مرگ برایم رهائی نیست، آغاز دیگری است
ایران درودی از پیشگامان نقاشی معاصر ایران طی 60 سال، هفته قبل در سن 85 سالگی درتهران درگذشت.
ایران درودی با تابلوهایش پیام مردم دردکشیده، اعتراض مردم ستم دیده را به تصویر می کشید هنرمندی که از همان کودکی طعم تلخ مهاجرت و کوچ از این سرزمین به آن سرزمین را چشیده بود از آلمان تا لهستان، تا روستایی در مشهد، که دیوارهای شکسته کاهگلی روستایی، خاطره های آن سالهای کودکی دربدری است.
ایران درودی که آثارش در نمایشگاه های جهانی، در موزه ها و مراکز هنری و فرهنگی جهان مورد ستایش قرارگرفتند، هنوز خود را بچه خراسان می نامید در حالی که بیشتر عمرش را در خارج گذراند، فارغ التحصیل دانشکده بوزار پاریس، مدرسه لوور، دانشکده سلطنتی بروکسل، انستیتوی آر.سی. آی نیویورک بوده ولی ترجیح داد در سرزمین خود هنرش را ارائه بدهد.
او و آثارش را حتی سالواددور دالی، آنتونی کوئین، آندره مالی و دیوید راکفلر می شناختند.
ایران درودی در نشستی می گوید:
من زشتی ها را دیده ام، اما آنها را ننگریسته ام، به عزرائیل نمی اندیشم، به او افتخار خواهم داد که به من بیندیشد و به او خواهم گفت تو پاداش من هستی، نه پایان من. چرا که مرگ برایم رهایی نیست، آغاز دیگری است.
درباره ایران درودی زیباترین مطالب را صاحبنظران نوشتند ازجمله:
س ایران درودی زنقاش بزرگ ایران درگذشت!
یادداشت اول
درسن 85 سالگی
علی سرهنگی
اشاره : امروز روز زیبائی بود…زادروز کوروش کبیر ، پدر ایران …اما متاسفانه با آمدن خبری تلخ و جانگداز این زیبایی به غم و سیاهی و درد آمیخت .سایران دَرّودیسدوست قدیمی ،صمیمی ،عزیز و بزرگوارم …بانوی متواضع ،قدرتمند، وطن پرست ومبارز … نقاش معتبر، کارگردان حرفه ای ، نویسنده صمیمی، منتقد هنری و استاد دانشگاه رشته تاریخ هنر سرانجام امروزصبح جمعه 7 آبان 1400درسن 85 سالگی به سوی ابدیت و جاودانگی پرواز کرد…. تکتم نعیمی، مدیر برنامه های ایران درودی در گفت وگویی با مجله فرهنگ نو، درباره درگذشت این هنرمند گفت: ایشان به دلیل بیماری که داشتند اخیرا در رفت و آمد به بیمارستان بودند و متاسفانه صبح امروز ساعت هفت و نیم صبح به دلیل ایست قلبی در بیمارستان دی از دنیا رفتند.وی سه ماه بودکه درگیر بیماری کرونا بود… 85 سال کارو تلاش…85 سال نقاشی، رنگ و نور … 85سال سفر، جاده وغربت… و 85 سال تخیل ،عشق و زندگی اورا خسته و شکسته نکرده بودو حضورش شور زندگی وامید بود. درودی در بیش از ۶۳ نمایشگاه انفرادی و بیش از ۲۵۰ نمایشگاه گروهی در ایران و سراسر جهان، آثار خود را به دید عموم گذاشت و با نوشتن کتاب ادر فاصلهٔ دو نقطهب وچندکتاب دیگربه نویسندگی نیز روی آورد.
درودی به عقیده برخی پیرو مکتب فراواقعگرایی (سورئالیسم) بود. اگرچه سالوادور دالی دوست این نقاش هیچگاه سبک درودی را نزدیک به سبک خود نمیدانست و درودی را هنرمندی از خطه شرق با ذوق و استعداد بینهایت توصیف میکرد.هیچ وقت خاطره باشکوه میهمانی ناهار با ایشان را درمنزلشان کنارتابلوها و اثارنقاشی اش ازیادنخواهم برد … مفتخرم که اولین مقاله ایشان را درباره مرگ هوشنگ طاهری درزمانی که سردبیر مجله فرجاد ادبی بودم درمطبوعات ایران منتشرکردم .فقدان این هنرمند ضایعه بزرگی برای جامعه هنری ماست. یادش گرامی و روحش شاد…. به قول خوداین هنرمند : زدر قلبم میدانستم، من در خاک وطنم ماندنی هستم و این خاک است که منبع الهام من است.س…علیرغم تلاش هایش برای گشایش موزه اثارش درمنزل خود متاسفانه اجل به او این فرصت را نداد،اما امیدواریم که این مهم به زودی انجام پذیرد …احمدشاملو چه زیبا و عمیق احساسات خودرا درباره ی این بانوی نازنین و تابلوهایش سروده است…اشگ و بغض امانم نمی دهد…شعر درودی راباهم می خوانیم ………سردبیر.
پیش از تو
صورتگران
بسیار
از آمیزهی برگها
آهوان برآوردند؛
یا در خطوطِ کوهپایهیی
رمهیی
که شباناش در کج و کوجِ ابر و ستیغِ کوه
نهان است؛
یا به سیری و سادگی
در جنگلِ پُرنگارِ مهآلود
گوزنی را گرسنه
که ماغ میکشد.
تو خطوطِ شباهت را تصویر کن:
آه و آهن و آهکِ زنده
دود و دروغ و درد را. ــ
که خاموشی
تقوای ما نیست.
سکوتِ آب
میتواند خشکی باشد و فریادِ عطش؛
سکوتِ گندم
میتواند گرسنگی باشد و غریوِ پیروزمندِ قحط؛
همچنان که سکوتِ آفتاب
ظلمات است ــ
اما سکوتِ آدمی فقدانِ جهان و خداست:
غریو را
تصویر کن!
عصرِ مرا
در منحنی تازیانه به نیشخطِ رنج؛
همسایهی مرا
بیگانه با امید و خدا؛
و حرمتِ ما را
که به دینار و درم برکشیدهاند و فروخته.
تمامیِ الفاظِ جهان را در اختیار داشتیم و
آن نگفتیم
که به کار آید
چرا که تنها یک سخن
یک سخن در میانه نبود:
ــ آزادی!
ما نگفتیم
تو تصویرش کن!.
ایران درودی در ۱۱ شهریور ۱۳۱۵ در خانوادهای اشرافی در خراسان بهدنیا آمد. پدرش خراسانی بود و مادرش قفقازی. تبار پدریاش پشت در پشت بازرگان بودند و مادرش به همراه خانواده بعد از انقلاب اکتبر و تشکیل کشور شوروی از قفقاز به ایران مهاجرت کردند.در کودکی با خانواده به اروپا سفر کرد و از شهرهای مختلف اروپا دیدن کرد وقتی جنگ جهانی دوم شروع شد خانواده او در هامبورگ زندگی میکرد و با شروع جنگ به ایران بازگشتند و مدتی در مشهد زندگی کردند و بعد به تهران آمدند و ساکن تهران شدند.
درودی در حالی که در مدرسه درس میخواند به دلیل علاقه به نقاشی به کلاسهای آزاد طراحی و نقاشی هم میرفت. وی در سال ۱۹۵۴ برای تحصیل در رشته نقاشی در دانشکده بوزار در پاریس به تحصیل مشغول شد و در سالهای ۱۹۵۴ تا ۱۹۵۸ به یادگیری هنر در آموزشگاهها و دانشکدههای گوناگون پرداخت: مدرسه هنرهای زیبای پاریس (بوزار)، مدرسه لوور پاریس، دانشکده سلطنتی بروکسل (ویترای)، انستیتوی آر.سی. آی نیویورک (رشته تهیه و کارگردانی برنامههای تلویزیون). پس از پایان تحصیلات به ایران بازگشت و در اردیبهشت ۱۳۳۹ آثارش در تالار فرهنگ تهران به نمایش گذاشته شد.
فرح پهلوی در همسایگی آنها زندگی میکرد و زمانی که درودی در فرانسه تحصیل میکرد، فرح پهلوی مشتاق صحبت با درودی و گرفتن راهنماییهایی از او در زمینه نقاشی بود. خواهر ایران درودی، پوران درودی، طراح لباس مشهوری بود که طراحی و دوخت شنل تاجگذاری فرح را انجام داد.
برخی منتقدان سبک او را در حد فاصل بین سورئالیسم و سمبولیسم توصیف میکنند و برخی دیگر هر دو اطلاق را صحیح میدانند. به گمان عدهای دیگر اما او پیرو مکاتب متعارف نیست بلکه به نوعی اصالت سبکی رسیده و شیوه هنری وی ایران درودیسم است.
حقیقت اما این است که درودی از طبقهبندی شدن در چارچوبها و سبکها گریزان است چرا که ضمن ترسیم جهان تصاویر ذهنی و رویاهای بلند پرواز خود در میان گلهایی روییده و دورنماهای غریب نورانی مفاهیم برخاسته از فرهنگ خود را بیان میدارد که درک آن در هیچ قالبی نمیگنجد. مناظر غالب در آثار درودی بیشتر حاشیه کویر و گل هاییست خاص با دیوارهایی شیشهای و افق که به آثار وی فضایی خاص و عمیق بخشیدهاست..
در سالهای دهه چهل خورشیدی در شهرهای مختلف اروپا آثار خود را در گالریهای مختلف به نمایش گذاشت و سپس به آمریکا رفت. در آمریکا با پرویز مقدسی کارگردان تآتر و سینما آشنا شد و با یکدیگر ازدواج کردند. هر چند دوران زندگی مشترک این دو طولانی نبود و با مرگ زود هنگام مقدسی به پایان رسید اما تأثیر بسیار عمیقی بر درودی گذاشت و او دیگر هرگز ازدواج نکرد.