1509-83

1509-84

1509-85

با شهره آغداشلو ستاره برجسته سینما وتئاتر و تلویزیون در صحنه های بین المللی، در رادیو جوانان و برای مجله جوانان گفتگویی اختصاصی داشتیم، که درباره فعالیت های گسترده اش، فیلم ها و سریال هایی که در راه دارد سخن گفت.
• می گویم میدانیم که مرتب درحال سفرهستی، به بازی در سریال های جدید و فیلم های تازه مشغول هستی، در این باره برای ما و شنوندگان رادیو و خوانندگان مجله جوانان بگو.
می گوید: هرچقدرکه سرم شلوغ باشد، حتما دربازگشت به لس آنجلس، به مجله جوانان و رادیو جوانان سر میزنم، من سالهاست در اینجا دوستان خوبی دارم، که دلم برایشان تنگ میشود.
رفته بودم در تورنتو برای بازی در قسمت های تازه سریال Expanse که یک سریال علمی تخیلی است در بخشCIFI شبکه NBC هفته ها بود که پخش می شد، چون مورد توجه قرار گرفت، فصل تازه اش آغاز شد.
در این فاصله داشتم چمدان هایم را باز می کردم که تلفنی داشتم برای بازی در فیلم پرهزینه Star Trek، تعجب کردم و پرسیدم خبر دارم که فیلم تمام شده و برای نمایش آماده میشود، گفتند تهیه کننده فیلم جی جی ابرامز و کارگردان فیلم جستین لین متوجه شدند که در فیلم شخصیت قوی و قابل توجه زن وجود ندارد، به همین جهت تصمیم گرفتند من نقش رئیس کاپیتان کرک (کریس پاین) را بازی کنم یعنی High Command Of The Federation
طبعا خیلی استقبال کردم، چون عاشق اینگونه فیلم ها هستم، برای یک بازیگر هیچ چیز پرهیجان تر و دلچسب تر از این نیست که آنچه در توان دارد بکار گیرد و در نقشی که دوست دارد ظاهر شود، چون پر ازتجربه است.
یادم هست در صحنه ای از این فیلم که با کریس پاین همبازی بودم، در یک سالن 20 هزار فوتی، دورتا دور سالن سبز بود، پر از نقطه های ریز ودرشت الکترونیکی، که همه روشن بود و توپ های نقره ای و قهوه ای که هرکدام برای منظور وهدفی بکار گرفته میشوند، کوه، ساختمان های بزرگ، کره های آسمانی، و اصولا جلوه های ویژه در این فیلم ها بسیار کارساز و اعجاب انگیز است. فیلمبرداری 10 روز طول کشید، شاید نقش من طولانی نبود، ولی نقش کلیدی بود، اصولا در اینگونه نقش ها در چنین فیلم های زنجیره ای، اگر بازیگر به اصطلاح کشته نشود، حضورش ادامه می یابد و در فیلم های بعدی هم خواهد بود.
• برخورد و حرف و سخن و خاطره ای که از کارگردانان وبازیگران نامدار بدست می آورید چگونه است؟
– اکثر کسانی که دست اندرکار ساخت فیلم های علمی تخیلی هستند بسیار جوان هستند، من واقعا از کارکردن با آنها لذت می برم. کارگردان این فیلم جستین لین 32 ساله است، سر صحنه برای اینکه من در برابر کاپیتان کرک از نظر قد و قواره کم نیاورم، کفش بسیار پاشنه بلندی پوشیده بودم، که در برابر کارگردان و بقیه نیم متر بالاتر بودم من اصولا سر صحنه، بیشتر دست اندرکاران اصلی را «سر و مم» صدا می زنم وقتی جستین را سر صدا زدم، حیرت کرد، طور عجیبی به من نگاه می کرد، من جلو رفتم و گفتم می دانم شما از من خیلی جوانتر هستی، ولی من همیشه سر کارم چنین القابی را بکار می برم چون شما را بعنوان یک پدر نگاه می کنم البته در مدت فیلمبرداری، خودم را به شما می سپارم، که خیلی برایش جالب بود.

1509-86

• شنیدیم اخیرا در یکی از سریال های کمدی هم بازی کردید؟
– درست یادم هست، داشتم برای یک پرواز آماده می شدم، که خبردادند کندیس برگن ستاره محبوب و با سابقه، خواسته من در سریال تازه اش Pearl بعنوان مهمان بازی کنم، معمولا ما وقتی در یکی دو سریال درحال بازی هستیم، نباید در سریال های دیگر بیش از یکبار مهمان باشیم، با اینحال من قصه سریال و نقش خود را گرفتم و درون هواپیما داشتم آنرا می خواندم و از خنده ریسه می رفتم، اطرافیان با تعجب مرا نگاه می کردند، نمی دانستند که من ازخواندن این قصه کمدی واقعا از ته دل می خندم، بلافاصله خبر دادم، همه آن 3 بار مهمان بودن خود را برای این سریال می گذارم چون خیلی دلم میخواست توانایی خود را در نقش های کمدی ثابت کنم. وقتی من این نقش را بازی کردم، کندیس برگن وهمکارانش با تحسین وحیرت مرا نگاه می کردند که براستی من قادر به ایفای این نقش هستم و من توضیح دادم که متاسفانه به من امکان بازی دراین گونه نقش ها را نداده اند و فقط مرا در قالب نقش های بسیار جدی سیاسی و اجتماعی جای داده اند.
این سریال کمدی قرار است از شبکه ABC در سپتامبر پخش شود و فرصتی بود تا با کندیس برگن کلی گپ بزنم و به او بگویم که چقدر ایرانیان با فیلم هایش خاطره دارند و او هم از سفرش در سال 1975 به ایران و خاطره های قشنگ اش گفت.
• سریال اخیر شما Expanse خیلی گل کرده است در این باره توضیح بدهید.
– این سریال، انقلابی در زمینه سریال های علمی تخیلی است، چون سازندگان آن تصمیم گرفتند با هزینه بالایی آنرا در یک استودیوی بزرگ درتورنتو تهیه کنند که اخیرا هم 20 هزار فیت به آن اضافه کردند، سریال براساس کتاب های پرفروش ساخته میشود، که 9 میلیون خواننده داشت، خود بخود به مجرد پخش سریال آن 9 میلیون به تماشای آن نشستند و بعد به مرور آمارش به 25 میلیون رسید.
من بعد از بارها و بارها خواندن کتاب، بازی در آن را شروع کردم، نقشی بسیار مشکل دارم ولی از همه لحظات آن لذت می برم. همبازی من تاماس جین بازیگری تواناست، تا امروز نقدهای خوبی دریافت کردیم.
10 روز پیش با یک نقد جالب و دور از انتظار از سوی یک دانشمند فضا، به کلی مسیر سریال را تغییر داد، سریال قوی تر، جدی تر با سرمایه بیشتری ادامه یافت چون این سریال حسن بزرگی دارد، آنهم واقعی بودن صحنه ها و اتفاقات آن است.
• موفقیت های شما در طی 13 سال گذشته درسینما و تلویزیون های جهانی، نشان از قدرت و توانایی و جسارت شما دارد چون هالیوود همچنان سنگدل است و خیلی ها از ایران و نقاط مختلف می خواهند این راه را بروند و نیاز به اطلاعات و دستورالعمل هایی دارند.
– بیش از هرچیز من خودم را مدیون مادربزرگم بهارالسادات قطبی مازندرانی می دانم که خانه اش پشت مسجد سپهسالار تهران بود. البته مادرم نیز اهل کتاب بود، ولی آن زمان مادرم 20 ساله بود و عاشق کتاب.
مادر بزرگم مرا با عشق، تشویق و مراقبت بزرگ کرد، هرگاه من به دلیلی از کاری خسته می شدم، می گفت دختر تو می توانی، تو میتوانی، … تو یک دختر ایرانی هستی. و این جملات همیشه در گوشم ماند، همین هفته گذشته وقتی ساعت 10 شب در سالن 20 هزاراسکورفیتی درکنار کریس پاین، در نهایت خستگی بکار مشغول بودم و فکر می کردم هر لحظه از پای می افتم همان جملات مادر بزرگ در گوشم طنین انداخت و من با همه قدرت کار را به پایان بردم.
دومین توصیه مادر بزرگ «صبر» بود و من در تمام سالها، هر بار حتی به پشت پایم ضربه زدند، بلند شدم، با هر مشکلی روبرو شدم، با صبر برآن فائق آمدم من از بزرگان دیگری چون ابراهیم گلستان نیز بسیار آموختم، هر بار که به لندن میروم، به ایشان زنگ میزنم و می گویم استاد آمده ام اعلام وجود کنم، می گوید بیا ببینمت، یادم هست 23 ساله بودم به اتفاق آیدین آغداشلو به دیدنش رفتیم، پرسید چه می کنی؟ گفتم در کار تئاتر هستم، گفت با چه جراتی روی صحنه میروی؟ اصلا می دانی چگونه باید روی صحنه تئاتر رفت؟ گفتم چگونه؟ گفت موفقیت آن سوی ترس است، اگر نترسیدی، جسور بودی، موفق میشوی، حالا هربار به لندن میروم، به دیدارشان میروم، با مهر می گوید بله تو یکی نترسیدی!
بنظر من بی نیازی به آدم قدرت و جسارت می بخشد و وقتی بی نیازی، از هرسویی برایت می آید.

1509-87

1509-88

• نظر شما درباره ستارگان ایرانی در سریال ها و فیلم های امریکایی چیست؟
– من همه شان را دوست دارم، همه زحمت می کشند. پیمان معادی را ببینید هم در امریکا و هم ایران کار می کند، شان توب در سریال های مهم نقش دارد، نازنین بنیادی در هوم لند، چند فیلم و سریال نقش های قابل توجه داشته، نگار محسن زادگان مرتب در سریالهاست من بارها در استودیوهای بزرگ با دخترهایی روبرو شدم که با لهجه قشنگی فارسی حرف میزدند و می گفتند ما ایرانی هستیم این نسل دارد می آید.
در سینما و تلویزیون در تمام سالهای گذشته من یکبار با نژادپرستی و عکس العمل منفی در جامعه امریکایی و فضای سینما و تلویزیون روبرو نشدم، همه جا با احترام و علاقه مواجه شدم، همین سبب شده بازیگران ایرانی جا باز کنند.
• هیچگاه فکر کرده اید اسم تان را عوض کنید؟ مثلا اسم ساده تر و شبیه امریکایی برگزینید؟
– ابتدا یکی دو بار به این مسئله فکر کردم، ولی راستش بدلیل احترام خاصی که برای آیدین آغداشلو قائلم که این نام را به من داد، آنرا همیشه نگه می دارم…
• درجامعه ایرانی همیشه ستارگان نامدار مورد کنجکاوی و سئوالات گوناگون هستند دو مورد یکی زندگی آرام زناشویی، دوم حضور در تئاترهای ایرانی با وجود مشغله فراوان.
– بنظر من زندگی زناشویی با عشق و محبت و گذشت و درک موقعیت همدیگر دوام می یابد، معمولا خانم ها نقش مهم تری در حفظ زندگی خود دارند و بیشتر در حفظ آرامش و گرمی رابطه می کوشند، بیشتر تلاش می کنند مرد زندگی خود را درک کنند بقول مادر بزرگم ما انسانیم و جایزالخطا، باید همدیگر را ببخشیم، بفهمیم، یادم هست در مجلسی که بیشتر خانم هایی که شوهران شان دست اندرکار هنر بودند دور هم گپ میزدند، یکی از خانم ها به همسر یکی از تهیه کننده ها گفت تو اصلا خبر داری شوهرت کجا میرود؟ آن خانم گفت من اهمیت نمی دهم، وقتی شوهرم خانه نیست فکر می کنم رفته توالت! با این حرف همه خندیدند و در اصل پشت این جمله، معناهای بسیاری بود، اگر بپذیریم که مردها کم عقل تر از زنها هستند گاه دچار اشتباه میشوند مشکل حل است، اصولا مردی که همسرش را دوست دارد، بچه هایش را دوست دارد کم وکسری در زندگی نمی گذارد، حالا اگر یک شب هم رفت لاس وگاس و به زنش نگفت، نباید قضیه بزرگ شود.
در مورد بازگشت من به تئاتر، باید بگویم به کار شوهرم هوشنگ توزیع اعتقاد دارم، هرگاه در فاصله فیلم ها و سریال ها، فرصتی پیش آید، خوشحال میشوم روی صحنه بروم و ایرانیان عزیز را ببینم، چون من از روی صحنه آنها را تماشا می کنم.
• خیلی از فیلم «سپتامبرهای شیراز» حرف میزنند.
– فیلم قشنگی است، قرار شده 25 جون در هزاران سینما بروی پرده بیاید، من در طی فیلم، عاشق سلما هایک شدم، زن نازنینی است، شوهرش سلطان مد اروپا و میلیاردر است ولی سلما بسیار خاکی و فروتن و مهربان، او عاشق نقش ایرانی خود شده بود مرتب درباره لهجه خود حرف میزد و می گفت شهره جان دوستان ایرانی زیادی دارم، دلم می خواهد لهجه ام خوب باشد، به او اطمینان دادم چهره اش کاملا ایرانی است و ایرانیان دوستش دارند.
من تا آنجا که خبر دارم فیلم Star Trek هم 24 جولای و فیلم The Promise در نوامبر بروی پرده می آیند. این فیلم ماجرای عثمانی ها و کشتار سنگدلانه ارامنه است. و همچنین بروی یک Game بنام Destiny هم صدایم آمده است.
• حرف از صدای شما شد، ازکتاب شیرین عبادی برایمان بگوئید.
– یکی از بهترین کارهایم، خواندن کتاب شیرین عبادی: Until We Are Free بود که درباره مبارزه شیرین عبادی در راه حقوق بشر، زندانیان و زنان در ایران است، این کتاب را انجمن قلم به من سپرد تا به انگلیسی بخوانم و برای من افتخاری بود که صدایم را به کتاب خانم عبادی قرض دادم.
قبلا من کتاب های پائولو کوئیلو، خالد حسینی را هم خوانده ام. خانم عبادی ضمن احترام مسائل را مطرح کرده، او حتی همه هدیه نقدی جایزه نوبل خود را به ساختن یک ساختمان در ایران بعنوان مرکز پاسداری از حقوق بشر و زندانیان در آن اختصاص داد، حالا کاری نداریم که حتی آن ساختمان را هم از او گرفتند.
در این کتاب به مسائل بسیار مهمی اشاره شده، یکی سازمان های اطلاعاتی در ایران است که حیرت آور است و بعد در مرز ایران وعراق بیش از 5 میلیون مین خنثی نشده وجود دارد که خانم عبادی در این باره اقدام نمود، ولی در زمان تحریم اقتصادی، سوزن های مخصوص خنثی کردن مین ها در امریکا هم جزو همین تحریم بود و در آن مدت بسیاری از زنان و مردان و کودکان روی مین ها رفتند و جان باختند.
• شما در زمان استراحت فیلم و سریال هم می بینید؟
– جالب است بگویم که سریال شهرزاد را با اشتیاق تماشا می کنم، گاه ساعت 3 نیمه شب در یک گوشه دنیا به تماشای بازیهای خوب، پرداخت داستان خوب این سریال و بازیگران هنرمندی چون استاد نصیریان، شهاب حسینی، ترانه علیدوستی، غزل شاکری می نشینم وخاطرات ایرانم زنده می شود.
• در تمام این مدت که ما به گفتگو مشغول بودیم مرتضی فرزانه همکار عزیزمان ساکت گوشه ای نشسته و گوش می داد.
– مرتضی فرزانه عزیز را من بیش از 40 سال است می شناسم، یک انسان مثبت و سازنده و هنرمند، یادم هست یک بار به منزل شان رفتیم، چه پذیرایی گرمی خودش و زری خانم همسرش کردند، از درخت های توی حیاط میوه می چیدند و به ما می دادند. با افتخار درباره بچه هایشان حرف میزدند، فرزانه همیشه یک الگوی مثبت بوده است راستی یک سئوالی از آقای فرزانه دارم، با توجه به غرق بودن درجامعه هنری و جامعه، چند بار خانم تان شما را بخشیدند؟
مرتضی با همان مهر همیشگی می گوید اولا امروز با عشق دیدن شما آمدم، همیشه برایتان احترام خاص قائل هستم، از موفقیت هایتان خوشحالم ولی می خواستم بگویم من وهمسرم 45 سال است با هم زندگی می کنیم، او یک زن فوق العاده است، و من همیشه به او و زندگیم وفادار بوده ام.

1509-89