1546-35

گـوگـوش، ستـاره درخشـان
و تکرارنشدنی عرصه هنر ایران

با درود به دوستداران «خاطره ها»
بعد از دو سال تاخیر دوباره خاطرات سالهای دور را با هم مرور خواهیم کرد. و اما خاطره این هفته:
در ابتدا باید به این موضوع اشاره کنم که آیا تعریف از یک فرد، تکذیب فرد دیگری است؟ و یا آنکه با روشن اندیشی حد و حدود هر یک را همانطوری که هستند مشخص و هرکدام را در جایگاه خاص خودشان ارزیابی کنیم؟ این موضوع را از این جهت درسرآغاز آوردم که در دنباله نوشتار مواضعی خواهد آمد که از قبل رفع سوء تعبیر شده باشد.
آنقدر از سوپراستار جاودانه موسیقی ایران نوشته شده که بنظر میرسد افزون بر آن دیگر جایی نداشته باشد اما از اسطوره ها هرقدر که نوشته شود و بر دانستنی ها افزوده شود، باز هم زوایای ناپیدای آن بسیار است. حتی اگر فرض را بر تکراربگذاریم، تنی چند از آنان که در قلب و روح مردم جایگاه جاودانی به دست آورده اند همه آن مخاطبان دگربار با علاقه خاصی آنرا تعقیب و از آن لذت می برند چرا که دوباره و چند باره خاطرات خوش آن دوران برایشان تداعی میشود. از چهره ای تکرارنشدنی سخن می گویم «گوگوش» آری همان سوپر هنرمندی که نام و فامیلش «فائقه آتشین» به دست فراموشی سپرده شده و همگان او را فقط گوگوش می خوانند و می شناسند گوئی با این نام راحت ترند.
دیگر همه از آغاز کار هنری او که کودکی سه چهار ساله بیش نبود آگاهند و همین ویژگی دلیل آن شده که نه تنها نسل های جدید او را از خود می دانند بلکه کهنسالان نیز که از بیست سی سالگی شاهد بزرگ شدن و مشهور شدن او بوده اند، او را هنرمند تمام طول زندگی خود محسوب می دارند و حتی او را دختر و نوه و بهرحال عضوی از خانواده خود بدانند.
به راستی بین کلیه هنرمندان بنام ایران کدام یک این ویژگی مخصوص گوگوش را دارا بوده اند؟
گوگوش از همان نوجوانی جای بزرگی بین هنرمندان برای خود به دست آورد. همان زمان با همت مردمی سازنده و تاثیرگذار ده کوچکی به نام«ساقی کلایه» به شهری پرنام و آنهم بیشتر بخاطر ایجاد تاسیسات زیبایی در ساحل دریا که «متل قو» نام گذاری شد. به درستی تا آن زمان تمام سواحل شمال ایران فاقد چنین مرکز طرف توجه مسافران دریا بود. زنده نام «عبدالله جوانشیر» در کنار ویلاهای زیبا، رستوران، سالن ورزش و … مبادرت به ایجاد یک سالن به سبک کاباره نمود. «سالن نپتون» خیلی زود به معروفیت رسید و مرکز هنرنمایی هنرمندان جوان و صاحب نام قرار گرفت. از گروه های ایرانی و خارجی تا خوانندگان جدید و مورد توجه مردم، گرمی بخش شب های خاطره انگیز سالن نپتون شدند و گوگوش در آغاز نوجوانی به راستی ستاره درخشان آن شب ها بود. از خواندن ترانه های خودش تا غزل کوچه باغی دلکش نشان میداد که صدا و تحریر آوازش به سوی روزهای روشن تری روان است.
در شبی که به احترام دهم ماه محرم برنامه ساز و آواز و حتی خود سالن نپتون تعطیل گردید، اکثر میهمانان متل که پس از شام بدون برنامه مانده بودند با اصرار از مدیریت متل اجازه گرفتند که فقط از میز و صندلی سالن استفاده و به گفتگو بنشینند. وقتی در گوشه سالن مشاهده شد که گوگوش هم حضور دارد یکی دو نفر که از هنرهای دیگر او مطلع بودند خواهش کردند که روی صحنه برود و شعر معروف مسلول «کارو» را دکلمه نماید. هرگز در تصورم نمی گنجید که این دختر نوجوان بتواند با توانایی کامل آن شعر حزن انگیز را به خوبی اجرا نماید آنهم با تک سرفه های یک مسلول که دیگر باورم شد او دارای نبوغی است که کم کم گوشه های آنرا در معرض دید علاقمندان قرار خواهد داد و دیدیم که او به سرعت در روی صحنه و پرده سینما چه غوغائی بر پا کرد.
میدانیم که پس از رویدادهای سال 1357 نیمی از هنرمندان جلای وطن کردند و یا به عبارتی درست تر تبعیدی ناخواسته برگزیدند و نیمی هم ترجیحا در دامان وطن ماندند و با سودای ممنوعیت سوختند و ساختند و خانه نشینی اختیار کردند.
اکثریت براین تصور بودند آنکه زودتر از دیگران ایران را ترک خواهد کرد گوگوش میباشد اما این طور نشد، هنرمندی که در سایر کشورها شهرت و محبوبیت فراوان داشت و با آغوش باز استقبالش میکردند، در وطن ماند و مصائب آنرا به جان خرید و با سکوت طولانی خود دوستدارانش را متحیر کرد و تمام چراها را بی جواب گذاشت. او تنها هنرمندی بود که بدنبالش خطر کردند و به تهران رفتند ولی با وجود پیشنهادات دور از انتظار دست خالی بازگشتند.
سرانجام با همت کارگردان بلند آوازه «مسعود کیمیایی» چشمان پر انتظار دوستدارانش نه در امریکا که در کانادا به جمالش روشن شد. در آن روزها هیچ خبری در رسانه های فارسی زبان برون مرزی مهمتر از خروج گوگوش از ایران نبود.
وقتی به روی صحنه اولین کنسرت خود پس از بیست سال انتظار ظاهر شد نه اینکه اشک شادی چهره معصومش را مرطوب کرد که اشک شوق هزاران نفر را جاری ساخت. در طول تاریخ موسیقی ایران هرگز چنین جمعیت کثیری در یک کنسرت دیده نشده بود و مشابه آن فقط در کنسرت های بزرگان موزیک جهان چون «مایکل جکسون» «مادونا» «سلین دایان» و … سابقه داشت و هرگز چنین رویداد با شکوهی برای گوگوش در تصور نمی گنجید. آری او از غیرممکن، ممکن ساخت به هر شهری قدم گذاشت هیچ سالن بزرگ و با شکوهی جوابگوی خیل عظیم علاقمندان او نبود و به سبک ستاره های بزرگ جهان سر از استادیوم های ورزشی در آورد. تمام ایرانیان مقیم اروپا و امریکا وقتی خبر حضور گوگوش در شهرشان منتشر می شد سر از پا نمی شناختند و روزشماری می کردند هرچه زودتر هنرمند محبوب خود را از نزدیک دیدار کنند. او تمام شهرهای بزرگ جهان را با حضور خود مانند زلزله تکان داد و شهروندان غیر ایرانی را دچار حیرت کرد تا نوبت به مشتاقان پایتخت امریکای پهناور رسید. برای آنکه هزاران نفر علاقمندان او از دیدارش محروم نشوند به سراغ بزرگترین سالن سرپوشیده ورزشی واشنگتن رفتند و خانه تیم معروف بسکتبال «ویزارد» یعنی ارینای «ورایزن سنتر» را به طرز باشکوهی آذین بندی کردند.
بنا بر نوشته رسانه های معروف امریکا، واشنگتن هرگز چنین شبی به خود ندیده بود. واقعا عجیب شبی بود از هر خیابان و پارکینگ که به سوی ارینای ورایزن سنتر می رفتیم گوئی یک شب نشینی با شکوه وبی سابقه برای اولین بار در واشنگتن برپا شده است. حتی در شب نشینی های معروف کاخ سفید با توجه به پذیرش میهمانان که فضای آن با چنین سالن بزرگی قابل مقایسه نیست هم چنین رویدادی وجود نداشته است. سیزده هزار ایرانی اکثرا ملبس به شیک ترین البسه چشم گیر تمام منطقه را تحت الشعاع حضور خود قرار داده بودند. رهگذران وقتی از برگزاری یک کنسرت در ارینا مطلع می شدند از یکدیگر می پرسیدند مگر این خواننده کیست که چنین مخاطبانی را به سوی خود جذب کرده است؟
آری آن شب با شکوه و تکرار نشدنی آنچنان شخصیتی به ایرانیان بخشید که پس از سالها تحقیر به وسیله امریکائیان، سربر آوردند و بدون کلامی و در سکوت بخاطر آن اجتماع با شکوه، گوئی جواب آن سالهای بدبینی امریکائیان را یکجا حواله آنها کردند.
عامل این رویداد بی سابقه و تاثیرگذار، عزیزی بود که گوگوش نام دارد. این هنرمند جاودانه به تنهایی و برتر از تمام فعالان سیاسی، فرهنگی و اجتماعی آنچنان حیثیتی به جامعه ایرانیان بخشید که از تصور همگان خارج بود. افتخار دیگری که نصیب ایرانیان شد آنگاه بود که توجه رسانه های معروف امریکا بیشتر به موقعیت گوگوش و کنسرت های با شکوه او جلب شد و او را در کلاس خوانندگانی چون مادونا قلمداد کردند. رسانه های بیشمار تصویری و نوشتاری و گردهمائی های پرهزینه نتوانست آنطور که شایسته اقلیت ایرانی این سرزمین است هویت مثبتی از آن فراهم آورد اما این بار تاریخ به گونه دیگری ورق خورد و درمقابل شخصیت های مطرح و پرنام یک هنرمند عامل سربلندی ایرانیان شد. البته چند استثناء در بین دانشمندان و دانش پژوهان وجود داشته و دارند اما نه آن تاثیری که گوگوش بخشید. خوشبختانه پس از آن سالهای پر اندوه که بروجودش چنگ انداخته بود اکنون با آرامش در کنار فرزند و نوه هایش آن روزهای پر رنج را به دست فراموشی می سپارد.
اسطوره ها همیشه الگوی نسل های بعد بوده اند آرزو آنکه جوانان مستعد و هنرمند از ویژگی های او بهره مند شوند و به شهرت برسند.