1622-44

عکس ها از: وفا خاتمى

یکشنبه ۸ جولای بنیاد هنر به همت هما و نجات سرشار و خانواده هنر و فرهنگ پرورشان مراسم نکوداشت زندگی ویدا قهرمانی ستاره قدیمی سینما و تیاتر را برگزار کرد.
در این برنامه که با اجرای زنده موسیقی دوران طلایی کوچینی به همت و اجرای شهبال شب پره و مارتیک و کامیار همراه بود چهره های سرشناس فرهنگ و هنر درباره ویدا سخن گفتند.
این برنامه که بسیار منظم و زیبا تنظیم شده بود ترمه و تورنج و خسرو فرزندان هنرمند و فیروزه سلیمی خواهر ویدا سخن گفتند، نکیسا اعتماد، سهراب اخوان سخن گفتند، دینا طریق قطعه ای اجرا کرد. هما سرشار، شهره آغداشلو، ماز جبرانی، علی پورتاش، شهبال شب پره، مری آپیک و واچه مانگاساریان درباره ویدا و خاطرات شان حرف زدند.

***

سخنان هما سرشار

ویدا قهرمانى را براى نخستین بار هنگامى که هشت سال بیشتر نداشتم روى پرده سینما و فیلم چهارراه حوادث دیدم. از تمام فیلم زیبائى چشمگیر او و جذابیت ناصر ملک مطیعى یادم ماند . بعدها فهمیدم که حضور او در این فیلم چه اقدام متهورانه اى بود که تا آن تاریخ در سینماى نوپاى آن زمان سابقه نداشت . ویداى عزیز قهرمانى از پشت میز دبیرستان به جلوى دوربین فیلمبردارى رفت، اخراج او از دبیرستان و محرومیت از تحصیل به جرم بازى در فیلم، برخى از نتایج بازیگرى او بود. ویدا با پایدارى و ادامه راه هنریش، راهگشایى شد براى دختران جوان و با استعداد دیگر که براى رسیدن به هدفشان از او الهام بگیرند .جالب اینجاست که ویدا پس از تمام محدودیت هایى که برایش بوجود آورده بودند، در اولین فرصت به دبیرستان بازگشت و دیپلم خود را گرفت.
او همچنین مبتکر کافه نگارخانه اى به نام موندو دانسینگ رستورانى به نام کلاب کوچینى است که پاتوق جوانان هم نسل من بود. البته من هرگز اجازه رفتن به دیسکو یا دانسینگ را پیدا نکردم. مادرم سختگیر بود و من حسرت کوچینى را براى همیشه با خود خواهم داشت .نمیدانستم مبتکر این حرکت ابتکارى هم بانوى توانا و هنرمند ما ویدا قهرمانى و همسرش داوید یقیازاریان بودند.
ولى صورت زیبا و مهربان و دوست داشتنى ویدا را نخستین بار در آمریکا و در یکى از استودیوهاى تلویزیونى لس آنجلس از نزدیک دیدم که همراه با مسعود اسداللهى، زهره رمزى و عبدالعلى همایون در حال ضبط یک سریال تلویزیونى بودند.
آنچه باعث دوستى عمیق من و ویدا شد، شبهاى اعتصاب غذا در چمن فدرال بیلدینگ بود. خیلى زود ویدا براى من، که عادت دارم
براى هر دوستى لقبى بگذارم، شد” در باغ بهشت . “دیدارش روحبخش بود، کلامش شیرین، منشى باوقار، طنزش بس دلچسب و
آگاهى و تسلطش به آنچه در اطرافش میگذشت حیرت انگیز . همه را میشناخت، همه چیز یادش بود و خاطراتش را با شیرینى تعریف میکرد .ولى آنچه بیش از همه براى من تحسین برانگیز بود کوشش خستگى ناپذیرش براى ماندن و آفرینش روى صحنهُ هنر بود. نه تنها در سریا لهاى تلویزیونى بازى میکرد، که در تئاتر و سینما نیز و در کنار اینها نقاشى میکرد، مى نوشت و میخواند. عکس برخى از کارهاى درخشان نقاشى او را در اسلایدشوئى که به همت فرزندان برومندش تهیه شده بود را قبل از آغاز برنامه دیدید و براى آنهایى که موفق به دیدنش نشدند بار دیگر در پایان برنامه پخش خواهد شد. تعدادى از کتابها نوشتهُ او و کارتهاى تبریکى را که خود ویدا نقاشى کرده، براى مشاهده شما علاقه مندان و اگر دوست داشته باشید، براى خرید روى میز لابى گذاشته شده است. کلیه درآمد حاصل از فروش دستاوردهاى ویدا به کمپانى ریسمان طلایى که سخت مورد علاقه ویدا جون بود، اختصاص خواهد یافت .ویدا با ذوق فراوان و توجهى موشکافانه کار بقیه را نیز دنبال میکرد و قلبى به وسعت جهان داشت براى ستایش از آنهایى که کار هنرى درست انجام میدادند. تقریبا هر هفته یا یک هفته در میان، روزهاى شنبه پس از پایان برنامهُ رادیویى ام تلفن میکرد و با گودمورنینگ همیشگى اش یک جمله ستایش آمیز میگفت وخداحافظى.
جاى ویدا – در باغ بهشت – در جمع هنرى /فرهنگى ایرانیان لس آنجلس خیلى خالى خواهد بود. یافتن جانشین براى این بانوى یکتا امرى محال است.

1622-53

1622-38

1622-39

1622-58

1622-55

1622-57

1622-56

1622-59

1622-54