1480-9

1480-3

1480-4

1480-5

در رادیو جوانان و مجله جوانان، با خانمی به گفتگو نشستیم، که سمبلی از مقاومت و پایداری است، خانمی که سابقه فعالیت های درخشان فرهنگی و اجتماعی درا یران دارد و وقتی از او درباره گذشته ها می پرسیم: می گوید: یاد مام وطن مرا به اشک می نشاند، من هرجای دنیا که باشم در هر شرایطی که باشم، همه وجودم به سوی ایران پرواز می کند، همه آن سالهای کودکی و نوجوانی و جوانی در ذهنم زنده میشود.
من زمانی که فعالیت های اجتماعی و فرهنگی خود را شروع کردم، خوشبختانه در محله و میان مردمی بود، که نمونه معرفت و انسانیت بودند، در میان ساکنان سبلان شمالی و خیابان شهریار در تهران، چه مردم خوش قلب و مهربانی، که همیشه تکیه گاه من بودند. من فعالیت خود را بعنوان رئیس انجمن خانه و مدرسه شروع کردم و نوجوانان و جوانان مستقیما به سراغ من می آمدند و در همه زمینه ها با من مشورت می کردند من در دبستان تهران بزرگ در خیابان شهریار، در دبستان سپید، دبیرستان صحاب حشمتیه، دبستان محمد مشکات فعالیت داشتم، مردم محل مرتب از من می خواستند تا من کاندیدای انجمن های ملی بشوم، من استقبال می کردم، تا سرانجام با یاری همان مردم کاندیدای انجمن شهر تهران شدم. آنروزها مجله جوانان، همه فعالیت های مرا منعکس می کرد، همه نظریات و دیدگاه های مرا در انجمن شهر از نظر مردم می گذراند. وقتی به انجمن شهر راه یافتم، طرح های بزرگی ارائه دادم، از جمله یک زمین بزرگ برای بازی بچه های روشندل بود. طرح با کمک بخش شهرسازی شهرداری تائید و تهیه شد، ما پیش بینی کرده بودیم در این شهرک بازی و تفریح، روشندلان با دنیای تازه ای آشنا شوند، مثلا اگر یک روشندل خواست آب را لمس کند، گل را لمس کند، به راحتی این کار را انجام بدهد. بعد اقداماتی را برای ایجاد موزه ای در پارک شاهنشاهی تهیه کردیم، که موزه آثار ویژه توان خواهان ایران وجهان باشد. بعد از آن بدنبال طرح جمع آوری نوازندگان و خوانندگان دوره گرد وخیابانی رفتیم، آنها که با نوازندگی در اطراف شهر تکدی می کردند، وزارت فرهنگ و هنر آماده همکاری شد، قرار بر این شد، که این هنرمندان نابینای خیابانی تحت آموزش قرار بگیرند و حتی در سطح استان ها و شهرها نیز این کار انجام پذیرفت، این هنرمندان نابینا به استخدام شهرداری درآمدند، قرار بود تابستان ها در پارک ها و زمستان ها در سالن هتل ها، به نوازندگی و خوانندگی بپردازند، همه از بیمه و بازنشستگی برخوردار باشند، در میان آنها خوانندگان خوش صدا و توانایی بیرون آمدند.
یادم هست آنروزها عباس خوشدل هنرمند ارزنده در فرهنگ و هنر به یاری آمد و کمک های زیادی کرد، جالب اینکه خیلی از این نوازندگان حاضر به ترک کار خیابانی خود نبودند، می گفتند درآمدشان بالاست، ولی وقتی ما به سراغ شان رفتیم و برایشان توضیح دادیم که بچه هایشان در کنار آنها بمرور عزت نفس خود را از دست میدهند. وقتی به مدرسه میروند مورد سرزنش و تمسخر همکلاسی های خود قرار می گیرند، حاضر شدند دست بکشند و زندگی خود را و هنر خود را به سوی تعالی ببرند همین طرح در اصفهان توسط شهردار اصفهان آقای غنی زاده به اجرا در آمد.
در ادامه این اقدامات در صدد ایجاد باشگاه های ورزشی خاص توان خواهان در سراسر ایران بودیم، می خواستیم ثابت کنیم، که توان خواهان قدرت و توانایی بسیار بالایی دارند و اگر به آنها امکان داده شود، می توانند شانه به شانه مردم معمولی در همه زمینه ها فعال باشند و بدرخشند.

1480-6

1480-7

1480-8

ما با ایجاد انجمن توان خواهان در سراسر ایران، که از سال 1348 شروع شد با حمایت بی دریغ شاه فقید، و توجه و علاقه آگاهی که در این زمینه نشان می داد ماحتی تا آنجا رفتیم ، که قرار شد سفارت خانه های ایران درخارج، یک مشاور توان خواه در کنار سفیر داشته باشند، تا آنها بتوانند با ارتباط توان خواهان با خارج، امکانات تازه ای برای توان خواهان داخل فراهم سازند.
من همه ساله به مناسبت های مختلف در دیدارهای رسمی با شاه فقید، از سوی انجمن شهر میرفتم و خواسته های خود را در میان می گذاشتم همیشه با جواب مثبت روبرو می شدم و خبرهای خوشی برای انجمن می آوردم. من در آن زمان هیچ فرقی با دیگر اعضای انجمن نداشتم، ولی حالا بعد از چند دهه درخارج می بینیم، چقدر بسیاری از مردم خود ما نسبت به روشندلان بی تفاوت شده اند، بارها به مهمانی هایی رفته ام، که انگار آنها فقط وظیفه دارند یک بشقاب پر از غذا جلوی من و دیگر توان خواهان بگذارند، بعد بروند بدنبال دوستان خود، حرفهای خود را بزنند حتی در یک سری گردهمایی در اورنج کانتی، یک شخصیت معروف نابینا همیشه شرکت می کرد، یکبار متوجه شدم ایشان دعوت نشده، من تلفنی پرسیدم چرا؟ گفتند چون حضور ایشان فضای گردهمایی را غمگین می کند! دلم با شنیدن این حرف شکست، پرسیدم آیا حضور استیوی واندر، اندره بوچلی در سالن های بین المللی، فضا را غمگین می کند؟ آیا شما خبر ندارید دکتر محمد خزائلی بزرگترین چهره فرهنگی روشندل بود و بعنوان نماینده مجلس شورای ملی برگزیده شد؟ آیا شما نصرالله شیرین آبادی را در رهبری ارکسترهای بزرگ را یاد ندارید، دکتر رضائیان از بزرگترین اساتید دانشگاه، یا پری زنگنه هنرمند ارزشمند و تکرار نشدنی مان که در سطح جهانی اپرا می خواند و یا کتاب می نویسد، از یادتان رفته است؟
من بعنوان یک روشندل سالها در ایران فعال بودم، در همه زمینه ها فعال بودم، چه احترام و علاقه ای در ایران برای ما قائل می شدند، دراینجا دوستان عزیز، حتی روشندلان و توان خواهان هم بدیدار هم نمی روند، در محافل آفتابی نمی شوند چون جامعه ما انگار آماده پذیرش ما آنگونه که حق ماست نیست.
من همه سرگرمی ام رادیو شده، به رادیوهای مختلف گوش می دهم، بسیار می آموزم، در خانه آشپزی می کنم، با کمک یک فرشته مهربان ماندانا شایگان در لندن، وب سایت و فیس بوک خود را ساخته ام. با جوانان و نوجوانان در داخل ایران که هنوز عشق و مهر و انسانیت زنده است تماس دارم.
بجرات و بدون اغراق تو ذکایی عزیز تنها کسی بودی و هستی که در تمام این سالها بدیدارم آمدی، یا من مرتب به دیدارت آمدم، حرفهای مرا گوش کردی. وقتی فهمیدی من عکاس خوبی هم بودم بدنبال عکس های من آمدی. عکس هایی که من با حس خود گرفتم، در هلند تصاویر زیبایی از گل ها و از یک پسرک دوچرخه سوار گرفتم، که مورد توجه قرار گرفت. من از طریق صدا، و لمس و بوی گلها، از آنها عکس می گیرم از شنیدن صدای انسانها، تعقیب صدایشان تصویرشان را می گیرم. من هنوز دست نکشیده ام، می کوشم تا دوباره میان روشندلان و توان خواهان ایرانی و غیر ایرانی داخل و خارج ارتباط برقرار کنم، باید به داد توان خواهان رسید، باید آنها را فهمید، درک کرد، آنها انسانهای خلاقی هستند که متاسفانه در جامعه ایرانی در خارج به آنها کمتر پرداخته شده است.