1663-66

1663-70

«گلندل» شهر حرکت، شهر همبستگی میان ایرانیان ارمنی زبان، شهر رستورانهای جورواجور و غذاهای خوشمزه، شهر قنادی های رنگارنگ و شیرینی های دلچسب، شهر ورزش، شهر قهرمانان سابق فوتبال و بوکس ایران است.
همه ماهه، گاه همه هفته در گلندل گروهی از نامداران فوتبال و بوکس دور هم جمع میشوند، یکی از این گردهمائی ها شنبه ها از ساعت 5 تا 7 ونیم بعد از ظهر در پاسیفیک پارک است.
گروهی از قهرمانان سابق فوتبال ارامنه و حتی قهرمانان سابق تیم ملی، با وجود گذر از سالهای بسیار، به میدان می آیند و مسابقه ای پرشور برگزار میکنند که مهم پیروزی یکی بر دیگری و یا تعداد گل ها نیست بلکه مهم زنده کردن رفاقت های قدیمی و حرمت پیش کسوتان را داشتن، همدیگر را دیدن و به آغوش کشیدن، خاطره های دور را زنده کردن است.
درمیان شان چهره های مهربان و نامداری هم هستند که چون گارنیک مهرابیان پدر فوتبال ارامنه، هنوز داوری می کند. وازگن شربتیان خلبان نامدار و قهرمان، که به هر بهانه ای اسپانسر بچه های قدیمی میشود و یکی از مشوقین و حامیان این قهرمانان نامدار و از پیش کسوتان قدیمی است و همه با احترام از او یاد می کنند.
آن روز واهیک مینائیان، هنریک آذریان، گورگن بارسقیان، زاون عنبرچیان، ورژ خاچیکیان، میشا پطروسیان، شاهن صفریان پرنفس در میدان می دویدند و گل میزدند توپ را از هم می ربودند، فریاد میزدند، می خندیدند ولی نفس هایشان همچنان پرقدرت بود.

1663-67

بهانه ای بود تا این بار با یکی از این پیش کسوتان، واهیک مینائیان گفتگو کنیم.
واهیک می گوید: من متولد 14 مارچ 1953 تهران، خیابان ویلا و ایرانشهر هستم. پدرم شاهن، مادرم ربکا، برادرانم وازریک و ویگن. خواهرانم ویولت و والنتین زندگی خوبی داشتیم. در 5 سالگی به ده متری ارامنه نقل مکان کردیم و اولین توپ را آن روزها از پدرم هدیه گرفتم و از همان زمان عشق به فوتبال در من ریشه دواند، در 13 سالگی به عضویت باشگاه شاه عزیز در آمدم و سپس با تیم های محلی در زمین های خالی نارمک، مجیدیه، یوسف آباد و نادرشاه فوتبال بازی می کردیم، من همیشه سپاسگزار اعضای باشگاه شاه عزیز هستم و قدر بزرگان و مربیان، سرپرستان و بازیکنان تیم شاه عزیز، آرارات تهران و ایران جوان بوشهر را می دانم. من به مرور در بازیهای باشگاهی دسته اول و دوم تهران شرکت کردم و در 15 سالگی همراه با نامداران فوتبال راهم را ادامه دادم. اولین بار در بازیهای المپیک ارامنه همراه تیم شاه عزیز در اصفهان بازی درخشانی ارائه دادیم اولین مربی من مسروب گالستیان بود همزمان تیم فوتبال باشگاه آرارات تهران از من دعوت به عضویت کرد ولی بدلیل مسئله درس و مسئله سن و زندگی، نتوانستم به تیم بپیوندم از 15 تا 19 سالگی در تیم های دبیرستانی کوشش، جوانان آرارات به مربیگری شاهن حق وردیان برادر کارو حق وردیان از اسطوره های تیم ملی فوتبال ایران بازی کردم. مدتی بعد به تیم جوانان آتش نشانی به مربیگری علی کاظمی ملحق شدم و همان روزها از سوی چند تیم باشگاهی دسته اول و دوم تهران دعوت شدم که باز هم بدلیل مشکلات میسر نشد، ولی من در طی این سالها به جلسات و تمرینات آرارات تهران میرفتم و برای بازیهای دوستانه باشگاه های بزرگ تهران و شهرستان ها مرتب در سفر بودم مربی من در آرارات منصور امیر آصفی و سپس مانوک خدابخشیان چهره معروف بودند در طی 15 تا 19 سالگی بیشترین گل ها را نصیب تیم شاه عزیز کردم ضمن اینکه در حشمتیه دو تیم فوتبال خوب محلی هم داشتیم یک تیم به مربیگری سوگرات تیموریان پدر آندرانیک تیموریان عضو تیم ملی ایران و دیگری به مربیگری و سرپرستی سروژ مرادی و مائیس آساتوریان، واهیک خچومیان بود.

1663-68

ما با ترکیب بازیکنان تیم پرقدرت «اربونی» را تشکیل دادیم که به مقام قهرمانی و نایب قهرمانی دست یافتیم و در مسابقات تیم های محلی تهران نو و دررو مجیدیه به پیروزیهای بسیاری دست یافتیم.
زمان خدمت نظام وظیفه با سمت گروهبان دوم سپاهی بهداشت همراه با فرهاد امینی بازیکن دسته اول تهران به بوشهر رفتیم در این شهر ساحلی به عضویت تیم ایران جوان در آمدیم که به مربیگری مجید چای بخش و مدیریت علی درویش بود.
در سالهای 1354 تا 57 به عضویت باشگاه آرارات به مربیگری منصور امیر آصفی درآمدم و در سال 1355 هنگام تمرینات مصدوم شدم و دو عمل جراحی را پشت سر گذاشتم و شانس حضور در بازیهای جام تخت جمشید را از دست دادم و سرانجام در استادیوم 100 هزار نفره و امجدیه و آرارات بازی کردم، مدتی بعد به مربیگری رایکوف درمیدان بودم، که اصرار داشت ایران را ترک نکنم.
در این میان من و ورژ خچومیان عضو باشگاه آرارات و کاپیتان تیم، با ویزای امریکا در تاریخ 26 اکتبر سال 1978 به امریکا کوچ کردیم، بلافاصله به بوستون، ماساچوست در منزل آلبرت ملیکیان دوست و همکلاسی مان سکنی گرفتم و در این شهر یکسال مربی تیم بوستن بودم و سپس با دیداری که با آندرانیک اسکندریان. که با تیم کاسموس نیویورک در بوستون آمده بود را به تیم حرفه ای New England Tea Men معرفی کرد که تمرین با تیم را در سال 1981 شروع کردیم ولی بعدا بدلیل نداشتن گرین کارت ومنحل شدن تیم، بعنوان مربی تیم دبیرستانی Bed Ford را چند سال به قهرمانی رساندم و سپس مربی تیم آرارات و AGBM بوستن شدم تا زمان بازنشستگی ام در MIT فعالیت می کردم و در طی سالها بارها مقام قهرمانی را برای تیم بوستن کسب کردم.
من در هر شرایطی از مربیان خود رایکوف و کرتیش و از گارنیک مهرابیان، هاملت آصفی، آرشاویر ملکی سپاس فراوان دارم.

1663-69