“فصلنامه ی ره آورد” که باتلاش شادروان حسن شهباز، 38 سال پیش در لس آنجلس منتشر شد، همچنان بالنده و سرفراز به زندگی فرهنگی خود ادامه می دهد و روز به روز به یاری فرهنگ دوستان و عاشقان تاریخ، ادب و فرهنگ ایران، درخشش تازه ای پیدا می کند. با افزودن بخش انگلیسی به این فصلنامه، که بیشتر هدف جلب جوانان ایرانی است که در باره کشور اجدادیشان بیشتر بدانند و به این سرزمین کهن افتخار کنند. ره آورد هم اکنون به دو صورت چاپ و دیجیتال (ebook) در دسترس علاقمندان است. www.rahavard.com
در بیستم ماه دسامبر 2018 هم، “یاران ره آورد” بار دیگر دور هم گرد آمدند تا این بار مقدم میترا مفیدی همکار و معاون سردبیر “فصلنامه ره آورد” که به اتفاق همسرش امیر حسین دیانی (از دیگر همکاران ره آورد) از آلمان به لس انجلس آمده بود را گرامی دارند و اجر زحماتی را که سال هاست برای “ره آورد” می کشد پاس دارند. بانی و برگزار کننده این گردهمآئی ها، بنیاد بنی بریت، شاخه ی فریبرز مطلوب است که با زحمات فراوان و تلاش های بی نظیر دیگر “یاران ره آورد” این جشن را برگزار می کنند.
پس از خوش آمدگویی شعله شمس شهباز (همسر حسن شهباز و سردبیر ره آورد)، دکتر سیما برآوریان از طرف “بنی بریت شاخه فریبرز مطلوب” به همه میهمانان خوش آمد گفت و اظهار داشت که از سال 2016 به همت “بنی بریت شاخه فریبرز مطلوب”، گروه “یاران ره آورد”، برای کمک و زنده نگاه داشتن و پایداری “ره آوردی” که حسن شهباز به ایرانیان هدیه کرده است، تشکیل گردید، و از آن پس همه ساله “یاران ره آورد” در مجلسی بی ریا و صمیمی گرد هم می آیندتا پشت سر گذاشتن یک سال دیگر از ادامه کار و انتشار این نشریه وزین را جشن بگیرند.
امسال مجلس شور دیگری داشت. حضور نویسندگان، شاعران، برنامه گذاران رسانه های عمومی و هنرمندان مطرح برونمرزی بر محفلشان گرمائی تازه بخشید. از بخت خوش “یاران ره آورد”، امسال نویسنده ی پیشکسوت و چیره دست میهنمان ایرج پزشک زاد، خالق رمان کم نظیر ” دائی جان ناپلئون” نیز از پاریس به لس آنجلس آمده بود و در شب “یاران ره آورد” حضور داشت و سخنرانی دل انگیزی کرد که تمام حاضران را در لذتی مضاعف فرو برد.
پزشک زاد با شیرینی تمام پس از خوش آمدهای فوق، درباره ی بنیانگذار “فصلنامه ی ره آورد”، شادروان حسن شهباز آغاز به سخن کرد و قصه ی بار سنگینی را که برشانه های ظریف همسر او شعله شمس شهباز قرارگرفته و هیچ کس باور نمی کرده که وی بتواند راه همسرش را بسیار شایسته و در خور تقدیر ادامه دهد، چنین بیان کرد:
من به یاد مجلس دیگری در پاریس افتادم و گفتم کاشکی آن جماعتی که من اکنون میخواهم برای شما حکایت کنم، الآن اینجا بودند و میدیدند که این مجله به چه صورتی درآمده و چطور همه از آن تجلیل میکنند. آنوقت حکایت مهمانی پاریس را برایشان کردم که: ” کمی بعد از خاموشی “حسن شهباز” در مجلسی، عدهای از روزنامهنگاران و اهل قلم بودند؛ سه- چهار تا روزنامهنویس، بعضی نویسنده. اینها ضمن غصه خوردن بر خاموشی “حسن”، یک نوع غمگساری شدیدی هم برای مجلهی “رهآورد” میکردند. در این هیس و بیس، یک کسی از راه رسید ـ از دوستان خودمان بود، از آشنایان ـ گفت: «من خبر شدم که خانم شهباز، همسر جوان شهباز،قصد دارد این کار را ادامه بدهد». تقریباً همه حاضرین سری تکان دادند و پیدا بود از سر ناامیدی، یعنی «سنگ بزرگ علامت نزدن است»، یک چنین حالتی. بعد یکی یکی شروع کردند به نظر دادن. نظر همهشان این بود که کار حسن شهباز کار کوچکی نبود. در این دورانی که میلیونها ایرانی از مملکت خارج شدند همه هم باسواد، همه هم میتوانند یک نان شبی داشته باشند ولی هر خرجی پیش بیاید میکنند غیر از این که نشریه ای بخرند ـ الآن روزنامه کیهان لندن را به همدیگر قرض میدهند به جای این که با خرید آن کمکی از این جهت بکنند ـ در یک چنین محیطی، حسن شهباز واقعاً شاهکاری کرد که توانست یک مجلهای را به این صورت منتشر کند، آنهم چی؟ مجلهای که واقعاً لازم و ضروری بود.
یکی دیگر از دوستان در این مجلس لس انجلس-وقتی من حکایت کردم که کاشکی اینهایی که در آن گردهمآیی پاریس این طور ناامید بودند، الآن میآمدند و میدیدند که مجله “رهآورد” چه وضع آبرومندی پیدا کرده و چه وسعت توزیعی در همه جای دنیا پیدا کرده – گفت:
« این آقایانی که چنین اظهار نظری میکردند مسلماً خانم شهباز را نمیشناختند،یا اگر احیاناً شناخته بودند در مسافرت به لُسآنجلس بوده و در مهمانیهای حسن شهباز. چون در مهمانیهای حسن شهباز این خانم جوان آنچنان با دلبری و دلآرامی روحنواز از مهمانان پذیرایی میکرد و مطلقاً صحبتی از مجله پیش نمیآورد، که کسی فکر نمیکرد که اصلاً بداند که مجله چهطوری بسته میشود، چاپخانه چی هست؟!»وقتی این را گفت، حرف و نکتهسنجی خیلی ظریف و دقیقی بود. به هر حال اینها ندیدند این خانم را که شانههای ظریف و لطیفش چه راحت بار سنگین را تحمل میکند. من در آن لحظه یادم آمد که بارها به مهمانیهای حسن شهباز رفته بودیم بهخصوص با دوست قدیم و ندیمم “تورج فرازمند” و مکرر با هم صحبت کرده بودیم که این خانم نازنین آنچنان معصومانه از مجله “رهآورد” صحبت میکند که آدم فکر نمیکند که اصلا بداند که مجله چیست!
خلاصه عرض کنم داستان طولانی است و نمی خواهم وقتتان را بگیرم. فقط به شما میگویم لذت ما این بود که اولاً دوستی من و حسن شهباز به دلیل علاقهی مشترکمان خیلی ریشهدار شده بود و آن هم علاقهمان به “حافظ” بود. با تورج فرازمند مکرر این صحبت را کردهام که یادم هست وقتی ما “حافظ” را میخواندیم و زیبایی کلام “حافظ” ما را مست میکرد معشوق یک نقش خیالی بود، در عالم خیال بود، ما او را نمیدیدیم، ولی آن جا وقتی حسن شهباز – که در این گنجینهی بزرگ ارزشمند مغز و حافظهاش چه میزان اشعار “حافظ” را داشت-حافظ را میخواند ما لذت مضاعف میبردیم برای این که خطابش هم معمولاً به خانم نازنینش شعله بود، وقتی میگفت:
روشنی طلعت تو، ماه ندارد
پیش تو گُل رونق گیاه ندارد
ما علاوه بر تصویر توخالی عالم خیال که از آن لذت میبردیم، لذت دوباره ای هم میبردیم چون در جلوی خود میدیدیم این ماه و این زیبایی را.یا مثلاً میگفت:
گشتهام در جهان و آخر کار
دلبری برگزیدهام که مپرس
و اشارهاش همیشه به همسرش بود.
سخنران بعدی دکتر فیروز نادری دانشمند برجسته ی سازمان فضائی ناسا و از یاران باوفای “فصلنامه ی ره-آورد” بود. دکترنادری که درسال 2016 ، ناسا به پاس خدمات ارزنده اش نام سیارک5515 EL1 1989واقع در منظومه ی شمسی را به سیارک نادری تغییر داد، درآغاز سخنانش یادآور شد که دراین جمع فرهیخته و بعداز سخنرانی استاد پزشک زاد، بدنیست که وی نیز برای دوستان چند دقیقه ای در باره ی دانش تخصصی خویش وسیارات زمین و مریخ صحبت کند. بعد از اطلاعات جالب و ارزنده ی دکتر نادری، هنرمند، نقاش و بشردوست برجسته هما پرتوی که با نقش ها و اشعار و نوشته های زیبایش کاری را که دکتر نادری در فضا انجام می دهد بر روی زمین به مخاطبانش هدیه می کند، با لحنی بسیار نرم و شیرین، سخنانش را با کودکی دکتر نادری آغاز کرد و یادآورشد که در زمان های دور اورا که کودکی بیش نبوده، با کالسکه به گردش می برده و تمام مدت متوجه بوده که کودک به آسمان نگاه می کند، و سپس به شوخی یادآور شد که نگران بوده که این کودک سر به هوا بار بیآید! در حالی که از همان زمان افکار او در آسمان ها و فضای لایتناهی می گردیده است!
هما پرتوی به این نکته بسیار مهم اشاره نمود که: درست است که “فصلنامه ره آورد” رنگ و بوی جوانی به خود گرفته و همکاران جوان نیز دارد و بخش انگلیسی مفصلی هم به آن اضافه شده است، ولی شاهکار در این است که در حین جوان شدن، حرمت گذشته را نیز حفظ کرده و تاریخ و ادب گذشته همچنان در صفحات آن درج می گردد. زیرا شعله معتقد است که با آموختن آنچه گذشت، می توان برای رسیدن به اینده ای روشن، از خطاهای گذشته دوری کرد.درپایان شعر بسیارزیبائیدر باره ی وطن خواند.
بعداز این که شهرزاد اردلان یاردیگر “فصلنامه ره آورد” و برنامه ساز سرشناس رادیو سخنان شیرینی ادا کرد، خواننده ی محبوب، مرتضی برجسته همراه با نواختن پیانو شعر زیبایی که سروده ی خود او بود، همراه با آهنگی ساخته ی خود خواند و آن را به شعله شمس اهدا کرد و بر شور محفل یاران افزود.
شاعره ی زبَردست، هما میرافشار نیز از خاطره های خود با شادروان حسن شهباز سخن گفت و برای حضار اشعاری را همراه با نوای ویلون سحر انگیز هنرمند گرانمایه شهرام فسازاده خواند. بعداز اجرای ترانه ی دوصدائی سوسن یوسفی و حسن خیاطباشی، میترا مفیدی معاون سردبیر فصلنامه ی ره آورد و روزنامه نگار و نویسنده ای که از آلمان با “ره آورد” همکاری مستمر دارد چندکلامی به عنوان تشکر از برپاکنندگان این گردهمآئی فرهنگی ایراد کرد، زیرا به خاطر همکاری تنگاتنگ و شبانه روزی او با شعله شمس شهباز در به ثمر رساندن هرشماره از”فصلنامه ی ره آورد”، در دعوت نامه ای که فرستاده شده بود، این شب دلنشین را به قدردانی و سپاس از زحمات میترا مفیدی نام نهاده بودند.
ازدیگر میهمانان آن شب،حبیب روشن زاده و دکتر صفاءالدین جهانبانی از همکاران تلویزیونی بودند.یار دیگر ره آورد، فریبرز یوسفی نیز با فیلمبرداری و ثبت لحظه های زیبا از این گردهمآیی، خاطره ی شبی فراموش نشدنی را برای همگان جاودان ساخت.