1464-49

با شیلا وثوق کارگردان و بازیگر نمایش جدید «پروانه ها آزادند»، در رادیو جوانان گفتگو کردیم. نمایشی که در واقع در فستیوال تئاتر لس آنجلس ارائه شده است.
خیلی ها شیلا وثوق را بخاطر نمایشات کمدی انتقادی موفق، نمایشاتی که به دل مردم نشست می شناسند او که در بهترین کارهای هوشنگ توزیع حضور داشته، اینک نمایش مستقل خود را بروی صحنه آورده، شیلا در کلاس آنتونی هاپکینز در انگلیس تعلیم بازیگری دیده وهمین امتیاز بزرگی است. با وجود زبان انگلیسی نمایش تقریبا همه آنرا می فهمند، شیلا با ظرافت خاص یک مادر ایرانی را در یک قصه غیرایرانی جای داده و به تماشاگر میگوید مادر در هر ملیت و قوم و زبانی، خصوصیات ویژه ی خود را دارد در عین حال دو بازیگر جوان نمایش توانا و شیرین ایفای نقش می کنند.
• از شیلا می پرسیم چگونه از دوبازیگر بسیار جوان نمایش، چنین بازیهای درخشانی گرفتی ضمن اینکه تماشاگر ایرانی و غیرایرانی در سالن، خودرا با قهرمانان نمایش نزدیک می بینند.
– شیلا می گوید: ما حدود 5 هفته تمرین سخت داشتیم، ضمن اینکه «موژان آریا» 22ساله، یک بازیگر بسیار مسلط و هنرمند است، او و ربکا فورسایت تجربه تئاتری نداشتند ولی در فیلم ها ظاهر شده اند، هر دو تحصیلکرده و بسیارهنرمند و در ضمن چون دوست پسر ودختر هستند، خیلی زود در نقش خود جا افتادند.
• موژان در نقش یک جوان نابینا ظاهر میشود، که کارآسانی نبود، حرکات حساب شده و منظمی داشت، حتی زمین خوردنش نیز بسیار طبیعی بود.
– قصه نمایش به مادری ارتباط دارد که پسر جوان و نابینایش را بسیار دوست دارد، به شدت نگران اوست، در مورد نابینائی او احساس گناه می کند، از اینکه خانه را ترک کرده و برای خود زندگی مستقلی ساخته، دلواپس است. شخصیت این مادر یک مادر ایرانی است و جملاتی هم به فارسی می گوید، که به دل همه می نشیند، خیلی ها حتی می گفتند چرا بیشتر به زبان فارسی سخن نگفته، من سعی کردم یک مادر ایرانی که در واقع فرقی با مادر امریکایی ندارد، فقط سخت مراقب لباس و کیف و کفش مارکدار و آرایش خود است و بقول یکی از منتقدین یک مادر ایرانی سرتا پا شانل است نشان بدهم!

1464-51

• تهیه و اجرای یک نمایش، با امکانات کم و در یک محدوده کوچک، بدون چشمداشت مالی، فکر می کنم یک فداکاری است، از یک هنرمند عاشق تئاتر بر می آید، ولی اصولا چه شد که تصمیم گرفتی این نمایش را روی صحنه بیاوری؟
– من با موژان آریا وقتی 16 ساله بود، در یک فیلم مستند بازی کردم، در این فیلم نیز من نقش مادرش را بازی می کردم، موژان بعد از سالها مرا پیدا کرده و گفت چرا یک نمایش با هم کار نکنیم، همین سبب شد تا من به بهانه فستیوال تجربی تئاتر لس آنجلس، این کار را با هر زحمتی بود آماده کنیم، البته مجوز تغییراتی در نمایش از جمله اضافه کردن بعضی صحنه ها و جملات فارسی گرفتم، شخصیت مادر را در یک مادر ایرانی عاشق شاه و دوران قبل از انقلاب جای دادم.
من برای اینکه دو بازیگر نمایش در قالب خود فرو بروند، حتی ربکا را در یک جلسه با یک روانشناس روبرو کردم تا به گذشته آن کارکتر سفر کند تا کاملا نقش خود را درک کند، خوشحالم که هر دو از نهایت توانایی خود بهره گرفتند.
اصولا برگردان نمایشنامه لئونارد گرش نمایشنامه نویس امریکایی به یک نمایش ایرانی امریکایی، خیلی وقت و حوصله می خواست.
• صحنه جدایی دو جوان عاشق، خیلی خوب کارگردانی شده بود، بازیها خوب بود، در چشمان ربکا، بلاتکلیفی و سرگشتگی و عشق و اندوه را خوب میدیدیم. انتقال چنین حسی به بازیگران آسان نیست.
– برای خلق این صحنه ها، وقت بسیار گذاشتیم و البته همانطور که اشاره کردم هر دو بازیگر موژان در نقش دان بیکر با وجود سن و سال کم، سابقه طولانی در بازیگری دارد، ربکا در نقش جیل، یک هنرمند جوان تحصیلکرده است، آنها خیلی ظریف نقل و انتقال کارکتر خانم بیکر را به فلورا بیکر یک مادر ایرانی امریکایی درک کرده بودند. موژان بارها بدلیل نقش اش در صحنه سقوط کرده و آسیب دید ولی با عشق به کارش ادامه داد و در شب آخر با چند قرص مسکن بروی صحنه آمد. خوشحالم که نمایش مورد توجه جامعه امریکایی و ایرانی قرار گرفت، تشویق ها از سوی همکاران و دوستان امریکایی ام وتوجه دوستان ایرانی ام مرا بسیار امیدوار ساخت.

1464-52