1494-64

«سده» جشن باستاني و پايدار ايرانيان

دهم بهمن (30 ژانویه) مصادف است با جشن سده ـ آيين هزاران ساله ايرانيان. در ايران باستان، از آغاز آبان تا پايان اسفند را دوره سرما مي خواندند كه صد روز پس از آغاز اين دوره و پنجاه روز مانده به نوروز، «سده» و جشن آتش بود. هنوز در روستاهاي جنوب شرقي ايران اصطلاح «صد به سده، پنجاه به نوروز» شنيده مي شود؛ يعني جشن سده صد روز پس از يکم آبان و 50 روز به نوروز برپا مي شود. برخي از پارسيان هند و تاجيکيان «سده» را جشن آدور (آدور = آذر، و هنوز در روستاهاي شرق ايران، افغانستان و آسياي مرکزي بوته خشک را آدور مي خوانند). از سده به بعد، از ميزان شدّت برودت كاسته مي شود.

1494-66

1494-67

مراسم جشن با هزاران سال پيش تفاوت نكرده است. مردم، هركس برحسب توان خود، مقداري هيزم اهداء مي كند و در زميني باز آتش برپا مي شود و حاضران بر گرد آن به شادي مي پردازند.
«نظامي» شاعر آزاده در توصيف شرکت کنندگان در جشن سده گفته است:
رخ آراسته، دستها پُرنگار ـــ به شادي دويدند از هر كنار.
آريايي هاي آسيا و اروپا (از هند تا آلمان) هميشه روشني و گرمي را كه خورشيد و آتش به وجود آورنده آن بوده اند مظهر عنايات خدا دانسته و احترام گذارده اند.
فردوسي جشن سده را آتش پرستي نمي داند و برپاكنندگان آن را چنين توصيف كند:
….. مَپِندار كاتش (كه آتش) پرَستان بُدند (بودند ـ کنايه از اين که جشن سده را آتش پرستان به وجود نياورده اند)
جشن سده را به هوشنگ پيشدادي نسبت دهند. فردوسي در اين زمينه گويد:
به هوشنگ ماند، اين «سده» يادگار
بسي باد چون او دگر شهريار
سده را قبلا «سدك» مي گفتند. ابوريحان نوشته است كه صد روز پس از آغاز سرما (يکم آبان)، «سده» و پنجاه روز بعد از سده، نوروز است و از سده تا درو كردن جو و به دست آمدن گلابيِ بهاره (موسوم به «جو رَس») نيز صد روز است.
اهميت جشن سده براي ايرانيان كه آن را در رديف آيين هاي نوروز و مهرگان قرار مي دادند به حدي بود كه در دوران ساسانيان، شاهان وقت بدون تشريفات در ميان مردم در اين مراسم شركت مي كردند. پس از حمله عرب، «مرداويز» ـ قهرمان ملی ایرانیان را احياء كننده اين جشن در قرون وسطا خوانده اند كه پس از بیرون راندن عرب از میهن، در اصفهان آن را از سر گرفت. چراغاني و روشن كردن شمع را به مراسم «سده» نسبت مي دهند. در افسانه هاي كهن ايران آمده است كه متهمان براي اثبات بيگناهي خود، از روي آتشِ شعله ور عبور مي كردند و هزار سال پيش از ميلاد، سياوش هم كه متهم شده بود، براي اثبات بي گناهي خود از روی آتش عبور كرد.

یاسمین فهیمی بانوی ایرانی ـ آلمانی
که دبیرکل حزب سوسیال دمکرات آلمان شد

کنگره حزب سوسیال دموکرات آلمان (SPD) در نشست خود در برلین، در 26 ژانویه 2014 (ششم بهمن 1392) بانو «یاسمین فهیمی» را برای یک دوره دوساله به دبیرکلی این حزب ـ حزب 153 ساله این کشور که بارها حکومت را به دست داشت و اینک در ائتلاف با حزب حاکم است برگزید. وی از ژانویه 2014 تا ماه گذشته (دسامبر 2015) دبیرکل حزب پُرتوان سوسیال دمکرات آلمان بود و به فعالیت سیاسی ـ عقیدتی ادامه می دهد.

1494-65

یاسمین 48 ساله از یک پدر ایرانی و یک مادر آلمانی در 25 دسامبر 1967 در هانوور (هانوفر) ایالت ساکسونی (شمال غربی آلمان) که خانواده سلطنتی انگلستان هم از همان منطقه آلمان هستند به دنیا آمده است. قبلاAndrea Nahlesدبیرکل حزب سوسیال دمکرات آلمان بود که در کابینه ائتلافی جاری، وزیر کار و امور اجتماعی شده است.Sigmar Gabriel رئیس (چِرمَن) این حزب است که در پارلمان فدرال (سراسری) 193 کرسی دارد و نیز حکومت محلی 9 ایالت از ایالت های آلمان را. گابریل در عین حال معاون (نایب) صدراعظم آلمان است. آلمان بمانند آمریکا یک فدراسیون است.
یاسمین که در گزارش های رسانه ای، بانویی باهوش و آگاه از امور و وضعیت جهان توصیف شده و بمانند همه ایرانیان و ایرانی تبارها جویای نام و پیشرفت، از 17 سالگی به حزب سوسیال دمکرات پیوست، وارد گروه محلی جوانان حزب شد و دوره آکادمیک (آموزش ایدئولوژی ـ سوسیالیسم عملی، فوائد سندیکالیسم، راههای همزیستی سوسیالیسم و کاپیتالیسم و به موازات تأمین رفاه و ارتقاء طبقه زحمتکش توجه به طبقه متوسط، دفاع و تأمین حقوق بشر و نهادینه شدن و تکامل دمکراسی) را گذرانید. وی که در دانشگاه، در رشته شیمی تحصیل کرده است همه پلکان حزب را بالا رفته، سلسله مراتب حزبی را طی و تجربه فعالیت گروهی کسب و به تحقّق آرزوی کاهش فاصله طبقه کم درآمد و وُرکینگ کلاس (زحمتکشان) از طبقه پُردرآمد و ثروتمند کمک کرده است.
یاسمین که برخوردار از هوشی سرشار و یک بانوی پیشرو و آماده جهش است پیش از انتخاب شدن به دبیر کلی حزب سوسیال دمکرات آلمان، دستیار و مشاور ردیف اول رئیس این حزب بود. حزب سوسیال دمکرات آلمان (Social Democratic Party of Germany) در ماه می 1863 با تفکّر مارکسیستی تاسیس شده است. مانیفِست کمونیست (عقاید مارکس) 15 سال پیش از تاسیس آن حزب انتشار یافته بود و بسیاری بودند که آن را که مشابهت بسیار به عقاید مزدک ـ روحانی زرتشتی ایرانی در سده ششم میلادی داشت راه حل مشکلات بشر (توده ها) می دانستند و به آن روی آورده بودند. حزب سوسیال دمکرات آلمان از آن پس به تدریج عقاید خودرا تعدیل کرد ولی از هدف تبدیل مالکیّت فردی وسائل تولید به مالکیّت عمومی و تأمین رفاه همگانی و فرصت های مساوی و مشارکت همه اعضای جامعه در فعالیت ها، تسهیلات و برخوردار بودن از منابع و منافع کشور دست برنداشت. این حزب تا 1930 چندبار ریاست دولت آلمان را به دست آورد و فردریک اربل Erbel، فیلیپ شیدمان، Gustav Gabriel و هرمان مولِر سران دولت آلمان از این حزب بودند.
هیتلر که تاکید بر ازدواج سوسیالیسم با ناسیونالیسم آلمانی داشت و بدون وفاداری به «ناسیونالیسم» مکاتب دیگر را زودگذر می دانست، پس از کسب قدرت، فعالیت حزب سوسیال دمکرات را ممنوع ساخت. این حزب پس از جنگ جهانی دوم باردیگر پا به عرصه وجود گذارد و از سال 1949 یکی از دو حزب بزرگ آلمان غربی (آلمان فدرال) شد و میان سوسیالیسم مطلق (سوسیالیسم مارکسیستی) و کاپیتالیسم خالص، «راه سوم» را برگزید و رهبران بزرگی همچون ویلی برانت، هِلموت اشمیت و گِرهارد شرودر داشت که هر سه صدر اعظم آلمان شدند. ویلی برانت در تبلیغ جهانی سوسیال دمکراسی سهم بسزا دارد. حزب سوسیال دمکرات آلمان که از اعضای احزاب سوسیالیست اروپا و فعال در سوسیالیست بین الملل است از پایان جنگ جهانی دوم از هواداران اتحاد اروپاییان بود تا قدرت اقتصادی واحد تشکیل دهند و جنگ و خونریزی از این قاره رخت بربندد، ولی تا روسیه خارج از این اتحادیه باشد مشکل ِ تحقّق این آرزو باقی خواهد بود مخصوصا که از آغاز قرن 21 ـ در مشرق زمین و آمریکای لاتین چند قدرت تازه در حال طلوع هستند. به این نکته نیز باید توجه داشت که ایرانیان و آلمانی ها (ژرمن ها) علائق ذاتی و احساس همنژادی نسبت به هم دارند و در طول تاریخ، هیچگاه برضد هم نبوده اند. ایران به خاطر همین احساس و جانبداری از آلمان، در دو جنگ جهانی قرن 20 صحنه نبرد و اشغال نظامی قرار گرفت و آسیب فراوان دید.

4 میلیون افغان در ایران
و 6 میلیون ایرانی در کشورهای دیگر

16 ژانویه 2013 (26 دی ماه 1391) معاونت امنیتی ـ انتظامی وزارت کشور، شمار پناهندگان افغان در جمهوری اسلامی ایران را که ثبت نام شده و دارای کارت پناهندگی هستند، 850 هزار نفر اعلام داشت. شمار افغان های غیر مجاز در آن زمان (ژانویه 2013 ـ 3 سال پیش) در جمهوری اسلامی ایران حدود یک میلیون و 420 هزار تَن برآورد شده بود ـ و با جمع دو رقم دو میلیون و 270 هزار. اظهارات افراد و گزارش های مبتنی بر آنها، رقم افغان های ساکن ایران در پاییز 2015 را نزدیک به 4 میلیون نشان می داد. پس از انقلاب و بویژه در سال های پس از جنگ عراق با ایران، 5 تا 6 میلیون ایرانی جلای وطن کرده و عمدتا در کشورهای انگلیسی زبان زندگی می کنند، ولی ارتباط و رفت و آمد خود با زادگاه و دیار نیاکان را قطع نکرده اند که یک خصلت ویژه هر ایرانی است.
افغان ها، از زمان تأمین وحدت ایران در 539 سال پیش از میلاد تا نیمه دوم قرن 19 (به مدت 24 قرن) اتباع ایران بودند که دولت لندن با توسل به جنگ (لشکرکشی به بوشهر و خوزستان) و بازی های دیگر، آنان را از ایران جدا کرد و سپس بخشی از ایشان را هم با ترسیم خط مرزی «دورَند» ضمیمه هندوستانِ وقت خود کرد که اینک در غرب و شمال غربی پاکستان زندگی می کنند و آرامش ندارند. شمار پشتون ها (پاتان ها = افغان ها)ی پاکستان بیش از 29 میلیون است. افغانستان نامی است که دولت لندن بر ایرانِ خاوری گذارده است. بپاخیزی های مسلحانه پس از سلطه عرب بر ایران با هدف تأمین استقلال و حاکمیّت ایران و احیاء زبان فارسی، از سیستان بزرگتر و خراسان بزرگتر (آن قسمت ها که اینک در افغانستان قرار گرفته اند) آغاز شده بود.

Reference: www.iranianshistoryonthisday.com