1458-60

1458-61

1458-62

از: فیروزه خطیبی       عکس ها از: وفا خاتمی

بیست و ششمین جشنواره سینمای ایران دانشگاه لس آنجلس که با همکاری و حمایت بنیاد فرهنگ، ازتاریخ 25 اپریل کارخود را با نمایش فیلم “قصه ها”، تازه ترین اثر رخشان بنی اعتماد با حضورخود کارگردان درتالار بیلی وایلدر موزه همرآغازکرد، یکشنبه 16 اپریل با نمایش فیلم “طبیعت بی جان” – اثر کلاسیک سهراب شهید ثالث – به پایان رسید.
دراین فستیوال که یکی ازموفق ترین جشنواره های سینمای ایران چند سال گذشته بشمار می رود، ضمن نمایش 11 فیلم بلند داستانی، کوتاه و مستند، تازه ترین رویدادها، تنوع و گوناگونی سینمای ایران و اتفاق های تازه ای که در آن جریان دارد ازطریق فیلم هایی چون “ماهی و گربه” ساخته شهرام مکری (در ژانرتازه “اسلشر”)، “در دنیای تو ساعت چند است؟” فیلمی نوستالژیک و عاشقانه با کارگردانی صفی یزدانیان و “عصبانی نیستم” – تصویری از ناکامی های نسل جوان ایران امروز- ساخته رضا دورمیشیان به نمایش گذاشته شد. هم چنین فیلم سنت شکن “گل سرخ” ساخته سپیده فارسی فیلمساز ساکن فرانسه که در شب نمایش، با حضور کارگردان تبدیل به یکی از بحث انگیزترین فیلم های جشنواره امسال شد.
پل ملکوم، کیوریتورجشنواره می گوید عکس العمل ها به فیلم های امسال بسیار مثبت و استقبال تماشاگران از جشنواره بی سابقه بوده است: “همانطور که می دانید ما جشنواره های سینمایی گوناگونی را در طول سال برگزار می کنیم اما استقبال پرشورتماشاگران جشنواره سینمای ایران همیشه ما را شگفت زده کرده است. بنظر می رسد که تماشاگران ایرانی با این فیلم ها ارتباط احساسی وعمیقی برقرار می کنند. برای مثال، بعد ازنمایش فیلم “عصبانی نیستم” بعضی از تماشاگران درحالیکه اشک درچشم داشتند در “لابی” سینما احساس خودشان را درباره فیلم و داستان آن ابراز می کردند. البته کارگردان این فیلم بخاطر مشغله زیاد نتوانست درجشنواره حضور پیدا کند اما همین مسئله که تماشاگران تا این حد کنجکاوی و اشتیاق نشان می دهند و دوست دارند که دربخش پرسش و پاسخ با سینماگران شرکت و با آن ها گفتگو کنند برای ما ارزش و اهمیت زیادی دارد. ”
علیرضا اردکانی مدیر اجرایی بنیاد فرهنگ در همین رابطه می گوید: “من ازحضور بی سابقه جمعیت استقبال کننده از جشنواره امسال بی نهایت خوشحال و سپاسگزارم. تعداد تماشاگران درشب افتتاحیه از همه سال های گذشته بیشتر بود. این روند در طول چهارهفته برگزاری فستیوال همچنان ادامه پیدا کرد وتقریبا همه اکران های فیلم های جشنواره تا شب آخر”سولد آوت” بودند. ما حتی مجبور شدیم فیلم شب افتتاحیه فستیوال – قصه ها – را یک بار دیگر برای کسانی که ساعت ها در صف های طولانی ایستادند تا بلیت تهیه کنند و موفق نشدند تکرار کنیم. عکس العمل تماشاگران هم در رابطه با فیلم ها بسیار مثبت و دلگرم کننده بود.”

1458-63

آقای اردکانی می گوید فیلم های منتخب جشنواره امسال توانست بخوبی جنبش های تازه ای که درهنرفیلمسازی و سینمای امروزایران جریان دارد را به نمایش بگذارد:”اغلب فیلم های امسال نشان دهنده حرکت های تازه ای در مسیرشناخته شده سینمای ایران و آغاز دوران تازه ای از ظهورسینماگران تازه نفس و جوان تر بود. من فکر می کنم تماشاگران هم در این مورد با ما هم عقیده بودند. گاه اگر کسانی از فیلمی خوششان نمی آمد و در این مورد نظراتشان را با ما درمیان می گذاشتند، بازهم به این نتیجه می رسیدیم که فیلم آنقدر برانگیزنده بوده که حداقل مورد تفکر، بررسی، سنجش و نهایتا اظهار نظر تماشاگر قرار بگیرد. این درست همان چیزی است که ما از یک جشنواره سینمایی موفق انتظار داریم. ایجاد ارتباط با جهان بیرون از خود، از طریق هنرسینما و دیدگاه فیلمساز.”
امسال هم با همکاری و کمک های بنیاد فرهنگ بسیاری از فیلمسازان توانستند از ایران و کشورهای دیگربه لس آنجلس بیایند و در جلسه اکران فیلم های خود حضور داشته باشند. آقای اردکانی می گوید: ” حضور رخشان بنی اعتماد و دیگر فیلمسازان برجسته میهمان روی صحنه تالار نمایش بیلی وایلدرو گفت و شنود با آن ها در بخش پرسش و پاسخ از لحظه های فراموش نشدنی جشنواره امسال بود. تماشاگرانی که با اشتیاق می خواستند بپرسند و بدانند و سینماگرانی که حرف های زیادی برای گفتن داشتند، همه و همه برای من به عنوان یکی از گردانندگان این جشنواره، تجربه ای ارزشمند وبرای بنیاد فرهنگ رویداد فرهنگی افتخار آمیزی بوده است. ما از هم اکنون به فکربرنامه ریزی برای جشنواره سال آینده هستیم که بی شک برپایه های انرژی مثبتی که دریافت کرده ایم بنا خواهد شد.”

فیلم های آخرین هفته جشنواره
فیلم “ملبورن” به کارگردانی و نویسندگی نیما جاوید که پیش از این در چند جشنواره جهانی برنده جایزه بهترین فیلمنامه شده است، درامی معمایی و هیجان انگیز درباره زوج جوانی است که در آستانه مهاجرت به استرالیا، ناخواسته درگیرماجرایی پیچیده می شوند. فیلم که جمعه شب 15 می در جشنواره به نمایش درآمد با داستانی که بنا برگفته کارگردان از روی یک تجربه شخصی ساخته شده، با بازی پیمان معادی و نگار جواهریان، تماما در یک آپارتمان فیلمبرداری شده است.
منتقدین “ملبورن” را اثری خوانده اند که مانند آثار مشابه خود، “سعی در نمایش فضایی غیرقابل تحمل از داخل ایران دارد و بنظر می رسد قصد دارد با چیدن اتفاقاتی در کنار یکدیگر، تماشاگر را به این نتیجه برساند که بهتر است هرچه زودتر خود را برای مهاجرت به جایی بهتر برای زندگی آماده کند.”

1458-64

اغلب شخصیت های فیلم، از همسایه ها گرفته تا پرستار و پدر نوزادی که داستان فیلم در اطراف او می چرخد، بنظر غیرقابل اتکاء و اعتماد هستند و حتی خود زن و شوهریا قهرمان های اصلی یا شاید بتوان گفت “ضدقهرمان”  داستان هم پس از خبردارشدن از مرگ نوزاد قصه، یکدیگر را در معرض اتهام قرار می دهند. گویا درمکانی قرارگرفته اند که بجز همسایه پیر و از کارافتاده ای که توان آسیب زدن به دیگران را ندارد نمی شود به شخص دیگری اعتماد کرد. ساناز صبحانی دانشجوی رشته فیلم دانشگاه ایالتی سانتا باربارا که هرآخرهفته برای تماشای فیلم های جشنواره به لس آنجلس آمده یکی از تماشاگران فیلم ملبورن است: “فیلم برایم نوعی تقلید دست و پا شکسته  از “جدایی نادر از سیمین” بود. به خصوص که با حضور پیمان معادی، و این بار به جای لیلا حاتمی، نگار جواهریان، این احساس در من بیشتر قوت می گرفت. شخصیت هایی چون مانی حقیقی هم  مرا در فضای داستان های اغلب بدون پایان مشخص اصغر فرهادی قرار می داد. با اینحال خوشحالم که جشنواره به من فرصت تماشای این فیلم ها را داده است.”

مستندی درباره نخستین دستگاه اتوماتیک چاپ فیلم در ایران
یکی ازجالب ترین فیلم های امسال، مستند 45 دقیقه ای “محسن بدیع: صنعتگرسینما” (محصول 2009) ساخته عزیزساعتی عکاس و فیلمساز ساکن ایران بود. فیلم که شنبه شب 16 می درحضور امیر بدیع – پسر مهندس بدیع – به نمایش درآمد، درباره محسن بدیع، سازنده ی نخستین دستگاه اتوماتیک چاپ فیلم سیاه و سفید ودستگاه اپتیکال صداگذاری روی فیلم در ایران است که نخستین بار درسال 1327 بر روی اولین محصولات ناطق سینمای ایران، دو فیلم طوفان زندگی و زندانی امیردر استودیو پارس فیلم تجربه شد.
محسن بدیع که دریک خانواده سرشناس ایرانی درشهربصره به دنیا آمد و بزرگ شده ایران بود برای تحصیل در رشته های فنی به لندن و پاریس می رود. او پیش از شروع جنگ جهانی دوم، در آلمان زندگی می کرد و به کار تعمیر رادیو اشتغال داشت و با آغاز جنگ به بیروت و سپس به ایران باز می گردد و در تهران درخیابان فردوسی یک مغازه تعمیر و ساخت رادیو باز می کند. مهندس بدیع بخاطر علاقه ای که به عکاسی و فیلمسازی داشته، مدتی بعد یعنی دراواخر دهه 1320 با دست اندرکاران سینمای نوپای ایران از جمله دکتراسماعیل کوشان به همکاری می پردازد و با ابتکاراتی که بخرج می دهد امکاناتی برای ضبط صدا درحین فیلمبرداری بوجود می آورد. او بعدها “مرکز خدمات صنایع فیلم ایران” را پایه گذاری می کند و از نزدیک درجریان وقایع سینمای ایران قرار می گیرد. دراوایل دهه 1330 ، مهندس بدیع علاوه برچاپ و ظهور فیلم های سینمایی ابتکارات بی سابقه ای هم در رشته جلوه های ویژه سینمایی از خود نشان می دهد و با مشارکت در ساخت چند فیلم پرفروش از جمله “شب نشینی در جهنم” بکارگردانی ساموئل خاچیکیان به شخصیتی تاثیرگذار درسال های ساختاری سینمای ایران تبدیل می شود.
امیربدیع، یکی از مهمانان جشنواره سینمای ایران که با درگذشت پدرش مهندس بدیع به همراه برادرش فوآد تا چندی پیش مرکزخدمات صنایع فیلم ایران را اداره می کرد، دربخش پرسش و پاسخ بعد از اکران فیلم که تمرکز آن بر روی جنبه های فنی فیلمسازی در سینمای ایران بود، در باره شرایط فیلمسازی آن دوران به تماشاگران گفت: ” کیفیت صدای دو فیلم ناطق سینمای ایران که در داخل ایران ساخته شده بود بسیار بد بود . پدرم چون با ساخت رادیو آشنایی داشت و تحصیلات مرتبطی داشت دستگاهی برای صداگذاری فیلم ساخت . ابتدا با مقاومت کارگردان” زندانی امیر” روبه رو می شود اما با ارائه ی کار موفقیت به دست می آورد.”

نمایش “طبیعت بی جان” چهل سال بعد از اولین اکران
فیلم پایانی جشنواره سینمای ایران، طبیعت بی جان، اثر کلاسیک سهراب شهید ثالث ومحصول سال 1354 با تهیه کنندگی پرویز صیاد بود که با حضور هوشنگ بهارلو – مدیر فیلمبرداری این فیلم – چهل سال پس از ساخت آن به نمایش درآمد.
فیلم که در همان سال ها توانست جایزه خرس نقره ای فستیوال بین المللی برلین را نصیب کارگردان آن کند ماجرای پیرمرد سوزنبانی است که با همسرقالیبافش در منطقه ای دورافتاده زندگی می کند اما با دریافت حکم بازنشستگی ناچار جایش را به یک سوزنبان جوان می دهد. فیلم که یکی از مهم ترین آثار سینمای روشنفکرانه و موج نوی ایران به شمار می رود، زمانی ساخته شد که نسل جدیدی از فیلمسازان جوان ، علیرغم سانسورشدید، آثاری خلق کردند که یکی از درخشان ترین دوران فیلمسازی هنری معاصر ایران را رقم زد.

1458-65

هرچند در سینمای حاکم آن سالها، فیلمبردار در واقع تکنسین ضبط تصویر بود و هنوز چیزی به نام مدیر فیلمبرداری آن چنان جا نیفتاده بود که در همکاری با کارگردان، نوع لنز، اندازه قاب و یا حرکت را با توجه به داستان انتخاب کند، اما هوشنگ بهارلو، توانست در بیشتر صحنه ها، شات های دوربین را تبدیل به پرتره هایی بی نهایت زیبا، چشمگیر وبدیع کند.

1458-66

آقای بهارلو که در پا گرفتن موج تازه سینمای ایران نقش عمده ای داشته، مدیر فیلمبرداری  فیلم هایی چون بیتا، دایره مینا، سوته دلان و پستچی بوده است و درحال حاضر در پاریس زندگی می کند. او در بخش پرسش و پاسخ ضمن آنکه به تماشاگران گفت که هرگز دوست نداشته فیلم هایش را به خصوص بعد ازگذشت این همه سال تماشا کند، درباره مشکلاتی که ساختن فیلمی چون “طبیعت بی جان” به همراه داشت صحبت کرد. هوشنگ بهارلوکه فعالیت های سینمایی خود را با کار در مجله ستاره سینما آغاز کرد، دانش آموخته فیلم برداری از مرکز تجربیات سینمایی ایتالیا است. او درکنارفیلمبردارانی چون نعمت حقیقی، مازیار پرتو، نصرت الله کنی و فریدون قوانلو جزو اولین نسل مدیران فیلمبرداری سینمای ایران به معنای غربی آن به شمار می رود. جریانی که امروز به نام “سینمای موج نوی ایران” شناخته می شود.