گفتگو با “هاله” ستاره روز سینما در آستانه ترک بازیگری

در پشت پرده سینما، حوادثی می گذرد که من طاقت روبروشدن با آنها را ندارم

من از دستمال حریر شروع کردم و خیلی زود دستمزدی برابر سوپراستارهای مرد می گرفتم

با “هاله” ستاره محبوب تبلیغات و سینما، در دفتر جوانان به گفتگو نشستم. هاله که از پرکارترین ستارگان سینما بود، ناگهان تصمیم به ترک سینما گرفته و از خیلی دستمزدها و بازی در فیلم های پرهزینه چشم پوشیده است.
 هاله را خیلی غمگین می بینم و می پرسم ماجرا چیست؟
می گوید: من عزیزترین شخص زندگیم، پدرم را از دست دادم، پدرم سرطان داشت، متاسفانه دیر خبردار شد تن به عمل های جراحی و درمانهای مختلف داد، من حتی بدون اینکه او بداند علیرغم میل خودم که می خواستم از سینما دست بکشم، همچنان در فیلم ها بازی کردم، تا امکانات سفر او را به اروپا فراهم سازم به من گفته بودند در لندن امکان معالجه پدرم وجود دارد، ولی متاسفانه پدرم نا امید بازگشت وهنوز 50 ساله هم نشده بود، از دست رفت. پدرم در سالهای آخر فعالیت هایم همه جا با من بود، زمان عقد قراردادها و بازی در فیلم ها با من می آمد، او و شوهرم پشتیبان خوبی بودند، راستش سینمای ما پشت پرده دلپذیری ندارد، توقعات بعضی از تهیه کننده ها و کارگردانان دور از استانداردهای اخلاقی است. من با وجود اینکه به همه می گفتم شوهر و فرزند دارم، همچنان خواسته ها سرجایش بود و من هم همچنان مقاومت کرده و می جنگیدم.
• ولی تو بعنوان یک ستاره تبلیغاتی شهرت داشتی، از پرکارترین هم بودی، چه شد وارد تبلیغات شدی و بعد هم به سینما روی آوردی؟
– من ابتدا به سراغ سینما رفتم، ولی با چنان خواسته هایی روبرو شدم، که ترسیدم و حتی می خواستم بکلی دور بازیگری را خط بکشم ولی دیداری با استاد عباس پهلوان در دفتر مجله فردوسی سبب شد من مسیر زندگیم عوض شود.
من با همسرم به دیدارش رفته بودیم، تا در مورد فعالیت در سینما راهنمایی مان بکند،

چه حوادثی سبب شد من عطای سینما را به لقایش ببخشم؟

استاد پهلوان گفت من را به یک کارگردان تبلیغات معرفی می کند که در ضمن در کار سینما هم بوده است؛ همان لحظه به میناسیان درچاپلین فیلم تلفن کرد و سفارش مرا کرد. میناسیان همان لحظه گفت بیائید دفتر من، یک پروژه تبلیغاتی دارم، همان روز غروب به فتر میناسیان رفتیم، همان شب هم مرا بعنوان تست بازیگری جلوی دوربین برد و مرا برای تبلیغات کانادادرای انتخاب کرد، بازی من در همان آغاز در آن تبلیغات سبب شد، میناسیان یک قرارداد طولانی ببندد، من البته آنروزها 18 ساله بودم و معنای قرارداد اختصاصی را که به روایتی مونوپل بود نمی فهمیدم، همان روز اول گفت من بتو حقوق میدهم و در ضمن برای هر بازی در تبلیغات هم 300 تومان دستمزد می گیری، که درآن زمان دستمزد خوبی بود.
میناسیان که در عرصه سینما با ساختن دو فیلم “طلوع” و “فریاد” دچار ضرر مالی سنگینی شده بود، فعالیت هایش را در فیلم های تبلیغاتی گذاشته بود. من همان زمان ها در “دستمال حریر” ساخته میناسیان بازی کردم، که هیاهویی براه انداخت و مرا به یک ستاره مبدل کرد. موفقیت دستمال حریر و دیگر فیلم های تبلیغاتی من سبب شد میناسیان حسابی سرش شلوغ بشود، همزمان فیلمسازان مرتب به من پیشنهاد بازی فیلم می دادند، برابر با ستارگان معروف و پولساز سینما درآمد داشتم و در برابر سیل پیشنهادات، در زمانی که میناسیان در سفر بود، من در فیلم پاپوش با دستمزد 50 هزارتومانی بازی کردم، فیلمی که در آن بیک ایمانوردی و شیراندامی بازی داشتند، درست روزی که فیلم تمام شد، میناسیان از سفر بازگشت من ماجرا را برایش گفتم انتظار برخورد شدیدی را داشتم ولی خیلی مهربانانه مرا تشویق کرد و گفت خوشحال می شوم درسینما ترقی کنی. هرگاه خودم هم فیلم ساختم دعوت ات می کنم. من از هرسویی پیشنهاد بازی دریافت می کردم در همان سال با خواسته های عجیب و غریب بعضی کارگردانان روبرو بودم و می ایستادم و اعتراض می کردم. به چشم می دیدم با توجه به قراردادی که بسته بودم، جزئیات نقش من در آن مشخص شده بود، کارگردان و یا فیلمبردار مرتب موذیانه نقش مرا کم می کنند. اگر قرار بود کلوزآپ باشد، تبدیل به لانگ شات می شد، حرفهایم کمتر می شد من لب به اعتراض می گشودم و با آنها می جنگیدم تا حقم را بگیرم، گاه موفق می شدم و گاه ناچار بودم فیلم را پایان بدهم.
• ماجرای نقش سکسی در فیلم ها و بهره از بدل چه بود؟

چرا ناچار شدم برای صحنه های سکسی بدل استخدام کنم؟

من یکباره چشم باز کردم و دیدم هر نقشی برای من در نظر می گیرند، زمان قرارداد دلخواه و معقول است ولی زمان فیلمبرداری عوض میشود، فریادم بالا میرفت، می گفتند اگر چنین صحنه هایی نباشد، فیلم فروش نمی رود. من تا حد معقول کنار می آمدم ولی در مراحل حساس و دور از خلاق خانوادگی خودم، کار را متوقف می کردم نمونه اش فیلم مروارید بود که به من قول داده بودند صحنه های سکسی را حذف کنند و یا از بدل استفاده کنند. ولی من یک شب در تبلیغات تلویزیونی دیدم که بکلی آنها برخلاف قراردادمان عمل کرده بودند این مسئله در خانواده هیاهویی براه انداخت، همسرم ناراحت شد.
مسئله بستری شدن بعد از این فیلم چه بود؟آن خلف قرارداد مرا بیمار کرده، دچار تشنج اعصاب شدم. در برابر خانواده و پدرم شرمنده بودم، کارم به یک مرکز درمانی کشید، تحت روان درمانی قرار گرفتم و تا مدتها از بازی در فیلم ها پرهیز می کردم.
در آخرین سال های قبل از انقلاب من در فیلم “خاتون” با فرامرز قریبیان بازی کردم و حسن فیلم های آخرم این بود، که یک بدل برای صحنه های سکسی استخدام کرده و خودم را از قید و بندهای معمول در سینما و اجبار در ایفای نقش های سکسی خلاص کردم، همین به من کمک کرد تا حدی آرامش خود را به دست آورم، ولی متاسفانه سفر پدرم به اروپا و بعد بازگشت وعود بیماری و از دست دادن اش بکلی زندگی مرا ویران کرد، شوهرم هم مخالف ادامه کارم بود. احساس کردم دیگر قادر به ادامه راه سینما نیستم، با وجود اینکه حداقل ده قرارداد تازه امضا کرده بودم و بخشی از دستمزدها را هم گرفته بودم همه آنها را پس فرستادم و دستمزدها را به حساب شان واریز کردم و پی هر شکایتی را هم به تن مالیدم، همان روزها حامله شده بودم و بهانه خوبی بود در آن سال، موردی پیش آمد که من با پیتر گریوز که برای شما در مجله جوانان قرار مصاحبه و عکس گذاشته بود دیدار کردم، پیترگریوز با دیدن من به شوخی گفت تو چقدر کوچولو هستی، ستاره ای به این کوچولویی ندیده بودم و مرا با دستهایش روی هوا بلند کرد، او را انسان خوبی دیدم، خیلی مودب و مهربان بود، ایرانیان را خوب می شناخت و حتی گفت قرار است در سه فیلم سبک ایرانی ، آمریکایی بازی کنم، دلم میخواهد تو با کارگردان حرف بزنی من پیشنهاد میدهم در فیلم هایم همبازی شوی، خیلی تشکر کردم ولی توضیح ندادم که من بکلی سینما را ترک گفته ام

.