1440-85

1440-86

متجاوز به حریم «سونی»!

• معروف است که د ر«هالیوود» هنگامی که یک نفر اوج می گیرد که یکی دیگر فرو افتاده باشد. این امر یکبار دیگر چند هفته ی پیش اتفاق افتاد، هنگامی که «تجاوزگران» به اطلاعات کامپیوترهای کمپانی فیلمسازی «سونی» Sony حمله کردند، و اسرار بسیاری را برملا ساختند. موردی که تعدادی از تهیه کننده های دیگر را خوشحال کرد، اما بزودی همه را به فکر انداخت. زیرا بخصوص در عالم سینما قرار بر این نیست که خیلی چیزها را خیلی ها بدانند.
موضوع از آنجا آغاز شد که یک گروه مجهول الهویه با عنوان ساختگی «محافظان صلح» خود را در ردیف هواخواهان دولت کره ی شمالی بشمار آوردند در اعتراض1440-90 به فیلمی که در آن طی داستانی کمدی، طرح قتل «کیم چونک – اون» رئیس جمهور آن کشور برنامه ریزی می شود. این فیلم با بودجه ی 43 میلیون دلاری با عنوان «مصاحبه » The Interview می بایست فروش خوبی داشته باشد. زیرا دو هنرپیشه ی اول آن «ست روگن» و «جیمز فرانکو» چنین سابقه ای از خود با فیلم Pineapple Express باقی گذارده بودند.
اما قضیه از این حد جلوتر رفت، « تجاوزگران» نسخه ی فیلم های «خشم» و سپس «آنی» را از روی کامپیوتر دزدیدند و آنرا به کنجکاوان عرضه کردند- به اضافه ی حقوق و دستمزد رده های بالا در سونی، و میزان درآمد فیلم های مختلف این کمپانی. و باز تبه کاری بیشتر این گروه حافظ صلح، شماره های «سوشیال سکوریتی» تمامی کارمندان و نیز هنرمندانی را که با سونی کار می کنند، در معرض دید عموم قرار دادند.
مرحله ی حساس این خرابکاری هنگامی بودکه برخی نامه های کامپیوتری (E-Mail) میان سران کمپانی را انتشار دادند. از جمله اظهارنظرهای خانم «ایمی پاسکال» نایب رئیس کمپانی سونی خطاب به «اسکات رودین» تهیه کننده ی فیلم «شبکه ی اجتماعی».
وی در نوشته ی خود از «انجلینا جولی» به عنوان یک زن «کم استعداد و لوس» یاد می کند، و نیز با اشاره های تبعیض نژادی، به مسخره فیلم هایی را ردیف می کند که ممکن است پرزیدنت اوباما از آنها خوشش بیاید…
این دو نفر پس از برملا شدن نامه ها، عذرخواهی کردند، و پاسکال نوشت که اظهارنظرهای او بی مورد بوده و امیدوار است که موجب قضاوت در مورد شخصیت اونشود.
و «اسکات» نوشت:«من مقداری اظهارنظرکرده ام که در اصل قرار بوده خنده آور باشد» هیچ منظور خاصی پشت سر آن وجود ندارد، و من به شدت متاسفم».
اما ضرر و زیان وارد آمده بود.واقعیت این است که در صنعت سینما، هر نوع رفتار و کردار وگفتاری قابل تحمل است، بجز شفافیت و صداقت. این علت است که دوران کاری مرده ی یک هنرپیشه یا یک کارگردان، یک شبه می تواند به اوج برسد، و سرسخت ترین دشمنان، با یک فیلمنامه، تبدیل به بهترین دوستان بشوند.
به این دلیل است که درهالیوود، هیچکس هرگز آنچه را که در فکر دارد، به زبان نمی آورد، یا لااقل جلوی مردم، افکار خود را باز نمی کند.
بنظر میرسد که خانم ایمی پاسکال که یکی از ماندگارترین روسای تهیه ی فیلم در یک کمپانی است، این بار نیز این مخمصه را پشت سر گذاشته است. «ست روگن» در مراسم افتتاحیه قبل از نمایش عمومی فیلم، از پاسکال به عنوان زنی که از «مردانگی» برخوردار است و اجازه ی تهیه ی این فیلم را داده، تشکر کرد، و مایکل لینتون رئیس کمپانی، طی مراسمی به کارمندان مژده داد که خوشبختانه تجاوزگران در دسیسه های خود موفق نشدند… اما در عمل این کار چگونه به انجام رسید.
نخست سونی اعلام کرد که پس از تهدید تجاوزگران مبنی بر انفجار سینماهای نمایش دهنده ی فیلم و تکرار عملیات تروریستی سپتامبر 2001 در ویران کردن دو آسمانخراش در نیویورک (وتمامی این تهدیدها از سوی همان گروه حافظ صلح!)، در حال حاضر از نمایش فیلم منصرف شده است. ولی پس از گفته ی اوباما مبنی بر اینکه نظر موافق یا مخالف یک دولت خارجی برای نمایش یک فیلم امریکایی، اصلا اهمیتی ندارد، سونی تغییر عقیده داد و فیلم به روی پرده آمد- و نایاب شدن بلیت ها نشان داد که همه ی این ماجرا تا چه حد از نظر تبلیغاتی به نفع سونی بوده است!
از سوی دیگر گذشته از انگشت اتهام به سوی کره ی شمالی در این تجاوزگری، برخی از صاحبنظران معتقدند که مبداء و اصل این قضیه از داخل خود سونی سرچشمه گرفته و دست «خودی» ها در کار بوده است. همزمان در داخل سونی قراربر این شد که به جای استفاده از E-Mail همه از تلفن استفاده کنند!…
نکته ی آخر این است که کل این حرکات و تهدیدها، پرونده یی متشکل از «جاسوسی، خرابکاری و وحشت افکنی» تمام در کنار هم را تشکیل داده است، و فقط آینده نشان خواهد داد که این جنجال چگونه فیصله خواهد یافت.

1440-87

خاطرات

• از مجموعه ی تلویزیونی «درباره ی یک پسر» About A Boy در «ان بی سی»N B C تا مجموعه ی چند قسمتی «چادر قرمز»Red Tent در کانال «لایف تایم»،«مینی درایو» Minnie Driver پائیز پر مشغله 1440-91یی را پشت سر گذاشته است، و بزودی در فیلم تلویزیونی «پیترپن، به صورت زنده» Pitter Pan Live در «ان بی سی» ظاهرخواهد شد. این هنرپیشه 44 ساله به خاطراتش درباره ی برخی از فیلم هایی که راه او را به تدریج هموار کرده اند، اشاره می کند…
– «حلقه ی دوستان» Circle Of Friends(1995) ، تا قبل از آن من بطور مداوم در برنامه ها و فیلم های تلویزیون انگلستان شرکت می کردم.اما این فیلم اولین فیلم سینمایی مهم دوران کاری من بشمار می رود.1440-92 در آن لحظه من به شدت بی پول وورشکسته بودم، و تصمیم داشتم که به کار موزیک بپردازم. از روی ناچاری به نزد خواهرم در اوروگوئه رفته بودم و هنگامی که برای کریسمس به لندن برگشتم، با «پت اوکانر» کارگردان برخورد کردم. ظاهرا وی شخصیت دخترفیلم را در من پیدا کرد. پت به من گفت: دختر فیلم باید توجه همگانی را به خود جلب کند. و چون تو این نقش را بازی می کنی مطمئن باش که در آغاز یک مسیر مهم در زندگی ات هستی… همینطور هم بود و این فیلم، سرآغاز تمام موفقیت های بعدی من شد…»
– «هدف ناهنجار» Grosse Point Blank (1997)، هنگامی که فیلمبرداری این فیلم شروع شد، به نظر می رسید که فیلمنامه دارای مشکل است، «جان کیزک» همبازی من نزد «پل روت» 1440-93رئیس استودیو رفت و پیشنهاد داد که بازی های من واو به صورت جدیدی نوشته شود، و اگر پس از دو روز کار، از نتیجه راضی نبودیم، دوباره به اصل فیلمنامه برگردیم… رئیس، دو روز به ما مهلت داد، و ما در اتاق یک هتل فکرهایمان را روی هم گذاشتیم، و یک نفر آن فکرها را به روی کاغذ می آورد. در نتیجه داستان اصلی، پس از تغییرات جدید، تبدیل به یک فیلم جذاب و موفقیت آمیز شد.
– «در پی نیت خوش» Good Will Hunting (1997)، «اخیرا در یک سفر هوایی، من از ورای شانه های مسافر جلویی، دوباره این فیلم را دیدم، وبه یادم آمد که «مت دیمون» و «بن افلک» تا چه اندازه به کار خود در این فیلم شوق وعشق داشتند. بدون آنکه هیچیک از ما بدانیم که این فیلم تبدیل به یک فیلم کلاسیک خواهد شد.
در آن موقع تمامی حواس کمپانی Miramar متوجه فیلم «جکی براون» بود، و ما فقط یک مشت جوان مشتاق و علاقمند به کارمان بودیم در نتیجه زیاد به ما اهمیت نمی دادند. اما وقتی فیلم تمام شد و موفقیت خارق العاده پیدا کرد، تازه حساب کار به دستشان آمد!…
– «به سوی من بازگرد» Return To Me (2000)، «واقعیت این است که مردم «دیوید دکاوئی» را فقط از طریق مجموعه ی تلویزیونی «پرونده های مجهول» The X- Files می شناسند، و در نتیجه هیچ تصوری ندارند که او تا چه اندازه در کار خود با هوش، همزمان شوخ و تلخ، و درخشان است. من خیلی مایل بودم کاری انجام دهم که رمانتیک و مربوط به دل باشد. هر هنرپیشه یی دوست دارد که در مسیر کار هنری خود نقش های متفاوتی را بازی کند. این فیلم آرزوی مرا برآورده ساخت، همانطور که در قلب بسیاری از آدمها رخنه کرد و آنان را تحت تاثیر قرار داد. این نکته را من از برخورد مردم درکوچه و خیابان، و آنچه به من می گفتند دریافتم.»
– «ویل و گریس» Will & Grace(04-2003) «از من پرسیدند چه شخصیتی را دوست دارم در این مجموعه بازی کنم. شخصیتی که ویل با او رابطه جنسی دارد، یا نقش یک دختر هرزه ی انگلیسی را؟ و من جواب دادم بدون اهانت به ویل، من نقش هرزه ی انگلیسی را ترجیح می دهم! از آن پس صحنه های مربوط به من و «کارن» (مگن مولالی) آنچنان خنده آور بودکه تمام سعی ما بر این بود که به هنگام فیلمبرداری جلوی خنده ی خود را بگیریم. نکته ی دیگر که موجب تعجب من شد، آن بود که آن صحنه ها از زیر ذره بین سانسور گذشت و به نمایش در آمد…
– «پولدارها» The Riches (08-2007)، «در این مجموعه من یکی از زیباترین نقش های دوران کاری ام را داشتم. اما به علت اعتصاب نویسندگان تلویزیونی، این مجموعه قصابی شد. و پس از آن کانال FX بودجه ی کافی برای ادامه ی آنرا نداشت. در نتیجه سرو ته قصه را پس از موفقیت کامل فصل اول، در فصل دوم به هم آوردند. این بزرگترین و تنها تاسف من در مسیر بازیگری ام بشمار می آید.
– «چادر قرمز» The red Tent (2014)، «مراکشی که در این فیلم می بینیم، آن مراکش پرشکوه هالیوودی با استخرهای آبی فیروزه یی نیست. بلکه چهره ی واقعی و خشن صحرا در آن به نمایش گذاشته شده است. و این مشکل ترین مکانی بودکه من تاآن زمان در آن کار کرده بودم. «ربکا فرگوسن» دراین فیلم می درخشد. و من البته نگران بودم. زیرا او ده سال از من جوانتر است و من نقش مادر او را بازی می کردم. فکر می کنم برای کسانی که نوشته ی اصلی این داستان را دوست داشته اند این نقش های به نوعی مذهبی درباره ی این زنان پیشرو، و رضایت بخش بوده باشد- که می تواند عامل موفقیت یک فیلم بشمار بیاید.

1440-88

کتاب های برگزیده

• تعدادی از کتاب های غیر تخیلی Non Fiction)) سال 2014 به عنوان کتاب های برگزیده از این قرار انتخاب شده است…
– «خون بیرون خواهد زد» ، Blood Will Out اثر «والتر کرن»Walter Kirn براین اصل مبنا گرفته است که هیچکس مایل نیست براساس حرف های یک دروغگو 1440-94در انظار عمومی در نقش یک ساده لوح جلوه گر شود. این رویداد واقعی را کرن براساس برخورد و رفاقتش با «کلارک راکفلر» به رشته ی تحریر در آورده، مردی از همان خانواده ی معروف که در نهایت معلوم می شود یک تبهکار آلمانی با نام اصلی «کارل گرهارت شرایتر» که از دوستی با «کرن» نویسنده ی کتاب معروف «بالا در آسمان »Up In The Air نهایت سوء استفاده را می کند، و با این سرزنش دایمی نویسنده به خودش که :«چگونه من حقیقت را نفهمیدم؟»
– «درباره ی مصونیت» On Immunity نوشته ی «یولا بیس» Eula Biss این سئوال را پیش می آورد که آیا از طر یق یک کتاب می توان گروهی از جامعه را که منکر تزریق واکسن به کودکان خود هستند، به این راه پیش درمانی برگرداند؟ جواب این است که اگر کتابی قادر به این کار باشد، آن همین کتاب است. موضوع این نیست که این گروه از مردمان دوباره به فکر بیفتند و به پیشرفت علم و دانش پزشکی و تحقیقات مربوطه و تفاوت آن با درمان طبیعی ایمان بیاورند. بلکه نکته ی اصلی در این است که این مردمان به مسئولیت اخلاقی و وجدانی خود فکر کنند. و آنرا در قبال هر موجود دیگری بر روی زمین در نظر بگیرند.
– «نمی شود درباره ی چیز بهتری صحبت کنیم؟» Cant We Talk About Something More Pleasant? نوشته ی «رز چست» Roz Chast در صحبت از به زمین خوردن، فراموشی در خاموش کردن چراغ گاز. یافتن یک خانه ی سالمندان مناسب، اینها به نظر نمی رسد که موضوع هایی قابل شوخی و خنده باشد. اما در این کتاب همینطور است: خانم چست. که کاریکاتوریست مجله ی نیویورکر است، تمامی تجربیات خودش و اطرافیانش را به صورت یک کتاب خاطرات مصور انتشار داده، در این کتاب ، که کاندیدای جایزه ی کتاب نویسی ملی است، نویسنده تمام خاطرات در اصل غم انگیزش با والدین خود را در سالهای آخر زندگی آنان، در قالبی شوخ و طنزآمیز ارائه کرده که به یک کتاب جذاب ختم شده است.
– «دودش به چشمت می رود» Smoke Gets In Your Eyes اثر «کیتلین داوتی» Kaitlin Doughty این نکته را مطرح می کند: درست است که «از خاکستر به خاکستر، 1440-95از خاک به خاک» ولی عاقبت چه کسی باید اینهمه را جمع و جور و پاک کند؟ معلوم است که مرده شور- و این حرفه ی اصلی این خانم است که روزهای زندگی اش را با مرده ها و با مرگ طرف بوده و نتیجه را به صورت خاطر ات خواندنی و مفرحی به خواننده ارائه داده است. کتاب او با این جمله شروع می شود:«یک دختر همواره نخستین جنازه یی را که اصلاح و شستشو کرده ، به یاد خواهد داشت…»
– زندگی کوتاه و اسف انگیز «رابرت پیس » The Short and Tragic Life of Robert Peace نوشته «جف هابز»Jeff Hobbs به شرح حال واقعی کودکی از محدوده ی تنگدستی و تنکاوری می پردازد که براساس دستورالعمل «رویای امریکایی» به دانشگاه ییل می رود، تبدیل به یک آمارگر خسته حال می شود، و عاقبت در میانه ی تیراندازی برسر مواد مخدر، به قتل می رسد.
هابز که هم اتاقی و همکلاسی این جوان بوده، به کند و کاو در زندگی و سابقه ی دوستش می پردازد. درباره ی راهی به سوی خوشبختی و موفقیت، که بالا و پائین فراوان داشته و عاقبت به جایی نرسیده است.