1483-18

1483-19

1483-20

1483-21

1483-22

چند ماه پیش همزمان با نمایش خصوصی فیلم «باب شاه» به کارگردانی بابک شکریان، با جی جی پرسیس نویسنده کتاب «زودیاک» در رادیو و مجله جوانان گفتگویی داشتیم که با توجه بسیار شنوندگان و خوانندگان روبرو شد. هفته قبل نیز بدنبال حضور جی جی پرسیس در کتابفروشی و یا کتابخانه معروف و معتبر Book Soup در لس آنجلس، بهانه ای بود تا با او یکبار دیگر گفتگوی تازه و پر نکته ای در رادیو جوانان و مجله جوانان داشته باشیم.
از جی جی پرسیس می پرسم آن شب در «بوک سوپ» که درواقع روخوانی کتاب و امضای کتاب بود. بسیاری امریکایی و گروهی ایرانی دیدیم. همه می خواستند بدانند آیا کتاب درباره زندگی واقعی خود شماست؟
می گوید: داستان زندگی خودم است، به خیلی از زندگی ها شبیه است چون همه ما در طی دوره هایی از زندگی ضربه هایی می خوریم، اذیت هایی می شویم، که همان ها بخصوص در نوجوانی، شخصیت ما را می سازد.
تکیه کتاب بروی عشق است، داستان دختری است که درجستجوی عشق، سرانجام خودش را پیدا می کند بخش اول این کتاب 250 صفحه ای به کودکی، نوجوانی من در ایران مربوط است و بخش دوم بزرگ شدن در سرزمین تازه امریکا و بدنبال عشق گشتن، بدنبال ماجراجویی در زندگی است بخش سوم درباره یک عشق ویژه است. قصه دختری که بعد از انقلاب 79 با خانواده به خارج کوچ می کنند. من خیلی راحت و جسورانه درباره همه چیز حرف زده ام، این کتابی است که همه می توانند خود را به نوعی در آن پیدا کنند.
• برخورد شما با مسائل، بازگویی جسورانه تان، برای خیلی ها شیوه زندگی فروغ فرخزاد را بیاد می آوری فروغ در زمانه ای می سرود و می گفت و می نوشت که خیلی چیزها قدغن بود. شما هم در جامعه ای می نویسید که عنوان کردن خیلی مسائل جرات می خواهد، آیا براستی تحت تاثیر فروغ نبودید؟
– از اینکه این ارتباط و مقایسه پیش آمد خوشحالم فروغ از جاودانه های شعر و ادب ایران است، من آرزو می کنم روزی به سطح او برسم، ولی درواقع من چون کتاب را براساس واقعیت های زندگی خود نوشتم، تحت تاثیر نبودم بیریا و خالص نوشتم من قبل از آنکه کتاب را چاپ کنم، آنرا به 5 نفر مورد اعتماد و اعتقادم برای خواندن دادم و دیدگاه های مثبت آنها خیلی امیدوارم کرد البته این را باید اضافه کنم وقتی کتاب جسورانه Fifty Shades Of Grey را خواندم، الهام تازه ای به من داد، که قصه زندگیم را بی پرواتر بنویسم من براین باورم که وقتی یک نویسنده نسبت به خود و نوشته ها و ذهنیات خود صادق باشد، وقتی در برابر مردم صادق باشد، نوشته اش به دل می نشیند نیاز به حاشیه ندارد خود تاثیرگذار است.

1483-23

• آیا سابقه نویسندگی داشتید، تحصیلاتی در این زمینه کرده اید؟
– من نویسندگی را در کودکی و نوجوانی آغاز کردم، از دفتر خاطراتم آغاز شد از شعرهایی که در دوران مدرسه می سرودم. به امریکا که آمدم، چند سالی در تگزاس برای تلویزیون برنامه تهیه و اجرا می کردم بعد هم رشته ژورنالیزم را خواندم و کتاب زودیاک را از 34 سالگی شروع کردم دلم میخواست کتابم که بهرحال به زبان انگلیسی است را یک ناشر امریکایی چاپ کند و سرانجام نیز موفق شدم.
• با توجه به رویدادهای زندگی تان و اینکه بقولی با ضربات و فراز و نشیب هایی روبرو بودید، چون خیلی از نویسندگان، بعد از پایان کتاب، خود را هم تراپی کردید، احساس آرامش کردید.
– براستی چنین بود، من زمانی کتاب را شروع کردم که از یک عشق 6 ساله، جدا شده بودم، خیلی دل شکسته و غمگین بودم، شبها خواب نداشتم، بجای اینکه قصه غصه هایم را برای دیگران بگویم، آنرا بصورت کتاب در آوردم.
نوشتن یک کلمه، که یک جمله شد، بعد یک صفحه و سپس یک کتاب، مرا آرام کرد.
• آن شب در «بوک سوپ» چه امریکایی و چه ایرانی بیشتر درباره واقعی بودن کتاب واینکه خود شما قهرمان آن هستید می پرسیدند؟
– اولا برایم افتخاری بود، که در کتابخانه معتبری چون Book Soup روخوانی کتاب داشتم آن شب من خیلی راحت برای حاضرین واقعیت ها را گفتم و بعضی ها می گفتند چطور جرات کردی نام و نشان قهرمانان اصلی را در کتاب بیاوری؟ که من توضیح دادم و با توجه به توصیه ناشر کتاب، من نام ها و شهرها و شغل ها را تغییر دادم بطوری که بجز یکی از آنها، که خود به او اطلاع دادم، بقیه زیاد در جریان کتاب نبودند.
من وقتی کتاب را برای مادر و خواهرانم خواندم، خیلی جا خوردند، مادرم خیلی متعجب شده بود تا مدتها در خود فرو رفته بود، ولی وقتی فهمید من خواستم با خودم و خواننده کتاب صادق باشم، آنرا پذیرفت من کتاب را به پدر و مادرم تقدیم کردم، که براستی همیشه روشنفکر، حامی و پشتیبان، دوست و همدم ما بودند.
• آیا درباره اینکه کتاب بصورت فیلم در آید فکر کردید و با توجه به همکاری با بابک شکریان آیا با هم صحبتی کردید؟
– اتفاقا بابک شکریان کتاب را برای فیلم خیلی مناسب دید، خیلی خوشش آمده بود، درباره آن حرف زدیم اگر در آینده امکان تهیه آن بوجود آید، مسلما برای من شانس خوبی است.