مهرداد از کالیفرنیا:
راز فیلم های پنهانی از روابط خصوصی
دوهفته قبل از سوی حدود چند تن از دوستان، بقولی نزدیک و غیر نزدیک! به یک پارتی مردانه دعوت شدم، وقتی علت را پرسیدم، گفتند از بس در جمع خانواده و زن و شوهرها، فرصت پرداختن به پشت پرده شهر، یا بروایتی زیر پوست شهر وجود ندارد، حرفها و قصه ها تکراری شده، دلمان میخواهد، یک پارتی مردانه بدون سانسور وپر از شور و هیجان داشته باشیم.
با کنجکاوی پرسیدم مسئله سانسور و پارتی مردانه را نمی فهمم، گفتند چون تو تا امروز درچنین پارتی جالبی شرکت نکردی، برایت عجیب است، ولی مطمئن باش اولین بارت به صدمین بار می رسد و مشتری پروپا قرص خواهی شد.
من با کنجکاوی خاص خودم، به آن پارتی رفتم، با حدود دوازده سیزده نفر روبرو شدم، در آن جمع فقط 5 نفرشان را از نزدیک می شناختم از همه قشر بودند، جالب اینکه بیشترشان درکار خود متخصص وبا تجربه و در شهر هم چهره های آشنایی بودند.
بعد از پیش غذای مفصل و مشروبات گوناگون، به اتاق بزرگی که بروی دیوار پرده عریضی داشت، هدایت شدیم، من تازه فهمیدم به تماشای یک فیلم نشسته ایم، بلافاصله فیلم شروع شد، یک فیلم کاملا پورنو، ولی با حضور چهره های آشنا، که خیلی هایشان در آن جمع نشسته بودند.
من با حیرت جابجا شدم، حتی از روی صندلی خود بلند شدم، دوستان مرا برجای نشاندند، گفتم موضوع از چه قرار است؟ گفتند آقا عجله نکن، یک ساعت وقت بده، تحمل کن، اگر دوست نداشتی، برو توی یک اتاق دیگر و اخبار CNN را تماشا کن. درعین حال می دیدم که دوستان چقدر هیجان و شور نشان میدهند، کف میزنند، هورا می کشند و درباره اندام خانم ها و عملیات شان داد سخن می دهند! من از آنچه بروی پرده می دیدم، شرم کرده بودم، پرسیدم موضوع این خانم ها چیه؟ یکی از بچه ها گفت چرا خودت را به عقب افتادگی می زنی؟
بعضی از دوستان اخیرا هر دوست دختر و زنی می گیرند، با دوربین های مخفی، از رابطه هایشان فیلم هایی تهیه می کنند و دوستان دیگر را خوشحال می کنند، پرسیدم چه چیزی از این فیلم ها من و شما را خوشحال می کند؟ گفت ما این فیلم را به دو سه دلیل تماشا می کنیم، اولا توانایی وقدرت دوستان را محک می زنیم! دوم خانم های اهل حال شهر را شناسایی می کنیم، سوم اینکه حداقل دیگر به سراغ این خانم ها نمی رویم و وقت و پول مان را هدر نمی دهیم! در همان لحظه دوست دیگری گفت در ضمن با شناسایی این خانم ها، در شکارشان دچار زحمت و رودروایستی نمی شویم! من کاملا گیج شده بودم، دوستان بقولی یک زنگ تنفس کوتاهی را اعلام داشتند، تا شام صرف شود و بعد به بقیه فیلم ها بپردازند، همزمان به سراغ قهرمانان این فیلم ها رفته و درباره جزئیات می پرسیدند و اینکه چه با مهارت چهره خود را در فیلم پنهان کرده اند، چون فقط خانم ها درگیر دراین روابط هم چهره وهم اندام شان کاملا مشخص بود و در ضمن صداهایشان هم به وضوح ضبط شده بود.
در این مرحله من کنجکاوتر شده بودم، بهمین جهت پرسیدم آیا این خانم ها از این فیلم ها خبر دارند؟ گفتند بیشترشان نمی دانند، فقط یکی دو تا که بدلیلی بچه ها را زیر فشار گذاشته به اتهام فریب و تجاوز تهدید به شکایت شان کردند، از ماجرای فیلم ها خبردار شدند و ناچار دهان شان بسته و پی کار خود رفتند. گفتم این خانم ها، دوست دختر و نامزد ویا همسر کسی هم هستند؟ یکی از بچه ها گفت بعضی هاشان بله، شوهر هم دارند و این کار ما سبب میشود، آنها را شناسایی کنیم و در مواردی اگر لازم باشد، به گوش شوهران شان برسانیم، تا به راه راست هدایت شوند!
کمی عصبی شدم و گفتم مگر شما مدعی العموم شهر هستید، مگر شما برمسند قانون تکیه زده اید ؟ گفتند نه، ولی بهرحال هرکسی وظیفه ای دارد! سر شام من همچنان سئوال می کردم ولی جواب دوستان را جدی نمی گرفتم، چون من باورم نمی شد چنین جمع تحصیلکرده و یا حتی کم سوادی برای تفریح و خنده و شوخی دست به چنین اقدامی بزنند و آینده و سرنوشت گروهی را به خطر اندازند. عاقبت ناچار شدم بیکی از بچه ها بگویم، اگر خدای ناکرده، خواهر شما درچنین تله ای بیفتد و توسط گروه دیگری، این بلا سرش بیاید، شما چه می کنید؟ خنده تلخی کرد و گفت خواهر من شوهر کرده وزندگی آرام و ساده ای دارد، در ضمن شما بهتر است مراقب حرف زدن تان باشید، چون دارید درباره خواهر من، خانواده من، ناموس من حرف میزنید! می خواستم فریاد بزنم و بگویم این خانمها هم خواهر، همسر، ناموس یک کسی هستند، حالا دانسته یا ندانسته، بعنوان دوست وعاشق و معشوق به چنین مسیری افتاده اند، دلیل نمی شود که آنها را با چنین اقدامی با خطر بزرگی همراه کنید، ولی راستش دیدم چنان دوستان درعالم خود خوش هستند، که ممکن است به من حمله ور شوند، خودبخود ترجیح دادم ، به بهانه کار مهمی آن پارتی مردانه و درواقع نامردانه را ترک کنم.
کنجکاویها و پرسش های بعدی من، خبر داد که متاسفانه در جامعه ایرانی چون بعضی جوامع چون روس ها، امریکای لاتینی ها، اروپایی ها، معدودی مردان ایرانی هم، نه اکثریت، در سالهای اخیر، از روابط جنسی و خلوت خود با بعضی دوستان دختر و زن توسط دوربین های مخفی فیلم می گیرند و آنها را بعنوان وسیله سرگرمی و تفریح به جمع خود می برند، تا بقولی زنان آنچنانی شهر را شناسایی کنند!
من بعنوان یک مرد خانواده، خیلی دلم به درد آمد، چون بهرحال می دانم که بعضی دخترها وخانم ها، بدلایلی و یا اصولا در روند زندگی معمولی شان، با مردهایی آشنا میشوند، روابط شان جدی وخصوصی میشود، گاه به ماهها و سالها می کشد، و همه شان بی خبر از اینکه گرگهای انسان نما، جنایت پیشه هایی در لباس عاشقان دلخسته، با تهیه این فیلم ها، در پی ویرانی آینده و سرنوشت شان هستند. اگر در این میان دو سه مرد بیمارتر وغیر مسئول تر و غیر انسانی تر هم پیدا شوند که این فیلم را بفروشند و یا برسر اشتباه کپی آنرا به دیگری بدهند و یا به روی فیس بوک بگذارند، چه پیش می آید؟
من ابتدا کوشیدم دوسه تا از دوستان را که عاقل تر و آبرومندتر بودند، بخودآوردم، به آنها بفهمانم که این کارشان جنایت است، سنگدلی و بیرحمی وغیرانسانی است خوشبختانه یکی دو تا بخودآمدند، خود را از آن جمع کنار کشیدند، ولی بنظر من این چاره کار نبود، من از عاقبت این کار می ترسیدم، نه برای خودم و خانواده ام، بلکه برای بعضی دوستان نا آگاه و بی تجربه که زندگی خود را هم به تباهی می کشند.
با توجه به شناسایی یکی از آن خانم ها در آن فیلم های کذایی، کوشیدم آن خانم را متوجه خطر بکنم، از طریق خواهرم او را در جریان گذاشتم، متاسفانه فهمیدم بعضی از دوستان با نشان دادن آن فیلم، در پی شکار و رابطه با او برآمده اند و او هم از ترس آبرو تن به هر رابطه ای داده است، درست شبیه همان گروه جنایتکار داخل ایران، که با تهیه فیلم های خصوصی، از دخترها و زنها باج می گیرند. یا آنها را به فحشا می کشانند و قانون هنوز درباره آنها اقدام جدی نکرده است. این مسئله مرا به خشم آورد، درجریان گفتگو با یک وکیل بودم، که خبر آمد، یکی از آن خانم ها، که درفیلم ها بود، با دیدن بخشی از آن فیلم دست به خودکشی زده است، البته گفتند او را نجات داده اند، ولی بهرحال شوک وارده، ترس از آبرو، رویدادهای حاشیه، اورا از پای خواهد انداخت و هیچیک از آن آقایان تنوع پرست و هرزه نیزخبردار نمی شوند.
من با یکی از دوستان حرف زدم وخودم را به جلسه دیگری از نمایش این فیلم ها رساندم، در آنجا رو به دوستان، خیلی راحت وصریح آنها را موجودات بدون قلب، بدون ریشه، بدون احساس و بسیار بیرحم و با خویی حیوانی خطاب کردم، یکی از آنها می خواست به من حمله کند، ولی من فریاد زدم در انتظار چنین برخوردی هستم، تا همین الان پلیس را خبر کنم، دوستان احساس خطر کردند، دور مرا گرفتند، گفتند این ماجرا چه ربطی بتو دارد؟ این نوعی سرگرمی برای ما و لحظات تنهایی، خستگی از کار روزانه مان است، در ضمن ما زنان به هرز رفته شهر را معرفی می کنیم. من گفتم به همه تان هشدار می دهم، اگر دست نکشید اگر این فیلم ها را نابود نکنید، من با پلیس و مقامات قضایی حرف میزنم، من خود مدعی می شوم، حتی بعضی از این خانمها، خانواده هایشان را پیدا می کنم، تا علیه شما شکایت کنند. یکی از آنها گفت فکر می کنی دراین سرزمین بزرگ، فقط ما چند نفر به این کار مشغولیم؟ اگر بخواهند به سراغ این آدمها بروند، باید نیمی از مردها را بگیرند! فریاد زدم چنین نیست، در این شهر مردان با شرف، با وجدان و مسئول بسیارند، که هیچگاه به این رویدادها وافکار پلید، حتی فکر هم نمی کنند، من فکر می کنم بر تعداد آدم هایی چون شما، اگر قانون جلودارشان نباشد، شاید هر روز اضافه شود، بعد هم با خود گفتم شاید حرف این آقا درست باشد، ولی بهرحال باید یکی قدمی برداریم، بهمین جهت با تلاش بسیار و با کمک یکی از بچه های جدا شده از جمع، من چند خانم را شناسایی کردم، آنها را به طریقی در جریان گذاشتم و در این فاصله با یک وکیل حرف زدم و امکان یک شکایت را فراهم ساختم.
شاید این شکایت جلوی خیلی ها را بگیرد، شاید من نتوانم این معضل را بکلی حل کنم، ولی با خود گفتم همان اقدام و بعد هم انعکاس این مطلب در مجله جوانان، سایت و فیس بوک جوانان، می تواند خیلی ها را بخود آورند، خیلی از دخترها و زنهای ساده دل وبی خبر را در جریان بگذارد که نه تنها در رابطه ها احتیاط کنند، بلکه در شناسایی خیلی از این آدم ها، چشم وگوش شان را باز کنند و آنها را لو بدهند، با پلیس سخن بگویند، بعضی ها را به دادگاه بکشند و درحد توان خود ریشه این اقدام جنایت آمیز را بسوزانند.
امروز که من با شما سخن می گویم، در جریان دومین خودکشی در همین رابطه قرار گرفتم و آن دو سه خانم را خبر کردم، تا با ارتباط با هم اقدام جدی تر را شروع کنند.