Untitled-40

Untitled-47

نمی دانم از کجای مراسم آغاز کنم مراسم تاریخی «نامگذاری نخستین تالار دانشگاهی جهان به نام دکتر مصدق» را می گویم که در دانشگاه «نورت ایسترن ایلینوی شیکاگو» طی روزهای چهارم و پنجم اکتبر در شهر شیکاگو برگزار شد. روز چهارم اختصاص داشت به سخنرانی دکتر فخرالدین عظیمی، دکتر سیروس بینا، مهندس قباد فخیمی، ابراهیم و آرش نوروزی، دکتر اردشیر لطفعلیان ، پرستو فروهر و فرهنگ فرهی. این کنفرانس در سالن بزرگ هتل هالیدی این برگزار شد. آنچه مرا به وجد آورد و حیرتم را برانگیخت حضور وطنخواهانی بود که با شوق و ذوق بسیار از ایالات دور و نزدیک و بیشتر دورتر ایالات متحده آمده بودند آیا جز نام مصدق بود و کنفرانس «تداوم میراث دکتر مصدق در آیندگان» و جشن پرشکوه و هیجان آمیز نامگذاری تالار بزرگی در دانشکده ی مدیریت دانشگاه «نورت ایسترن ایلینوی شیکاگو»؟…

Untitled-44

حیرت آور این که بسیاری از حاضران را من نمی شناختم اما گویی سالهاست که با آنها پیوند و دوستی مودت آمیزی دارم و به راستی چه انگیزه ای جز نام مصدق مرا به این نتیجه ی حیرت آور رسانده بود؟ که درواقع در این دو سه روز یک خانواده ی بزرگ تشکیل داده بودند: خانواده ی مصدق. به این لحاظ بود که من در سخنرانی خود گفتم مصدق فقط به عنوان رهبر جنبش ملی شدن صنعت نفت مطرح نیست که خود یک حادثه ی بزرگ تاریخی است که به عنوان مظهر نسل پویا و پاسدار قانون اساسی خونبهای ملت ایران و آرمان های ملی انقلاب مشروطه بود که به گفته ی زنده یاد دکتر هوشنگ کشاورز صدر( در کتابی حاوی هیجده مقاله که دستاورد 18 سخنرانی است که به مدت چهار روز از سوم تا ششم ماه در سال 2001 (13 تا 16 اردیبهشت ماه 1380 در دانشگاه نورت ایسترن ایلینوی در شهر شیکاگو ایراد شد) نوشته است:
«دل نگرانی ما»[وقتی آقای دکتر حمید اکبری با وجود کار سنگین تدریس واداره ی بخش مدیریت دانشگاه پیشنهاد برگزاری مجلسی برای بزرگداشت و ادای احترام به مصدق را با نویسنده ی ی این سطور در میان گذاشت] بله «دل نگرانی ما از آنجا آغاز می شد که مبادا کاری انجام شود که با خلقیات مردی که از هر خودپسندی بیزار بود و از تصویرسازی و مجسمه بازی که باب روز همه ی قدرتمداران روزگار ماست دوری می جست ناخوانا باشد بدیهی است محفلی هم که که تنها هول محور ستایش و تجلیل و تکریم بگردد نمی تواند از این قاعده مستثنی شود قضاوتی منصفانه و مبتنی بر شواهد حکایت از آن دارد که مصدق خدمت به مردم و کشور را وظیفه ی خود می شناخت که باید هرکس به فراخور توان و امکانش در انجام آن بکوشد بنابراین خود به عنوان سرمشق این تلقی درمقابل خدمت به مردم انتظار هیچگونه پاداشی از جمله برپایی مجالس و ایراد خطابه های ستایش آمیز را نداشت و ما که مدعی پیروی از او هستیم باید درکاری که مصمم به انجام آنیم بیش از هر امر دیگر پاسداری از این فضیلت را عهده دار باشیم» و بدیهی است که برگزارکنندگان همایش و جشن نامگذاری خود به همان نتیجه ای رسیدند که زنده یادکشاورز صدر رسیده بود اما «این فضیلت پسندیده ی مصدق» نمی باید مانع آن میشد که «کار را به خاطر خطیر بودن آن رها»کنند. «به ویژه در این روزگار که شبحی از عدم اعتماد برجامعه ی ما ایرانیان نشسته است وآشکارا شاهد آنیم که ارزش ها وضد ارزش ها را چنان درهم آمیخته اند که هیچکس را دلیری قضاوت در مورد نیک و بد نباشد»

Untitled-45

از اینرو از همان تاریخ یعنی ازاردیبهشت 1380 دکترحمید اکبری رئیس دانشکده ی بازرگانی ومدیریت وهمسر نازنین او آذر اکبری و دکتر کشاورزصدر با بسیج گروهی از همگامان صدیق خود تمامی سعی واهتمام شان را معطوف به تحقق این مهم ساختند تا در دانشگاه «نورت ایسترن ایلینوی شیکاگو» تالار بزرگی به نام مصدق نامیده شود و روز پیش از برگزاری جشن خجسته ای که به این مناسبت با همکاری صمیمانه ی دانشگاه برگزار می گردد. کنفرانس «تداوم میراث دکتر مصدق» با سخنرانی شخصیت های آگاه به کارنامه ی درخشان ومیراث دار صدیق آرمان های ملی انقلاب مشروطیت به این مهم پرداخته شد به راستی چه انگیزه و محرکی ملت ایران را به دنبال این پرچمدار آزادی و استقلال ایران کشاند و تکیه گاه استواری شد برای حمایت پیگیر از دکتر محمد مصدق آیا جز ضربه ها و تجاوزهای فاجعه بار سهمگین و جبران ناپذیری بودکه در طول دهه ها برپیکر ملت ما و کشور ما به وسیله ی استعمارگران بیگانه به ویژه روس و انگلیس و نیروهای مزدور داخلی آنها وارد آمده؟ در پیشگفتار کتابی که “موسسه ی مطالعات و پژوهش” به چاپ رسانده می خوانیم: «هجوم بیگانه و متخاصم به خاک ایران در فقدان یک دولت قوی و متمرکز را دامن  می زد و به تشدید ضعف دولت مرکزی و وخامت حال و وضع اقتصادی و اجتماعی مردم ایران می انجامید در نتیجه ایران بی طرف که با هیچ کشوری در جنگ نبود به اندازه ی یک کشور درحال جنگ خسارت وخرابی تحمل کرد.»
چراکه ملت ایران ستمدیده بود، ضعیف و ناتوان و درمانده بود وبا دولتی عامل بیگانه از عهده ی مقاومت در مقابل تجاوزهای بیگانه بر نمی آمد که با نگاهی به کارنامه ی مبارزاتی مصدق «با نظری همراه با انصاف می پذیریم که مصدق گام در این راه زد» نه فقط با تشکیل دولت (که در سالهای بعد از مشروطیت بارها به او پیشنهاد شده و نپذیرفته بود و جنبش ملی شدن صنعت نفت بلکه از چهارده سالگی به مبارزه با بیگانه وعوامل داخلی آن پرداخته بود. زیرا چهارده ساله بودکه پدرش درگذشت واو بنا بر سنت آن سال ها جانشین پدر می شود و به عنوان مستوفی در بخش مالیات اشتغال می ورزد و حدود ده سال خدمت می کند واز همان سال ها به عنوان مردی فسادناپذیر و مبارز و شجاع شهرت می یابد و از همان سال ها نظرگاههای خود را درباره ی مسایل روز و خواست های مردم و مطالبات برحق شان در قالب مقالاتی در نشریات (وازجمله مجله ی آینده ی زنده یاد دکتر محمود افشار) منتشر می کند مقاله ها و کتاب هایی که مصدق نوشته و تالیف کرده متضمن امعان نظر و نحوه ی تعقل او در بیان یک مسئله ی حقوقی و سیاسی است که از آن جمله است رساله ای که در پنجهزار نسخه در سال 1293 خورشیدی چاپ شد درباره ی «کاپیتولاسیون و ایران» که بر پشت آن رساله آمده است که:«این رساله مجانی وحق طبع و ترجمه ی آن آزاد است» بی مناسبت نبود که مردم اصفهان در دوره ی اول مجلس شورای ملی او را به نمایندگی خود انتخاب کرد ولی از آنجا که سن او به حد نصاب قانونی (سی سال) نرسیده بود او را نپذیرفتند مصدق از نوجوانی می کوشید تا آرمان های انقلاب مشروطه را احیاء کند و زنده نگه دارد و صدای دهه ها فریاد در سینه نهفته ی ملت ایران را به تجاوز بیگانگان به ویژه انگلیس ها بازتاب دهد و این فریاد اعتراض فقط در جنبش ملی شدن صنعت نفت که منجر به خلع ید از انگلیسی ها شد نبود که ازنوجوانی به مبارزه قیام کرده بود.

Untitled-46

در کتاب خواندنی «قحطی بزرگ» (98-1297 خورشیدی) نوشته مستند دکتر محمد قلی مجد (به ترجمه ی محمد کریمی) می خوانیم که «در یک صدوپنجاه سال سرزمینی که طی قرنها آوازه اش درمیان قدرتمندان عالم طنین انداز بود دستخوش دخالت های مستقیم وغیرمستقیم بیگانگان شد که هرآنچه خواستند برسرش آوردند و هر آن رادمردی که سربرآورد تا آن شوکت و عزت را بازستاند ازمیدان به درکردند» که یکی از جمله ضربه های مهلکی که به پیکر ملت و میهن ما وارد آمد قحطی بزرگ 19-1917 بودکه «بزرگترین فاجعه تاریخ ایران و فراتر از تمامی وقایع پیش از آن است» پژوهش دکتر مجد پژوهشگر برجسته مستند به اسناد ومدارک وگزارش های وزارت خارجه ی امریکا و نیز خبرها واطلاعات و گزارش های موجود در روزنامه های آن دوره از جمله رعد وایران وهمچنین خاطرات افسران و فرماندهان انگلیسی حاضر در ایران در زمان جنگ جهانی اول است. انگلستان در تهاجم به ایران در دسامبر 1915 و مارس 1917 بخش های بزرگی از خاک ایران را به کنترل خود درآورد و خوزستان را در نوامبر 1914 اشغال کردو استیلای خود را بر دیگر مناطق جنوب و غرب ایران گسترش داد و از ژانویه 1918 نیروهای انگلستان به غرب و شمال و شرق ایران حمله کردند و مناطقی را که پیشتر در اختیار روس ها بود به اشغال خود در آوردند میروشیکف درباره ی قحطی بزرگ 1919-1917 می نویسد: «جنگ جهانی اول برای مردم ایران بداقبالی ها و مشقات بی شماری به همراه آورد مناطق وسیعی در اثر جنگ تحریک و دهها هزار ایرانی دچار قحطی شدند یا پس از بیماری مردند بسیاری زندگی خود را در اثر عملیات نظامی از دست دادند و یا خسارت  دیدند» کاردار امریکا در ایران «والاس اسمیت موری» درباره ی وضعیت خوار وبار و آذوقه در قحطی بزرگ می نویسد: «برای من باورکردنی نبود من درگزارش های پیشین اشاره ای درباره این قحطی دیده ودریافته بودم که قحطی سختی بوده است اما تلفات در این مقیاس بحث دیگری است این موضوع مرا بر آن داشت تا اسناد وزارت خارجه امریکا را درباره ایران در دوره ی 1919-1914 به دقت جستجو کنم نتیجه این کار یک افشاگری تمام عیار بود این اسناد بسیار ارزشمند است زیرا یک سوم جمعیت ایران [در این قحطی – نسل کشی] از بین رفته اند».
این نوشتار طولانی شد والا نه فقط از قحطی بزرگ که از دیگر آسیب های سهمگینی که بیگانگان به ویژه انگلستان به ایران زده است می نوشتم و شما خواننده ی عزیز را بیش از پیش به انگیزه ی مبارزات مصدق وحمایت ملت ایران از این بزرگمرد تاریخ ایران می نوشتم.
لازم به یادآوری است که جشن باشکوه نامگذاری نخستین تالار دانشگاهی جهان به نام «مصدق» با شرکت لیلا فروهر خواننده ی پرآوازه  هیجان بیشتر یافت خانم فروهر که این حادثه تاریخی او را برانگیخته بود خود داوطلب اجرای برنامه میشود از اینرو مردم حضور او و همراهان شایسته اش را گرامی داشتند لیلا فروهر ترانه های تازه ای خواند و از جمله «مرغ سحر» استاد زنده یاد ملک الشعراء بهار را که بارها به وسیله  خواننده های مختلف و از جمله گلچین و استاد شجریان اجرا شد را برای نخستین بار به طور کامل اجرا کرد که هیجان بسیار پدید آورد وگاه حاضران با او در خواندن ترانه همصدا میشدند. علی الهی نوازنده ی نامدار پیانو و کیبرد و عارف شکوری ویولونیست پرتوان او را همراهی می کردند و قابل ذکر است که فریبا خواهر لیلا نیز با او بود واین که هرگز خواهرش را تنها نمی گذارد تحسین آمیز است.

فرهنگ فرهی

Untitled-42