1673-20

آنروزها ناهیدخانم و مرتضی خان باما بودند

1673-22

یکی از آن روزهای باحال، مرتضی قمصری دوربین اش را بدوش انداخت و رفت منزل عباس خان پهلوان تا با مهربانی خاص خودش، خاطره ای بسازد.
آنروزها ناهید خانم عزیز سرپا و پر از انرژی پشت پهلوان مان ایستاده بود به چهره پهلوان مان نگاه کنید چقدر در آرامش وسط عزیزان اش عسل پهلوان و رضا لم داده و خود زنده یاد قمصری هم شیک و تپل مپل کنارشان نشسته است. جای هردوشان خالی است.
این عکس را قمصری با سیستم اتوماتیک با دوربین خود گرفته است.

باورتان میشود 27 سال گذشته باشد؟!

1673-23

درست 27 سال پیش بود، در دفترجوانان، همه بزرگان آمده بودند، بهانه دیدار با زنده یاد حمید قنبری بود که از ایران آمده بود و کلی با خود خبر آورده بود.
زنده یاد پرویز خطیبی مرتب از همکاران قدیمی می پرسید و تمامی نداشت و حمید قنبری هم کم نمی گذاشت. وقتی هم اسمی یادش میرفت شهیار قنبری فرزند برومندش به یادش می آورد و زنده یاد منوچهر سخائی از بچه های رادیو می پرسید که تابش چه می کند؟ مرتضی احمدی در چه حالی است؟ گلپا کجاست؟ فردین و ایرج به شغلی مشغولند؟
حمید قنبری گاه به شوخی می گفت بیشترشان شیرینی فروشی دارند، بهمین جهت بعد از ظهرها همه به سراغشان میرویم.

ماشاءالله همه سرحال و پر انرژی بودند

1673-24

روزی روزگاری در این شهر چند تا رادیوی 24 ساعته بصورت جعبه ای و آنتنی و ماهواره ای بود. از رادیوی مرحوم مروتی، تا رادیو تهران، صدای ایران که بیشتر چهره های معروف در آنها برنامه داشتند.
در میان آنها سوپراستارهای رسانه ها هم بودند، از زنده یاد حسین مهری، دکتر هلاکوئی، علیرضا میبدی، فریدون توفیقی وستاره همیشه جوان شهره آغداشلو که خوب به چهره هایشان نگاه کنید، همه ترگل وورگل بودند گرچه بجز زنده یاد حسین مهری بقیه همه همچنان سرحال مانده اند.
عکس:از مرتضی فرزانه

منوچهر وثوق لندن را به لس آنجلس ترجیح داده

1673-25

وقتی منوچهر وثوق بعد از سالها اقامت در لندن به دیدار دوستان قدیمی خود آمد، از شوق و هیجان همیشه بغض کرده بود، چه روزهایی که بدیدار علیرضا میبدی میرفت و با شهروز رفیعی حرف میزد، چه روزهایی که در دفتر جوانان یاران قدیمی خود را به آغوش می کشید و آرزو می کرد کاش دوباره در ایران گردهم آیند، ولی در نهایت حاضر نبود هوای خاکستری لندن را با روزهای آفتابی لس آنجلس عوض کند.
منوچهر وثوق در لندن طی سالها با سختی های فراوانی بسر برد ولی شنیدیم اخیرا روزهای آرام و دور از دغدغه ای را میگذراند.
عکس ازمرتضی فرزانه

دوستان قدیمی همیشه حرف برای گفتن دارند

1673-26

اگرچه عباس پهلوان از پیش کسوتان قلم در موسسه اطلاعات کار نمیکرد ولی با همه روزنامه نگاران و سردبیران این موسسه بزرگ 11 نشریه ای دوست بود، حالا بعد از چهل و اندی سال وقتی پری اباصلتی و هوشنگ میرهاشم که اطلاعات بانوان را اداره می کردند و سالهاست مجله راه زندگی را درخارج منتشر می کنند، با دوستان قدیمی عباس پهلوان و پرویز قاضی سعید دور یک میز می نشینند و همه آن خاطرات گذشته از ذهن شان می گذرد، از ناهارخوری اطلاعات، از یادگارهای قلمی خود حرف میزنند حرفهایی که تمام شدنی نیست، آرزو می کنیم همه شان 120 ساله شوند و آن زمان درباره خاطرات 60 تا 80 ساله خود سخن بگویند.
عکس از: مرتضی قمصری

ساعات ناهار مارتیک دیرتر از یک نیست

1673-27

مارتیک برای مصاحبه با ساسان کمالی به رادیو رفته بود، ساسان اصرار داشت مارتیک تا ساعت 3 بعد از ظهر بماند و بعد با هم برای ناهار بروند، ولی مارتیک حاضر به گذشت نبود.
مارتیک می گفت درسته که دیگر چلوکباب غذای هر روزه من نیست ولی غذاها و فضای گلندل را با هیچ کجای لوس آنجلس عوض نمی کنم و ساعت ناهارم دیرتر از ساعت یک ظهر نیست. هربار هم به یک رستوران میروم، حداقل ده نفر از دوستان قدیمی، همسایه ها و حتی همکاران را می بینم، کلی با هم گپ میزنیم و ناهار ما حدود 3 ساعت طول می کشد، تازه بعدش برای چای و قهوه هم بیک کافی شاپ میرویم که یکی شان در خیابان کنت نزدیک خانه خودمان است.
عکس از زنده یاد مرتضی قمصری