اسی نیک نژاد یک فیلمساز جنگجو و درعین حال صبور است که به گفته دوستان نزدیکش برسر ساخت فیلم معتبر لاله، موهایش سپید شد ولی ازپای نیفتاد.
اسی از ایران شروع کرد، در امریکا به اوج رفت و مسئولیت بزرگترین استودیوها را عهده دار شد و با عشق به ایران، سینمای ایران، به وطن بازگشت تا فیلم آبرومند لاله را بسازد ولی بسیار اذیت شد، سرمایه هایش را برباد دادند ولی همچنان ایستاد تا فیلم را تمام کرد و اینک می خواهد وارد عرصه بین المللی سینما بشود. و حق اش هست.
* از دلایل خود برای انتخاب داستان زندگی لاله صدیق برای ساخت این فیلم بگویید.
اسی نیکنژاد: سالهایی که در آمریکا زندگی میکردم، احساسم این بود چهرهای که از مردم ایران در اذهان عمومی خارج از کشور وجود دارد، متفاوت از واقعیت کشور ماست. غالباً چهرهای تاریک از جامعه و مردم ایران میبینند که خیلی منفی است. به همین دلیل سالها به دنبال آن بودم که کاری برای مردم و کشورم انجام دهم. میدانستم قصهای را باید پیدا کنم که واقعیت جامعه ایرانی را به نمایش بگذارد. هدفگذاریام هم از همان ابتدا مخاطب خارج از کشور بود. بهعنوان یک فیلمساز از همان ابتدا باید بدانید مخاطب شما در جامعه چه کسانی هستند، باید بدانی چه افرادی را میخواهی مخاطب قرار دهی. پس از همان ابتدا میدانستم برای مخاطب خارج از ایران باید تصویری ارائه کنم که بتوانند آن را با تصویر منفی و سیاهی که از جامعه و مردم ایران در ذهن دارند مقایسه کنند. با همین پیشزمینه وقتی در Newsweek خبری را درباره قهرمانی یک دختر ایرانی در مسابقات اتومبیلرانی خواندم، برایم بسیار جالب شد. موضوع قهرمانی خانمی است بنام لاله صدیق ، و ماجرا را دنبال کردم و از آمریکا تلفنی با او ارتباط گرفتم و خواستم داستان زندگیاش را برایم تعریف کند. وقتی داستان را تعریف کرد، متوجه شدم که این همان داستانی است که با نیت ذهنی من مطابقت دارد. شوق من برای ساختن فیلم “ درایو“که بعد ها در ایران بنام الالهب ترجمه شد از همین نقطه شکل گرفت. همیشه گفتهام تصاویری که از یک فیلم بر پرده میبینید، برگرفته از ذهنیت و فلسفه فکری یک فیلمساز است. شما بهعنوان یک انسان حق دارید در مواجهه با هر پدیدهای نیمه خالی یا نیمه پر لیوان را ببینید، ترجیح من اما این بود که نیمه پر را ببینم. اتفاقاً برای خیلیها سؤال شده بود که چقدر تهران در فیلم تو شیک و تمیز است، در حالی که من میگفتم اصلاً برای این فیلم من تهران را بزک و آرایش نکردهام. دوربین من همانجایی بوده که دوربین دیگران هم بوده، اما آنها ترجیح دادهاند آن روی سکه را تصویر کنند و من خواستم این روی سکه را به تصویر درآورم..
* برای نقش لاله چطور به سراغ سارا امیری رفتید و چرا خود لاله صدیق را برای این نقش استفاده نکردید؟
نیکنژاد: انتخاب بازیگر برای این نقش یکی از چالشهای اصلی من بود. خیلی از فیلمسازها به دنبال پیدا کردن چهرههایی هستند که یا خوشگل و خوشتیپ هستند و یا اسپانسر دارند و با خود پول میآورند و یا به دلایل دیگر…. این اتفاق در سینمای حرفهای بدین شکل که عرض کردم کمتر رخ میدهد اما در یک سینمای بسته داخل ایران مدام شاهد آن هستیم. برای نقش لاله هم با خیلی از هنرپیشههای سرشناس ایرانی جلسه داشتیم. بهعنوان کارگردان معتقدم شاید در نگاه اول یک بازیگر مناسب یک نقش باشد اما بعد از چند روز نشستوبرخاست میتوان متوجه شد که برخی ویژگیهای نقش مدنظر را این بازیگر نمیتواند دربیاورد و یا اجرا کند. حتی خوشحالم که بگویم برای این فیلم با خیلی از بازیگران به مرحله توافق و قرارداد هم رسیدیم اما در جایی رسیدیم و تفاهم کردیم که اگر با این و یا اون بازیگر ادامه ندهیم، بهتر است. در بین گزینههایی که برای نقش لاله داشتیم، وقتی با خانم امیری مواجه شدم، احساس کردم گزینه درست همین است. چهره بکرشان یک امتیاز بود و بعدها در ادامه احساس کردم ویژگیهای شخصی ایشان هم با نقش و کارکتر لاله هماهنگی بسیار دارد.. در طول مدتی که از ایشان دعوت میشد به دفتر تولید فیلم بیایند و روی خوانی بسیار میکردیم ، و در طول این مدت حتی متوجه شدیم که توان و اشتیاق ایشان میتواند از پس این نقش سنگین بربیاید. چون میدانستم این فرد که قرار است نقش لاله را بازی کند باید روزی دوازده ساعت در مقابل دوربین باشد و با آن لباسهای رانندگی که کار بسیار طاقت فرسا میباشد ، پس هر هنرپیشه ای نمی تواند تحمل این کار را داشته باشد، برای بازیگری که نقشی را بازی میکند که تا بحال مشابه ان در فیلم دیگری نبوده ، ، تحمل و تحقیق و همکاری بازیکر با تیم تولید کنند بسیار اهمیت دارد. در همان هفته اول مطمئن بودم که بازیگر نقش اصلی لاله خانم سارا امیری خواهد بود.
* ما در فیلم لاله قرار است با یک قهرمان مواجه شویم، قهرمانی که یکتنه به میدان میزند و از پس همه موانع هم برمیآید. این جنس قهرمانسازی خیلی مطابق با قواعد سینمای ایران نیست. در سینمای ایران ما کمتر قهرمان عاری از ضعف داشتهایم چرا
که مخاطب باید او را باور کند. شاید این قهرمانپردازی در سینمای آمریکا جواب دهد، اما برای مخاطب ایرانی فکر میکنید چقدر این قهرمان باورپذیر است؟
نیکنژاد: قهرمان یک فیلم چه در آمریکا و چه ایران، قهرمان است. اقهرمانب در سینما و در درام فیلم تعریف مشخص دارد. این تعریف در ایران، آمریکا یا آفریقا، تغییری نمیکند.و از طرفی سوال شما که میپرسید قراره یک تنه به جلو برود، خیر چنین قراری ما نداریم. شما میتوانید بگویید کاراکتر اصلی یک فیلم باید براساس مبانی فرهنگی کشور خودش رفتار کند. مثلاً قهرمان در یک فیلم هندی میتواند به هوا بپرد و روی ساختمان 10 طبقه فرود بیاید. در شرایط عادی این برای ما عجیب است اما برای جامعه هندی این حرکت قهرمانانه و باورپذیر است. در جامعه آمریکا وقتی قهرمانی مثل ارمبوب تصمیم میگیرد کاری را انجام دهد، از جانش هم میگذرد تا به هدفش برسد، برای همین هم یکتنه میتواند خیلی از موانع را از پیش روی خود بردارد. ولی ما در فیلم لاله چنین قراری نداریم قهرمان فیلم الالهب خیلی از موانع را نمیتواند بهتنهایی بردارد.بنده معتقد هستم و سعی کردم در این فیلم بگویم که اگر ما در جامعه خودمان حرکتها تیموورک و به تعبیری گروهی داشته باشیم، میتوانیم برای خود قهرمان بسازیم و حتا ، شاهد قهرمانان موفقتری خواهیم بود. من باور ندارم دریک فیلم دراماتیک یک قهرمان میتواند وارد ساختمانی شود و 10 نفر را لتوپار کند و برود و تماشاگر برای او دست بزند. چون اون فرد در سینما فقط فردی بزن و برو هست که فقط خواسته تماشاگر را به اصطلاح سر گرم کند ولی در معنای فیلم او قهرمان دراماتیک نیست. . اما در لاله ما شاهد چنین کار گروهی هستیم. یعنی قهرمان فیلم محصول کار جمعی است که خانواده لاله، همکارانش و حتی رقیبانش را شامل میشود. پس قهرمان در فیلم لاله حاصل تلاش خود و دیگران بخصوص خانواده او میباشد. برای من این نکته بسیار مهم بود که خانواده چقدر میتواند در پرورش یک انسان در جامعه نقش داشته باشد. فلسفه شخصیام این است که هیچ انسانی در یک جامعه، بدون داشتن خانواده نمیتواند محکم گام بردارد و عملی را انجام دهد. اعتمادبهنفس شخص زمانی تقویت میشود که بدانید خانواده را پشت سر خود دارید. در الالهب هم میبینیم که گرچه خواهر و مادر لاله با تصمیم او موافق نیستند اما در جایی، همه خانواده با هم متحد میشوند و درست همان نقطه است که اقهرمانب ما معنا پیدا میکند. شما بدانید بدون ریشه هیچ گلی پرورش پیدا نمیکند و خانواده حکم این ریشه را دارد.
* این نکته را قبول ندارید که روابط و دیالوگهای فیلم متأثر از زیست شما در آمریکا است؟
نیکنژاد: خیر. این فیلم صددرصد داستان و زندگی یک فیلم ایرانی است. اساساً معیارهای یک فیلم آمریکایی در فیلم الالهب جایی نمیتوانست داشته باشد، فضای زندگی آنها زمین تا آسمان با فصای زتدگی ما در ایران متفاوت است.. الالهب یک فیلم با فرهنگ و معیارهای ایرانی است. اگر شما سؤالتان را اینگونه مطرح کنید که تکنیک این فیلم متفاوت از سینمای ایران است. آن را تأیید میکنم. اتفاقاً هم سؤال هوشمندانهای است، اگر شما سوال کنید . . چگونه در فصای سینمای ایران. چنین فیلمی ساخته شده است. آ بنده عرض خواهم کرد که من هم مثل خیلی از دوستان میتوانستم از فرنگ همکار و تکنیسین بیاورم و فیلم بسازم بنام فیلم ایرانی ولی من نه تنها این کار را نکردم بلکه اما آمدم و با همین بچههای سینمای ایران چنین فیلمی ساختم. دلیلش هم بسیار ساده است، چون باور دارم که ایرانی بسیار هوشمند و باشعور است. ایرانی توانمند است. ایرانی میتواند هر آنچه را که انسان در این کره زمین انجام داده است را با کیفیت بهتر انجام دهد. نگاه کنید در تمام زمینههای اجتماعی، فرهنگی، علمی و اقتصادی این واقعیت را میتوان دید. اگر مدیریت ضعیفی در کشور داریم که نمیگذارد جامعه به جایی که شایسته است برسد، نیازمند بحثهای سیاسی است که خارج از حوصله این گفتگو است. اما در مقیاس اهنرب اصلاً به این واقعیت شک ندارم.
* تأکید دارید که فیلمتان کاملاً براساس فرهنگ ایرانی ساخته شده است؛ چرا زبان فیلم اانگلیسیب است؟ اگر قرار بر نمایش فرهنگ ایرانی به مخاطب غربی بود، فیلم میتوانست زبان فارسی داشته باشد و دوبله آن انگلیسی باشد.
نیکنژاد: سوال شما در واقع سه سوال با یک تیر است، یک، اینکه فیلم چرا به زبان انگلیسی ساخته شده به همان توضیحی برمیگردد که در ابتدا هم دادم، من دنبال ساخت فیلمی بودم که بهواسطه آن مخاطب خارج از کشور بتواند بهواسطه آن با متن زندگی مردم داخل این کشور، ارتباط برقرار بکند. بهعنوان یک آرتیست باهوش، همواره باید بهصورتی محصول خود را بستهبندی کنید که متناسب ذائقه مخاطب شما باشد. مخاطب من، مخاطب خارج از کشور بود و باید به زبان او حرف میزدم…
بقیه مصاحبه در هفته آینده…