1597-62

1597-66

با هوشمند عقیلی هنرمند پیشکسوت در جوانان رادیو و مجله جوانان درباره خاطراتش از دانشکده ادبیات اصفهان، همکلاسی ها و همدوره های آن زمان، جهانبخش پازوکی و حسن شماعی زاده و بالاخره ناهید دایی جواد که اخیرا فوت کرد حرف زدیم. به راستی هیچکس مثل هوشمند عقیلی نمی تواند درباره آن دوره حرف بزند و از طلوع خواننده ای بنام ناهید که با غروب کوهستان گل کرد و سرانجام رفتن غم انگیزش سخن بگوید.
از هوشمند عقیلی در این باره می پرسیم و او برایمان می گوید:
عقیلی: در اصفهان در آن زمان وقتی دوره دبیرستان تمام شد وارد دانشکده ادبیات شدم، در آنجا دوستانی از جمله جهانبخش پازوکی که در دبیرستان هم با هم دوست بودیم. حسن شماعی زاده و دخترخانمی هم بودند به نام ناهید دایی جواد. من در رشته ادبیات و ادبیات انگلیسی و ایشان ادبیات فارسی می خواندند ما به سالن چایخوری دانشکده رفته بودیم این خانم هم آنجا بودند، جهانبخش گفت این خانم صدای قشنگی دارند، البته من اولین بار بود که ناهید را می دیدم و می شناختم و بعد که آهنگ مشهور «غم و غصه توی قلبم لونه کرده» را ناهید دایی جواد خواند و از رادیو پخش شد همه اصفهان این آهنگ را زیر لب می خواندند. من در مدرسه سه سالی که آنجا بودیم کنسرت های فراوانی در خود دانشکده گذاشته بودیم چه برای شب های عید و چه برای زمانی که بودجه ای جمع می کردیم برای فقرا من و خانم دایی جواد دو صدایی آهنگهای خانم دلکش و ویگن را می خواندیم، مثل «بردی از یادم» که با هم اجرا می کردیم و چقدر هم صدای قشنگی داشت و راحت این آهنگ ها را اجرا می کرد و درواقع ما یک زوج هنری در دانشکده ادبیات اصفهان بودیم و وقتی که من خبر درگذشت او را شنیدم واقعا متاسف شدم.
• درخبرها آمده بود تصادف کرده و او را به بیمارستان می برند و دو سه بار هم به هوش می آید ولی متاسفانه از دست میرود. ناهید وقتی که دانشکده را تمام کرد فعالیت هایش چه بود؟
عقیلی: من بعد از تمام شدن دانشگاه دیگر او را ندیدم چون خودم بلافاصله آمدم تهران آنجا شاغل شدم بعد هم آمدم امریکا.
• شما مثل اینکه در اصفهان در تئاتر هم فعالیت داشتید؟
– بله با ارحام صدر همکاری می کردم. البته من رل کمدی را نداشتم خود ارحام آن نقش ها را بازی میکرد که بالاتر از همه زنده یاد فرهمند که استاد آقای ارحام صدر هم بود و با ایشان هم چند تئاتر بازی کردم.
• چه نقش هایی بازی می کردید؟
– ملاقات در ویلای پریمور یک ترجمه فرانسوی بود که من رل کارآگاه را بازی می کردم، بعد چهار تا پنج نمایش دیگر بازی کردم.

1597-65

• چرا ادامه ندادید؟
– علاقه داشتم ولی وقت نداشتم حتی خودم یک بار برای یکی از دبیرستانهای اصفهان به دعوت خانمی که مدیر آن دبیرستان بود نمایشاتی را کارگردانی می کردم و در آن زمان میکروفن نبود و باید هم بلند و هم صریح صحبت می کردیم و به هرحال چند جلسه هم آن تئاتر را کارگردانی کردم.
درباره ناهید خواندیم که یک مدتی در برنامه گلها بودند و بعد به عنوان معلم کلاسهایی گذاشتند برای تعلیم علاقمندان رشته موسیقی و به آن صورت حرفه ای در رادیو و تلویزیون فعالیت هایش ادامه نیافت ولی کلاسهایش خیلی طرفدار داشت و خیلی از خوانندگان و موزیسین ها که در کلاسهای او آموختند خیلی نسبت به او احترام داشتند می گفتند خیلی به جوانها اهمیت می دادند و دوست داشتند که جوانهایی که وارد عرصه موسیقی می شوند موسیقی سنتی و کلاسیک ما را از یاد نبرند و بیشتر در آن زمینه فعالیت داشته باشند خیلی نسبت به شعر حساسیت داشتند. آخرین اجرای صحنه را در لندن داشتند و در بزرگداشت پیرنیا به اتفاق گلپایگانی رفتند و در آن مراسم شرکت کردند درواقع آخرین برنامه ناهید بعد از سالها دوری از صحنه بود. استقبال پرشوری از برنامه شد مردم به احترام اش بلند شدند و چقدر تشویقش کردند بعد از آن خیلی پیشنهاد کردند که در اروپا کنسرت بگذارد ولی گفته بود که من اهل کنسرت گذاشتن نیستم و من چون در ایران کلاس دارم و خدمت میکنم به بچه های جوان و همه زندگی من در ایران است امکان این که در اروپا کنسرت بگذارم.
• در آن زمان که شما با ناهید در دانشکده بودید خیلی از هنرمندان جوان در آنجا بودند که فعالیت می کردند من می دانم که حسن شماعی زاده در همان موقع شروع کرد.
– بله وقتی که ما در دانشگاه برنامه ای داشتیم از شماعی زاده دعوت می کردند و با مهارت فلوت می زد و هم قره نی می زد و شماعی زاده هنرمندی است که با همه سازها آشناست و جهانبخش پازوکی هم بودند که همکلاس خانم ناهید بودند رشته ادبیات فارسی می خواندند که هردو از ماندنی ترین آهنگسازان ایران شدند.
• دانشکده ادبیات اصفهان مرکزی شد برای تولد سه، چهار هنرمند برجسته که در تاریخ موسیقی ماندند.
– البته موزیسین های دیگری هم بودند که در آنجا فعالیت داشتند ولی موقعیتی برای آنها پیش نیامد که بتوانند خودشان را نشان دهند ولی بودند هنرمندانی که خیلی خوب ضرب می زدند و ویلن خوب میزدند و همینطور سنتور.
اصفهان در زمینه تئاتر هم سرآمد بود، دو تئاتر معروف و محبوب در اصفهان بود که هرکس به اصفهان می آمد به این تئاترها سر میزد.
تئاتر اصفهان زیرنظر آقای فرهمند بود و تئاتر سپاهان زیرنظر آقای ارحام صدر.