1472-57

1472-56

1472-58

1472-59

با آریانا ملک آرا یک نوستاره بسیار هنرمند در رادیو جوانان Javanan Radio گفتگوی جالبی داشتیم که هفته آینده برای دومین بار از ساعت 9 تا 10 صبح، و 9 تا 10 شب دوشنبه 31 اگوست پخش خواهد شد.
«آریانا» در فیلم مهرماه های شیراز Septembers Of Shiraz در کنار شهره آغداشلو، ادرین برادی و سلما هایک ظاهر میشود و یک نقش حساس را عهده دار است.
وقتی گفتگو با آریانا 12 ساله را شروع می کنم، با سئوالات به زبان انگلیسی آغاز می کنم، ولی او با شیرینی و ظرافت خاصی به زبان فارسی سخن می گوید:
می پرسم چگونه این چنین زیبا فارسی را آموخته در حالیکه می دانم در امریکا بدنیا آمده است.
می گوید: من از بچگی فارسی حرف می زدم، توی خانه با پدر و مادرم مرتب به دو زبان گفتگو می کردم البته ببخشید اگر گاهی نمی توانم بعضی کلمات را بخوبی ادا کنم.
آریانا را تحسین می کنم ، در حالیکه مات شیوه سخن گفتن اش شده ام می پرسم:
چگونه بازیگری را شروع کردی؟
می گوید: من بازیگری را از 6 سالگی آغاز کردم، در تئاترهای مدرسه و بعد هم در تیاتر محلی، در نمایشات موزیکال ظاهر می شدم، چون عاشق خواندن هم بودم، چندسالی این فعالیت ها ادامه یافت تا من احساس کردم به بازی در فیلم علاقمند هستم، خوشبختانه پدر و مادرم همیشه بزرگ ترین مشوق من بودند، اگر چنین پدر و مادری نداشتم، هیچگاه این مراحل را نمی گذراندم، خوشبختانه پدر و مادرم می دیدند که من در تئاترهایی روی صحنه میروم، که همه درآمدش به امور خیریه تعلق می گیرد، به فاندیشن های کودکان و بیماران.
چگونه به سینما آمدی؟
من با یک فیلم کوتاه بنام لاله های صحرایی که در مورد جنگ ایران بود به کارگردانی مانیا سلطانی شروع کردم، مانیا کارگردان خوب و خانم مهربانی بود، با شیلا وثوق و ویدا قهرمانی همبازی شدم، خیلی شانس آوردم، افتخاربزرگی برای من بود.
بعد با سایه یابنده در یک فیلم کوتاه ظاهر شدم، که باز هم موفقیت خیلی بزرگی بود چون سایه هم خیلی کمکم کرد و مهربان بود.

1472-60

هیچگاه به ایران هم رفته ای؟
وقتی 2 ساله بودم با پدر و مادرم رفتم ولی هیچ چیزی یادم نیست، فقط مهربانی ها و غذاهای خوشمزه تا حدی در ذهنم مانده، ولی خیلی دلم می خواهد به ایران سفر کنم، درست است که من زاده امریکا هستم، ولی به ایرانی بودن خود افتخار می کنم.
چه شد که برای فیلم مهرماه های شیراز دعوت شدی؟
من شنیدم برای این فیلم آدیشن دارند، من هم رفتم، یک شانس بزرگ آوردم، آن هم روبرو شدن با شهره آغداشلو و همبازی شدن با او در همان آدیشن بود، چقدر شهره خانم مهربان و دلسوز بود، با شهره با حوصله آن بخش از فیلمنامه را خواندم و بمن که شدیدا هیجان داشتم، انرژی و قدرت داد خوشبختانه من قبول شدم، آن نقش را گرفتم بعد کتاب را که نوشته دالیا سوفر نویسنده پرقدرت بود بمن دادند تا نقش خود را پیدا کنم. چه نویسنده کتاب، چه نویسنده فیلمنامه هانا وگ، بعد بمن کمک کردند تا من به بتوانم خودم را در قالب آن کاراکتر جای دادم.
حقیقت را بخواهید خیلی ابتدا ترسیده بودم، مرتب با خودم می گفتم من چگونه می توانم در برابر شهره آغداشلو، ادرین برادی و سلما هایک جلوی دوربین ظاهر شوم. با آنها همبازی شوم، ولی وقتی جلوی دوربین رفتم و همه آنها راه را برای من گشودند فهمیدم چقدر مهربان و باگذشت هستند.
من از آن نقش خیلی چیزها آموختم، فهمیدم زندگی می تواند چقدر سخت باشد، در حالیکه بچه های سن و سال من بر سر نوع تلفن شان، لباس شان و غیره صدای اعتراض شان بالا می رود، کاراکتری که من بازی کردم، بچه جنگ است بچه خطر و دردسر و مشکل و ترس، دلهره است من قدر زندگی خودم را حالا بهتر می دانم، این فیلم چشمان مرا باز کرد.
برای بازی در فیلم به کجا رفتید؟
برای بازی در فیلم به سوفیا پایتخت بلغارستان رفتیم که خیلی شبیه تهران و حتی شیراز بود. مردم مهربانی داشت، عوامل پشت دوربین که همه بلغاری بودند، خیلی با من دوست شده بودند، که در فواصل صحنه ها بمن رقص و آوازهای بلغاری یاد می دادند و کلی خوش بودم، یکبار هم برای خرید به یک سوپرمارکت رفته بودیم، فروشنده ناگهان از زیر میز خود، یک «تدی بر» درآورد بمن هدیه داد، که خیلی خوشحالم کرد. من از همبازی شدن با این سه بازیگر معروف آموختم و هم از کارگردان بسیار جدی و توانای فیلم درس ها یاد گرفتم، فیلم زندگی مرا پر از تجربه کرد، در همان حال آرزو کردم کاش سیاستمداران دنیا هم دنیای بچه ها را داشتند چون ما بچه ها ممکن است امروز با هم دعوا کنیم و قهر کنیم، ولی فردا همه چیز یادمان می رود و با هم آشتی می کنیم و اگر سیاستمداران چنین بودند، دنیا بهشت می شد.
می پرسم آیا برای بچه های سن و سال خودت که علاقمند به بازیگری هستند توصیه ای داری؟
می گوید: فقط نترسند، اگر عاشق کاری هستند، آنرا دنبال کنند، برای هدف هایشان زحمت بکشند، دنیای اطراف خود را بشناسند، از تجربه بزرگ ترها بیاموزند.