1476-51

بدلایلی قصد بازنشستگی داشتم، ولی محبت و عشق مردم،
تشویق برنامه گذاران، مرا همچنان در صحنه ماندنی کرد

دوستداران هوشمند عقیلی خواننده نامدار و مدیران هنری و برنامه گذاران، این هفته جلوی تصمیم او برای بازنشستگی ایستادند و از او خواستند همچنان به خوانندگی خود ادامه بدهد.
وقتی در این باره با هوشمند عقیلی حرف زدیم گفت:
– من مدتها بود با خود می گفتم بمرور به 80 سالگی نزدیک میشوم ، بهتر است دیگر از خوانندگی خود را بازنشسته کنم، چون تا حدی بیماریهای جسمی و اینکه توان سفرهای پیاپی با هواپیما را ندارم و همچنین از جهت روانی و حسی گاه یک چیزهایی را فراموش می کنم شاید زمان آن رسیده که به استراحت بپردازم، کتاب بنویسم و در صورت امکان شاگردانی را تعلیم بدهم.
می گویم بهرحال کتاب نوشتن نیاز به حواس کامل، ذهنیت قوی دارد، تعلیم دادن نیاز به انرژی و امکانات ذهنی فراوان دارد که مسلما هنوز همه این امتیازات را دارید که می خواهید به آنها بپردازید، آخرین کنسرت هایتان نشان داد شما هنوز سرپا هستید، پس جای بازنشستگی وجود ندارد، خصوصا وقتی مردم و برنامه گذاران با این اقدام مخالف هستند.
– من مسلما در برابر خواسته مردم تسلیم هستم و دلم می خواهد تا نفس دارم بخوانم، ولی با خودم گفتم شاید بازنشستگی من سبب شود، فضای بیشتری برای جوان ها باشد و مردم هم به خوانندگان جوان و تازه، آهنگهای جدید و پرتحرک بپردازند. ولی باور کنید از حدود یکی دوماه پیش که زمزمه رفتن از صحنه را سر دادم ، بسیاری از مردم از من خواستند همچنان بخوانم، از سویی مدیران هنری و برنامه گذاران نیز اصرار کردند برای برنامه های تازه ای آماده شوم، آقای مستشاری از اینترنشنال فیلم خواست برای چند برنامه در ماه با او قرارداد ببندم. می دانم که از ته دل خود می خواهد سرپا باشم، آقای متیان از من خواست ترتیب یک شب بزرگداشت را بدهد و من همچنان در برنامه های او روی صحنه بروم. دوستان خوبم از واشنگتن دی سی از هم اکنون تدارک برنامه های نوروزی را دیده اند و این تصمیم مرا بجا نمی دانند. من آدم تنبلی نیستم که بخواهم پاهایم را دراز کنم و شب و روز پای تلویزیون بنشینم و استراحت کنم، ولی بهرحال آدم به سن و سالی میرسد که نیاز به سکوت و استراحت بیشتری دارد، ضمن اینکه در مقابل وقتی این همه عشق و محبت و ساپورت مردم و برنامه گذاران را می بینم، دوباره انرژی می گیرم.
در مورد کلاس هایم نیز تا امروز بالای 150 شاگرد را تعلیم داده ام، هنوز هم عشق این کار را دارم، شاگردهایم نیز اعتراض داشتند و با این هجوم و اعتراض محبت آمیز، من احساس می کنم تا نفس دارم باید بخوانم حالا اگر آن همه ترانه در ذهنم نماند، می توانم از لپ تاپ
استفاده کنم.
شما سالهای سال است که می خوانید.
– من از 15 سالگی می خوانم. ابتدا خانواده مخالف بودند. پدرم اصرار به تحصیل دانشگاهی من داشت ولی در دوره دبیرستان مرا نزد تاج اصفهانی فرستاد تا من گوشه ها و ردیف ها را بیاموزم. بعد در رادیو اصفهان خواندم، در دوران دانشکده با هنرمندان خوب آن زمان، جهانبخش پازوکی و حسن شماعی زاده، هم شهری هایم، همکاری کردم بعد به رادیو تلویزیون ملی راه یافتم.
من با آهنگ و ترانه جهانبخش پازوکی، «ای خدا» یک شبه ره صدساله رفتم، بعد ای خدا، گریه بارون و بسیاری ترانه ماندنی خواندم و حمایت جهانبخش پازوکی و دکتر طبیبیان، مرا به سویی برد که به خواننده روز مبدل شدم. و وقتی برای گذراندن بورسی به لندن رفتم، سر از آمریکا درآوردم و ماندگار شدم. بیش از 36 سال در این سرزمین و دیگر نقاط جهان برای مردم خواندم، هیچگاه خسته نشدم چون حمایت آنها با من بود.

1476-47