند تا چه اندازه ميتوانند به دوام و استحكام خانواده آسيب برسانند. مرداني كه با كار شديد خانواده را فراموش مي‌كنند تبديل به ماشين هاي پولسازي ميشوند. بچه ها  با پدر دلبستگي ايجاد نمي‌كنند چون او را در كنار خود نمي‌بينند. آنوقت اين پدرها هستند كه فكر ميكنند مادر توانسته  است كودكان  را از او دور كند و يا آنانرا برعليه او بشوراند. كودكاني كه پدر را در كنار خود نمي‌بينند ميتوانند  خشم خود را به گونه هاي آسيب رساني به خود و ديگران نشان دهند. بنابراين تعادل در كار خيري است كه اگر در سال نو مورد نظر قرار گيرد سود آن را به همگان ميرساند. بحث ديگر درباره روابط قبيله اي ما ايرانيان است و بسياري از ناكاميهاي زن ومرد در ارتباط با فاميل است.ديده شده است كه بعضي ها سالها از يكديگر شكايت دارند و با هم قهرند ولي در اينمورد اقدامي نمي‌كنند. بهتر است آدمي با خود بيانديشد كه منظور از اين قهر چيست؟ ايا به طرف مقابل ميخواهد چه پيامي بدهد؟…آيا حل مشكل جز از راه گفتن و شنيدن امكان پذير است؟ آنانكه اختلاف دارند آيا بهتر نيست  ازين روزها سود ببرند و بخواهند كه شكوه هاي خود را نه با توهين و تن آزاري بلكه با احساسي كه دارند با يكديگر در ميان بگذارند؟… تعهد زن و شوهر از لحظه اي كه با يكديگر ازدواج ميكنندآغاز ميشود… قرار دادها از همان نخستين روز هاي زندگي مشترك به گونه كلامي يا غير كلامي به پذيرش زن ومرد ميرسد و يا آنكه پذيرش انجام نمي‌گيرد و دشواري هاي فرسايشي در مواردي  كه توافق نشده است زندگي را بر زن و شوهر تلخ مي‌كند. آقايي شكايت ميكرد كه همسرم پيش از ازدواج با مادر و خواهرم رابطه بسيار خوبي داشت ولي پس از ازدواج حاضر نيست حتي آنها را گاه بگاه دعوت كند. اين يك دشواري ديگر در روابط است كه گاه ممكن است  افراد در دل از فردي خوششان نيايدولي تظاهر كنند.اين بدترين نوع رابطه است زيرا بالاخره افراد نمي‌توانند بي علاقه گي خود را براي ابد پنهان كنند. در اينجا منظورم فقط همسر اين آقا نيست بايد به آنسوي  قضيه نيز نگاه كرد. اين است كه اگر چنين پيشامدهايي در خانواده ها شيرازه ي  ارتباط هاي سالم را در هم پاشيده است بهتر است كه با بهانه هاي گوناگون مثل روزهاي تولد، اعياد و بالاخره سال نو از آمادگي همگان براي صلح و آشتي ياري جست و تلخي ها را با كلام شيرين عوض كرد.
بياد مي‌آورم سالها پيش گروهي از خوانندگان از من ميخواستند كه راجع به خوشبختي بنويسم. در ضمن گفت و گوها اظهارنظرهاي خودشان را نيز با من در ميان ميگذاشتند. يكنفر ميگفت عقيده دارد كه فقط با پول است كه ميتواند خوشبختي را اگر هم وجود نداشت بخرد! پرسش من اين بود چيزي كه وجود ندارد چگونه مي‌تواند خريداري بشود؟… گروهي روي تحصيل و شغل تكيه مي‌كردند كه ما اگر فلان دانشكده را بپايان برسانيم ديگر در جهان غمي نداريم و ميتوانيم شادمانه زندگي كنيم… حتي بعضي ها در زندگي خود با آنكه همه چيز داشتند باز هم براي نداشتن اتومبيلي كه خواسته بـودنـد، خـانهاي كه آرزو ميكردند خود را خوشبخت نمي‌دانستند. گروهي هم خود را در جوار اعتقادات خوشبخت معرفي ميكردند و ديگران را به راه وروش خود فرا مي‌خواندند. چگونه است كه فردي بدون داشتن آنچه گفته شد گاه در چارچوب قناعت ابراز خرسندي مي‌كند وديگران  با همه ي دانش و توانمندي مالي همچنان درراستاي >بدست آوردن< خودرا به آب و آتش مي‌زنند؟ پاسخ اين است كه خوشبختي يك عصاره دروني است كه در خلق وخوي آدمي نهفته است اما جلوه هاي ظاهري آن عشق است، نان است و چند كلمه حرف شيرين.