1457-93

دیداری دوستانه با استاد علی بزرگمهر
که به گفت و گویی نکته پرداز درباره فرهنگ و هنر انجامید

شنبه یکی از هفته های گذشته من وهمسرم و یکی 2 نفر ازدوستان علی بزرگمهر، استاد سرشناس وهنر و اندیشمندی فرهنگی وهمسر عزیز او، در خانه بس دل انگیز آنان دیدار دوستانه ای داشتیم و گپ و گفتگویی پیش آمد که به قول استاد بزرگمهر، بس خودمانی و شیرین بود.
علی بزرگمهر در آپارتمان زیبای خود که در یکی از ساختمانهای بلند یکی از زیباترین محله های گلندل قرار دارد، تعدادی از تابلوهای خط و نقاشی خویش را که وی آنرا سبک و شیوه ای جدید و«زیبانگاری» معرفی می کند، بر دیوارهای این آپارتمان آویخته است وخود بخود، و قبل از هر بحث و گفتگویی، سخن از هنر و شیوه ویژه وی پیش می آید. بزرگمهر توضیح میدهد شیوه او آمیخته ای از مینیاتور و نقاشی است. و میگوید چون او نیز مانند شاعران بزرگ ایرانی، بنده طلعت آنیم که آنی دارد و از صدای سخن عشق ندیده است خوشتر وچون عشق را نهایت زیبایی خلقت میداند، شیوه خود را زیبانگاری نامیده است و این مرد صاحبدل وعاشق، بسی از زیباترین و چشم گیرترین رنگ ها را در این آمیختگی خط و نقاشی بکارگرفته است بطوری که چشمان تماشاگر را همراه ذهن و تخیل او، ساعت ها بخود مشغول می دارد.
بزرگمهر میگوید از پدر و مادری هنرمند زاده شده، پدرش معلم او بوده وهمسرش در تمام طول 40 سال و اندی ازدواج، مشوق اصلی او و در همین جا از همسر خود فریده خانم، به عنوان بهترین همسر خود یاد می کند. یکی از دوستان کنجکاو میشود که مگر استاد همسران دیگری هم داشته و یا دارد؟ و او با چهره پیوسته خندان خود می گوید فریده برای او تنها همسر و بهترین همسر است.
سخن به نیشابور میرسد که زادگاه بزرگمهر است و او میگوید نیشابور هزار سال پیش یک میلیون نفر جمعیت داشت با بیش از 4هزار ادیب و هنرمند و پایتخت فرهنگ آن زمان بود، حدود 400 سال پس از حمله اعراب به ایران و ما میدانیم که عطار نیشابوری و خیام و مولانا و بسی دیگر از شاعران عارف ایران زاده این شهر و یا مدتها خانه نشین این شهر بوده اند ونیشابور درست به خاطر حضور این بزرگان و به نوعی پیامبران فرهنگ وهنر ایران که بر جهانی از تمدن ها اثربخش بوده اند، هم آن زمان و هم این زمان پایتخت هنر وفرهنگ است.
بزرگمهر یاد سخنی از نادر نادرپور شاعری که من در کتاب «گذری بر زمان» از او همچون سلحشور بزرگ تاریخ معاصر ایران یاد کرده ام می افتد که درباره بزرگمهر، او را نیز آفتاب جدید نیشابور خوانده است. خیام به آیندگان پس از خود تذکار داده بود که اگر مرا ندیدید، چرا که این جبر فلک غدار است که آدمی را باید به خاک بسپارد، ولی مرا در گوری خواهی دید که نسیم شمال گل هایی برایش به ارمغان بیاورد و مهندس هوشنگ سیحون که سال قبل درگذشت، یکی از بهترین شاهکارهای معماری خود را آرامگاه خیام میداند.
از بزرگمهر می گفتم که بعضی از تابلوهای او بر روی دیوارهای آپارتمانش، زندگی می کند و صرف نظر از بسیاری از آنها که عشق را به گونه های مختلفی در خط و تصویر، تجسم داده، این جمله شعرآمیز کتاب کلمات مکنونه بهاءالله، در روضه قلب جز گل عشق مکار را نیز در تابلوی دیگری زنده وجاودان ساخته است. بزرگمهر به همان اندازه که هنرمند است، شخصی است بسیار شوخ و بذله گو و ضمنا فرصت که می یابد، و آن شنبه کذائی چنین فرصتی از سوی همه حاضران به او داده شده بود، از همه چیز می گوید، از تاریخ، شعر شاعران ایرانی، زندگی گذشته و حال خود، نمایشگاههائی که در این سو و آن سوی جهان داشته و دارد و آشنایانی و یا بیگانگانی که ضمنا یگانگی شگفت انگیزی با هنر دارند، که چگونه تابلوهای او را خریده اند و اینکه اقامت دائم او قبلا در آلمان و اینک در این به اصطلاح قدما، ینگه دنیا، برخلاف همه آنهائی که به هر عللی به این مزیت دست می یابند، صرفا به خاطر آن بوده است که اگر در ایران کنونی ما هنر وادب به زنجیر و شمشیر و همه وسایل کشنده کشیده شد، ولی در کشورهای مترقی جهان هنر همچنان برتر از گهر آمد پدید و آلمان و امریکا او را صرفا به عنوان هنرش پذیرا شده و تجلیل کرده اند . از پیوسته گوئی بزرگمهر یاد کردم. چه بایگانی گسترده ای از ادب و فرهنگ ایرانی در ذهن خود دارد و چه حافظه ای که پیوسته همراه بیت هائی از شاعران ایران میخواند و گوئی خود میسراید.
میگوید با عشق بزرگ شده، و با عشق زندگی می کند و آثار او همه طراوتی است از عشق و زیبایی و طعم خوش طبعیت و انسان تاریخ ایران را دارد و من وما که پای صحبت او نشسته ایم شگفت زده از اینکه، درحالیکه بسیاری از نقش پردازان، اگر سخن هم درباره آثار خود دارند، سخن اندک است ولی او، بایگانی فرهنگی خود را همچنان چماقی و البته بسیار لطیف وآرام، برسر مخاطبان خود می کوبد!

1457-94

1457-95

دیدار ما از علی بزرگمهر همچین دیداری است از تعدادی تابلوهای او و این نکته که آهو، زیباترین دونده جنگل ها و کوه ها و دشت ها در اغلب این تابلوها مکان مشخصی دارد. بزرگمهر میگوید آهو در شعر و ادب ایرانی نیز پیوسته یاد و ستایش شده و من به یاد یکی از نخستین شعرهای شاعران در همان سالهایی که از آن به سکوت 200 ساله ایران پس از حمله اعراب به ایران یاد شده می افتم که گرچه نام شاعر مشخص نیست ولی کلام او بس زیبا و پر مفهوم است:
آهوی کوهی در دشت چگونه بوذا
او یار ندارد چگونه دوذا
بزرگمهر میگوید آهو در شعر و ادب ایران تمثیلی است از معصومیت، لطافت و زیبایی که در واقع میتواند در وجود زن ایرانی جای داشته باشد. وقـتی حافظ میگوید:
الا ای آهوی وحشی کجائی
مرا با توست چندین آشنایی
زنی را در شکل آهو می نگرد و او را ستایش می کند. و بزرگمهر اضافه میکند، آهوی تابلوهای من نیز تحسین زن ایرانی است که سالیان دراز مقام و منزلت اش نادیده گرفته شده است . زنان وقتی به آئینه می نگرند، جهانی را درخود می بینند. دخترک ظریف، زیبا و همچون پروانه ای بیقرار به داخل اتاق می آید. در کنار فریده خانم و سپس آغوش او قرار می گیرد، نگاه شتاب آمیز و کنجکاوانه ای به ما می اندازد و بزرگمهر از این دخترک 6 و یا 7 ساله به عنوان یکی از دو نوه خود یاد می کند که در آن شنبه کذائی مادرش، دختر بزرگمهر که همراه شوهر به «ددر» رفته است این ظریف زیبا را که نامش «ثریا رز» است به آنها سپرده است. بزرگمهر و همسرش، پسری نیز دارند که پزشک است وهنوز دوران تجرد را سپری واز لذت آن بهره مند است. خانم او زاده رشت است و مانند بسیاری از بانوان رشتی، دست پخت بسیار نیکی دارد والبته این بزرگمهر است که همچون یک Tester باید درباره طعم غذاها قضاوت کند.
این همه گفتیم، و باید از ارتباط بسیار دوستانه و بل عاشقانه این زوج هم بگوئیم. چهل سال و اندی در کنار هم بودن و به قول بزرگمهر مردی را چون او که مانند بسیاری از هنرمندان زندگی کردن با آنان بسیار مشکل و پیچیده است، تحمل و بل پذیرا و دوست داشتن، خود حکایت دیگری است. این پیوسته گوئی علی بزرگمهر را نمی توان به حساب این سنت مردان ایرانی دانست که وقتی در جمعی قرار می گیرند، کمتر و شاید هرگز مجال سخنی به همسر خود نمیدهند، بلکه او همچون هر هنرمندی ناچار است خود را بشکافد، به ویژه که چند نفری که به دیدار او رفته ایم، خود خواستار آن بوده ایم و چه بسا که بزرگمهر درمانده این خواست ما و حراف پیوسته جمع شده است. زمانی که صحبت بیشتر گل می اندازد و بوی خوش غذاهای دست پخت فریده خانم، همسر او، ما را کلافه میکند، باز این بزرگمهر است که نام وعنوان غذاها را می گوید که خود قصه دیگری از زندگی این زوج هنرمند وهنرپرور است، مسلما فرصت بیشتری برای فریده خانم پیش می آید تا با 2 نفر خانمهای میهمان گپ و گفت و گویی داشته باشد و بزرگمهر که گیاه خوار است یا گذشت عمر اورا به این رژیم غذایی سالم واداشته است، اغلب دیگر ساکت است و خانم ها صحنه را بطور تقریبا کامل در اختیار گرفته اند.
چند ساعتی را با هم بوده ایم و نوبت ترک دیار یار فرا رسیده است. تصویری راکه دراین صفحه می بینیم، هماهنگی است که بطور پیوسته در رنگ و شکل و شمایل لباس این زوج هنرمند می توان یافت، به این ترتیب که اگر علی خان بزرگمهر، لباس آبی رنگ ویا سبز رنگ و غیره را برگزیده است و یا فریده خانم، چنین گزینشی را داشته است، بهرحال هر دو به یک رنگ واحد در می آیند. بزرگمهر خود نیز تفسیر دقیقی از این همرنگی ارائه می کند. هم رنگی خود بخش مهمی از یکرنگی است، و نمودار دوستی وعشق متقابل و حتی نیکی کامل. به وقت صرف غذا که می رسیم و طعم بسیار خوش آن. ساسان توکلی فارسانی که فیلمبردار با ذوقی است، فیلم نیم ساعته ای را از گفت و گوی شیرین وخودمانی ما تهیه کرده که جمعه هفته گذشته در برنامه هفتگی من در روزهای جمعه درتلویزیون کانال یک به نمایش در آمد و البته خود بزرگمهر، استاد زیبانگار هم در این برنامه حضور داشت و گپ وسخنانی دیگر درباره زندگی، زیبایی و زن.