1454-79

1454-82

در هفته پیش در باره دورانی از تاریخ عثمانی مطلب نوشتیم که اغاز بحرانی بود که منجر به نسل کشی ارامنه شد، و درپی آمد آن خروج اکثر ارامنه از سرزمینهای سنتی خود، ارمنستان غربی که بیشتر این آوارگان به خاورمیانه عربی امدند و گروه هایی نیز به ارمنستان شرقی رفتند که نسبتاً ارامش بیشتری داشت، موردی که باید اساساً باز بینی تاریخی گردد در باره مهاجران ارمنی به خاورمیانه عربی می باشد که چگونه عربها با آغوش باز این مهاجران و آوارگان ارمنی را که همه چیز خود را از دست داده بودند و خسته و تشنه و با نگرانی از سرنوشت خود به این سرزمین ها آمده بودند که زبان آنها را نمی دانستند و با مردم محلی هم مذهب نبودند- عربها با اغوش باز آوارگان را پذیرفتند و خانه و آذوقه خود را در اختیار مهمانان ناخوانده خود قرار دادند، چند دلیل عمده را در این مورد باید بررسی بیشتر کرد نخست خود عربها سالیان دراز زیر سلطه یوغ حکومت عثمانی بودند و دواران دشواری را تحمل کرده بودند لذا نوعی احساس همدردی می کردند، دوم سنت و روند مهمان نوازی اعراب زبانزد جهانیان بود، و سوم آنکه کمک انسانی به هم نوع، نه دین می شناسد و رنگ و نژاد، ارامنه در شهرهای سوریه، لبنان، عراق، مصر، اردن و ناحیه فلسطین خانه یافتند (بسیاری از کشورهایی که نام بردم هنوز در آن زمان مستقل و شکل جغرافیایی امروزی را نداشتند) – ارامنه با ساختن مدارس، انجمنهای خیریه، بیمارستانها، کلیسا، و کانونهای فرهنگی و ورزشی بمرور دو باره جان گرفتند و جوامع پُر قدرتی درست کردند که در اقتصاد، فرهنگ و سنت، ورزش و سیاست کشورهایی که در آنها مهمان بودند اثر سازنده و مفید داشت، قوانین اساسی کشورهای عرب و غیر عرب مانند ایران این اجازه را داد که نمایندگان قومی ملت (با عنواین مختلف) در مجالس کشور نماینده مردمی داشته باشند و در سرنوشت خود به عنوان شهروند همان حق را داشته باشند که شهروندان مسلمان داشتند

1454-83

این گونه برخوردها باعث شد که بمرور فشار بر ارامنه ای که در ترکیه باقی مانده بودند کمتر شود، با انکه احزاب ارامنه در ترکیه اجازه فعالیت دریافت نکردند، اما کانونهای فرهنگی، روزنامه و کلیسا آزادیهای نسبی یافت، و زندگی شرایط  و روال نسبتاً معقولی بدست اورد، اما “غم ارامنه نا تمام” بود هنوز (تا به امروز) دولت های ترکیه هیچکدام نسل کشی را قبول نکرده اند، و آنچه روی داده را بخشی از عواقب جنگ جهانی اول می دانند که بسیاری در آن کشته شدند از جمله ارامنه، با این حال و با در نظر گرفتن انچه در این صد سال اتفاق افتاده، می بینیم از یک سو احزاب ارامنه در جوامع ارمن نشین ساختار فکری و هماهنگی میان جوامع پراکنده از یک سو و از سوی دیگر فعالیت گسترده علیه کومونیزم روسیه را روش کار و سیاست خود قرار دادند و در سالهای 1975 تا 1985 اعتراضات خود را بصورت مسلحانه ارائه دادند که نسل جوانتر گذشته را فراموش نکند و تاریخ را به دفتر بایگانی خاطره ها نسپارد و هشداری هم به ترکیه باشد، پس از فروپاشی روسیه بخشی از خواستهای ارامنه به واقعیت پیوست و ارمنستان مستقل و استقلال یافته یکی از کشورهای رسمی جهان گردید و کشوری در ناحیه بسیار حساس که می تواند برموازنه استراتژیکی قففاز اثر گذار باشد، در سالهای اول استقلال، جمهوری آذربایجان با حمله به ارمنستان جنگی را آغاز کرد که باعث شد جنگ چهار سال ادامه یابد و سی هزار نفر از طرفین در  جنگ کشته شوند و پدیده قره باغ بشکل جمهوری بوجود آید، شوربختانه به نظر می رسد جنگ میان جمهوری آذربایجان و قره باغ اجتناب ناپذیر است – ترکیه و ارمنستان گفتگوهایی با هم انجام می دهند که هنوز سازنده نمی باشد اما ممکن است به مسیری سوق داده شود که مسئله کشتار، خسارت و سرزمینهای اشغالی در چهارچوبی و شکلی دگر دوباره مطرح ودر گفتگوها قرار گیرد، بهرسان در نهایت حقیقت تاریخی نسل کشی باید مطرح باشد و باید به یاد جان باختگان نسل کشی بود، اما سوای افکاری که شباهت به انتقام دارد یا انکار قتل و عام ، شاید مسیر دیگری هم در افق بتوان باز کرد.