روز اول
از كجا به كجا ؟
محمد سعيد حبشي
يكي از كانال هاي تلويزيوني امريكا كه به مسائل تاريخي و جغرافيايي كشورها ميپردازد درحال نشان دادن فيلم هاي مستندي از عربستان سعودي بود و من هم به آن نگاه ميكردم.
ديدن تصويرها برايم جالب بود. از صحنه سازي زماني كه اعراب دختران را زنده بگور ميكردند تا امروز كه زنان دركاخ هاي بسيار مجلل زندگي ميكنند وبا هواپيماهاي گران و جديدي كه هنوز با آن پرواز نكردهام و فقط عكسهاي آنرا ديده ام و سرم سوت كشيده، به هر گوشه ميروند و از بركت پول نفت در فروشگاههاي گرانقيمت مثل ريگ بيابان پول خرج ميكنند. البته اين خان يغما ويژه بزرگان است و زنان عادي عربستان فقط با روياي آن به سر ميبرند. اما در مورد زنان عرب هنوز يك نكته وجود دارد كه درباره هر دو طبقه دارا و ندار صدق ميكند. و آن اين است كه زنان هنوز حق رانندگي ندارند و براي آنها گواهينامه رانندگي صادر نميشود.
اين نكته مرا به ياد حكايتي انداخت كه ميگويند: مردي از شيخي عرب درعربستان پرسيد: هزاران سال پيش اعراب دختران را زنده بگور ميكردند الان هم به دختران حق رانندگي نميدهند و براي آنها محدوديت هاي بسياري گذاشته اند! به نظر شما اين سعودي ها جاهل نيستند؟
شيخ عرب نگاهي اعتراض آميز به مرد انداخت و گفت: تو به اعراب سعودي ميگويي جاهل؟! آنها كاري كردند كه پيرزن هاي عجم همه چيز خود را ميفروشند تا به مكه سفر كنند، و سعوديهاي شتر سوار و چادرنشين را به اتومبيلهاي فراري، لامبرگيني و كاخ نشيني وبرج نشيني برسانند
روز دوم
فغان ستارهها از سينما
برخي از ستارگان سينما، از فسادي كه در پشت دوربين هاي فيلمبرداري رواج دارد به صدا در آمدهاند و در صدد آن هستند تا اگر پاكسازي در محيط هنر هفتم كشور صورت نگيرد، آن را ترك گويند.
يكي از اين ستارهها پرستو صالحي است كه رسما اعلام كرده عدهاي فرصت طلب، فاسد و مريضهاي روحي و رواني و جنسي كارهاي كليدي سينما را به دست گرفتهاند و زنان و دختران علاقمند به سينما را به فحشا كشاندهاند كه البته برخي ستارگان نيز مقصرند.
پرستو صالحي گفته پيش از توليد يك كار، كارناوالي از دختران و پسران زيبارو جلوي دست اندركاران سينما راه ميافتد و ماجرا از همين كارناوال با پول، رابطه و نقش هاي اول و دوم وسوم شروع ميشود.
در واكنش به گفتههاي پرستو صالحي، سازنده سريال معروف يوسف پيامبر فرج الله سلحشور كه شخص مورد تائيد رهبران جامعه مذهبي كشور است به خبرنگاران روزنامهها گفت: من اين مسائل را قبلا گفته بودم و اكنون خانم پرستو صالحي نيز به سخن در آمده و از زاويه ديگري آن را عنوان كرده كه به او حق ميدهيم.
در اين ميان امروز خواندم كه الهام حميدي ستاره پركار سينما و تلويزيون كه در نقش همسر يوسف پيامبر نيز در سريال فرج الله سلحشور بازي كرده بود سردبيري مجله >دنياي زنان< را به عهده گرفته كه نخستين شماره آن همين ماه بيرون ميآيد.
گويا الهام حميدي نيز عطاي سينما را به لقايش بخشيده و با آنكه چهره محبوب تلويزيوني و سينمايي بود، وارد دنياي مطبوعات شده كه البته در پله اول، قدم بزرگي است كه احتمالا تجربه هاي اين كار را دارد.
به راستي در پشت دوربينهاي تلويزيوني و سينمايي كه زنان ومردان را با حجاب و در فضايي كاملا مذهبي نشان ميدهند، چه ميگذرد كه فرياد اعتراض عده اي را بلند كرده است؟! حتي امروز وزير ارشاد هم گفت كه فساد را در سينما نميتوان نديده گرفت
روز سوم
تاريخ تئاتر
بدون نام محزون
دو سه هفتهاي است كه مجموعه يادماندههاي همكار و دوست قديميام نصرت الله نوحيان (نوح) را در دست دارم و شبها پيش از خواب، آن را با شوق تمام ميخوانم.
نوح كه سال ها با هم در راديو تلويزيون ملي ايران همكار بوديم واز حافظه بسيار توانايش اطلاع دارم، چنان خاطرات آن دوران تا به امروز را ورق زده و شيرين نوشته كه تمام صحنهها را چون پرده سينما در جلوي چشم خواننده زنده ميكند.
باخبر شدن از حال و احوال همكاران و چهرههاي آن روز در مطبوعات و راديو و تلويزيون آنچنان براي من جالب است كه گاه وسوسه ميشوم و خاطرات شيرين آنها را در آن دوران دوباره مرور ميكنم و بعد هم با آگاه شدن از سفر ابدي وغمانگيز برخي از آنها افسرده ميشوم و يادشان را گراميميدارم.
اما دربرخي از بخش ها از جمله در بخش تئاتر كه يكي از بخش هاي مورد علاقه اينجانب است و بدليل انجام كارهاي نمايشي به تاريخ تئاتر كشورمان نگاهي عميق دارم، نام >علي محزون< را نديدم و شرحي درباره كارهاي او نخواندم. درحاليكه وي يكي از بنيانگذاران تئاتر فرهنگ بود كه عبدالحسين نوشين توانست براي نخستين بار نمايشنامههاي موفق و معروف خود را در آن اجرا كند.
اين سهل انگاري متاسفانه در كتاب پژوهشي در تاريخ تئاتر ايران نيز كه توسط مصطفي اسكويي چهره سرشناس نمايش كشور نوشته، وجود دارد و باعث شگفتي ام شد كه اين نام از قلم افتاده يا عمدي در كار بوده است.
از آنجا كه علي محزون خوشبختانه در لس آنجلس زندگي ميكند و با حال نه چندان خوشي كه دارد، مرتبا به او سر ميزنم، مسئله را با او درميان گذاشتم و او توضيحاتي داد كه ذكر آنها ضروري وخواندني است ونشان ميدهد كه چرا از خدمات علي محزون به تئاتر ايران و نمايشنامه هاي معتبري كه از وي به روي صحنه رفت و تماشاچيان بسياري را به سالن هاي نمايش ها كشاند و بارها وبارها اجرا شد، در كتاب ها اشاره اي نشده است.
من علي محزون را از نزديك و از دوران جواني كه نمايشنامههاي متعددي را در دبيرستانهاي شيراز به روي صحنه ميبردم و سپس به تئاتر شيراز كشيده شدم ميشناسم.
وقتي علي محزون بدنبال ماجراهاي حزبي و دعوت به سفر شوروي، تهران را به سوي شيراز ترك كرده تا در شهر ادب و هنر به كار نمايش بپردازد، كلاسي براي تربيت عاشقان تاتر دائر كرد كه يكي از اين عاشقان من بودم. او بعد از دو جلسه كه با كار من روي صحنه آشنا شد، نه تنها بخشي از برنامه هاي كلاسي را بمن سپرد بلكه نقش اول دو نمايشنامه را كه در تاتر شيراز به روي صحنه رفت به من داد. پس از آن پاي گروه هاي تاتري تهران براي اجراهاي نمايش به تاتر شيراز باز شد و كم كم سينما هم به تئاتر افزوده گشت و علي محزون با ساختن فيلم چادرنشينها مجددا به سينما بازگشت. زيرا در شهرستانها هم به مانند تهران جاذبه سينما به ويژه با فيلمهاي دوبله شده خارجي به مراتب بيشتر از تاتر بود. خوشبختانه در لس آنجلس بار ديگر يكديگر را يافتيم و تا امروز در كنار هم هستيم و با آنكه آرزو ميكنم عمرش دراز باشد، اما وصيت كرده تا كليه عكسها و خاطرات مربوط به تئاتر را كه در تنهايي رقم زده به من سپرده شود.
چون نميخواهم مطلب امروز به دراز بكشد، اظهارنظرهاي علي محزون اين چهره تواناي تئاتر را در شماره آينده در همين ستون مينويسم تا جاي كافي براي آن باشد
روز چهارم
بله؟ نفهميدم!
امروز خانم خوشگل و نيمه برهنه اي را به خانه بردم كه چند روزي بيشتر قادر به نگهداري اش نيستم وبايد زودتر او را بخورم !
همسرم نيز ضمن ستايش از زيبايي او افسوس خوردكه چرا بايد خوردني باشد و با اجازه شما اين اجازه را داد تا اورا ببلعم!
تعجب نكنيد! در دنياي ديوانه، ديوانه، ديوانه امروزي كه مشكلات اقتصادي و جنگي گريبان همه را گرفته، برخي هم دست به هنرنمايي ميزنند كه كله انسان سوت ميكشد. مثل هنرمنداني كه با شنهاي ساحل زيباترين مجسمهها و كاخها را ميسازند، هنرمندان ديگري هم پيدا شدهاند كه از كاهو مجسمههاي زيبايي درست ميكنند كه بيننده از دقت و ظرافت آنها براي خلق اثرهاي ناماندني شگفتزده ميشود.
عكس يكي از اين مجسمهها كه زني نيمه عريان را در ظرف سالاد نشان ميدهد، ميبينيد كه باچه ظرافتي از كاهو خلق شده كه متاسفانه ماندني نيست و بايد آنرا زود بلعيد تا پلاسيده نشود.
و اين همه هنر و زحمت و خلاقيت بخاطر يك مشت دلار بيشتر است كه در اين دوره و زمانه آدمها را به چه كارهايي كه وا نميدارد. بگذاريد بيشتر از اين روضه خواني نكنم و كاهويمان را بخوريم….
.