1472-2

1472-3

1472-4

مسعود درویش اینروزها جدیدترین آلبوم خود «عاشق تنها» را به دوستداران خود در سراسر جهان از سوی شرکت ترانه تقدیم می کند، آلبوم پربار دیگری که در واقع چهارمین مجموعه در کارنامه هنری او بحساب می آید این هفته با مسعود درویش یک مصاحبه بدون رتوش داشتیم که با نکات مهم و جالبی همراه است وقتی از او می پرسم: خوانندگی را چگونه آغاز کردی؟
می گوید: وقتی 5 ساله بودم، یادم می آید با آهنگ های زیبای خانم پوران، بنان و آثار قاسم جبلی به وجد می آمدم و زیر لب می خواندم. از همان سالها از دبستان و بعد دبیرستان خواندن را شروع کردم. بطوریکه در اردوی رامسر نفر اول شدم و در کاخ جوانان با گروه موزیک خود برنامه داشتم. گرچه پدر و مادرم همیشه مخالف بودند، ولی من ضمن تحصیل هیچگاه از خواندن دست نکشیدم.
با پیش آمدن انقلاب، همه فعالیت ها در زمینه موزیک مدرن و بقولی پاپ ممنوع شد، آنروزها موزیک در سرود خلاصه شده بود و مختص افرادی بودکه با سیستم یار بودند.
من در آن روزگار در ایران معلم بودم، به روستاهای گیلان می رفتم، می کوشیدم با تدریس سرگرم باشم، در آن شرایط با حقوق اندک و محدودیت های همه جانبه، حال و روز خوشی نداشتم. حدود 10 سال در ایران بعد از انقلاب زندگی کردم.
من در سال 1988 تصمیم به جلای وطن گرفتم. با دلتنگی و اندوه سرزمین خود را ترک کردم و راهی امریکا شدم و با سرنوشت تازه ای روبرو گشتم.
در آن دوره بعد از انقلاب موسیقی در ایران چگونه بود؟
– بجز دو سه خواننده خاص بقولی انگشت شمار، که وابسته به سیستم تازه بودند، کسی امکان فعالیت نداشت. آن چند نفر هم کارشان خواندن سرودهای انقلابی بود. ما متاسفانه در صف تخم مرغ، نان، شیر، به این سرودهای تکراری و یکنواخت گوش می دادیم و همین خوانندگان دانسته یا ندانسته موسیقی سنتی ایران را با وجود سرمایه های غنی و ارزشمند شعری و بهره از دستگاه های متفاوت:7 دستگاه، 460 گوشه و 5 آواز، به قهقرا بردند. کاری که روح الله خالقی، جواد معروفی، مرتضی محبوبی، حبیب الله خان بدیعی و استاد حسن صبا و بنان آغاز کردند و موسیقی سنتی ایران با هم آمیختگی با پیانو و کلارینت و ویلن به شیوه های متفاوت و دلنشین و جذاب به شنونده انتقال دادند، متاسفانه توسط این خوانندگان به دوره قهقرا کشیده شده و ضربه تاریخی بزرگی بر پیکر آن وارد آمد و متأسفانه به این افراد القاب دهن پر کن دادند مانند همان باخت های تیم ملی فوتبال که مردم آز آنها بعنوان پیروزی یاد می کنند!

1472-5

خود شما از چه صدا و صوتی لذت می برید؟
– من معتقدم هر سازی، یا هر آلت موسیقی، بدون یک صدای دلنشین، کامل نیست، گاه بعضی صداها حتی بدون ساز خود از هارمونی و ریتم دلنشین و فوق العاده ای برخوردارند. نمونه اش صدای سید جواد ذبیحی بود که من عاشق صدایش بودم، و متأسفانه به طرز ناجوانمردانه ای توسط عوامل ضد هنر و ضد فرهنگ حکومت کشته شد و دیگر بعد از آن «ربنای» جاودانه او را پخش نکردند و بجای آن صداها و صوت هایی که مورد تأییدشان بود جایگزین کردند.
به امریکا که آمدی چه شد دوباره به خوانندگی روی آوردی؟
– به امریکا که آمدم جذب بازار کار شدم، مدتی کوتاه برای یکی از شرکت های بزرگ کار می کردم و بعد شرکت خودم را دایر کردم. مشغله فراوان و مسئولیت های کاری، تا مدتها مرا از موسیقی دور کرد، ولی کم کم تجربیات خودم را شروع کردم، یکی دو روز در هفته به تمرین روی آوردم، متاسفانه امکانات لازم و فضای دلخواه موسیقی در اختیارم نبود، و ایرانیان در شرق امریکا، از هم فاصله داشتند، ولی دوست نازنینی داشتم که فوق لیسانس معماری بود، مشوق من در خواندن بود، او یک مربی و الگوی خوبی برایم بود، متاسفانه 15 ژانویه 2008 جلوی چشمان خودم در دفترم سکته کرد و رفت و من بشدت ناراحت و اندوهگین شدم، ولی بخاطر تشویق او، در همان سال بطور جدی، دنبال خوانندگی را گرفتم، با تماس با استاد محمد حیدری اولین آلبوم خود را بنام «غزل طراوت» تهیه کرده و در سال 2009 به بازار دادم.
دیگر تصمیم خود را گرفته بودم، در سال 2011 آلبوم بذارعاشقت باشم و در سال 2012 آلبوم تو رو دوست دارم و در طی 2013 و 2014 سینگل هایی به بازار دادم تا امسال آلبوم کامل عاشق تنها را تقدیم دوستداران مهربانم می کنم اینک بروی مسیری افتاده ام که توقف ندارد چون آلبوم پنجم را هم با 8 ترانه و آهنگ آماده کرده ام که بزودی به بازار می آید. باید در نظر داشته باشید که خوانندگی همانند دوی ماراتون است. هنوز شب دراز است و قلندر هم بیدار.

1472-6

1472-7

1472-8

خودت چه شیوه ای را در خوانندگی دوست داری؟
– من تحت تأثیر همه شیوه ها هستم، پاپ سنتی می خوانم، پاپ سنتی، پاپ ایرانی، پاپ کلاسیک ، مدرن، برای من محدودیتی وجود ندارد، من ادعایی ندارم و عاشق موسیقی و خواندن هستم.معمولا یک خواننده خوب باید بتواند از روضه امام حسین تا پاپ کلاسیک را بخواند بیشتر در زمینه پاپ ایرانی و سنتی می خوانم که خیلی مشکل تر از پاپ کلاسیک است چون شما باید تحریرهای زیبا به آن بدهید در این مسیر من شانس همکاری با زنده یاد اندرانیک را پیدا کردم که با من بیشتر پاپ کلاسیک و مدرن را کار کرد و با لطف او آهنگ «ترانه پر» را خواندم که نقطه عطف دیگری در کارنامه من بود.
او یک آهنگساز و تنظیم کننده بی نظیر بود، یک مشوق خوب و یک هدایت کننده حرفه ای بود و وقتی در آن زمان آهنگ اش را در استودیو می خواندم و او مرا از اتاق دیگری هدایت می کرد، دچار احساسات شده بدرون اتاق آمده و مرا بغل کرد و بوسید و کلی تشویقم کرد و گفت در طی این سی و اندی سال فعالیت در خارج، کمتر کسی تا این حد آهنگ مرا کامل و دلنشین اجرا کرده و در آن روز پیتر باتبیان هم حضور داشت. این بعنوان یک خاطره زیبا در ذهن من ماند.
«ترانه پر» یک کار سیاسی بود که در سراسر جهان با استقبال روبرو شد.
دیدگاه ات درباره روند موسیقی در لس انجلس چیست؟
– درست است که من از سال 2008 کار خوانندگی را در اینجا شروع کردم، ولی دلیل نمیشود که نتوانم بروی موسیقی لس انجلس داوری بکنم، چون من تار می زنم، همه دستگاه های موسیقی را می شناسم، به عقیده من یک خواننده حداقل باید یک ساز بزند، حداقل تنبک بزند، ولی متاسفانه در جهان سوم، «خواننده محوری» است، خواننده است که مورد توجه است در حالیکه خواننده 20 درصد یک اثر را بردوش دارد، آهنگساز، ترانه سرا، تنظیم کننده و نوازنده ها، آن 80 درصد را شامل میشوند که متاسفانه در هیچ کشور جهان سومی مخصوصا ایران به این اصول توجه جدی نمیشود:
در کار گلاب و گل حکم ازلی این بود
کان شاهد بازاری این پرده نشین باشد
در دنیای غرب، اکثر خوانندگان خود ترانه سرا و آهنگساز و تنظیم کننده هستندو اکثر آثارشان را خود به تنهایی انجام می دهند.
منکر این نباشید که بعد از انقلاب هنرمندان لس انجلس برای حفظ شعر و ترانه و موسیقی زحمت بسیار کشیدند. شعرای نامدار مقیم این شهر هما میرافشار، شهیار قنبری، بیژن سمندر، مسعود فردمنش، زویا زاکاریان، هدیه، مسعود امینی، با هزاران گرفتاری از دل سرودند، آهنگسازان چون اساتیدی: محمد حیدری، منوچهر چشم آذر، ناصر چشم آذر، کاظم عالمی و جهانبخش پازوکی، فرید زلاند، بابک رادمنش، صادق نوجوکی و حسن شماعی زاده، عبدی یمینی آثاری ماندنی خلق کردند، برخلاف نظر سنجی ها این آثار حرفه ای و ماندنی بودند، در دوره خفقان و قدغن در ایران، همین ها موسیقی را به درون ایران هم انتقال دادند و هنرمندان و دست اندرکاران را به شوق آوردند. بگذریم که بعدها خیلی ها از داخل به خارج نفوذ کردند، بدلیل عدم همبستگی میان هنرمندان در خارج، همان ها کوشیدند میدان را از اینها بگیرند و با آنچه که از موسیقی های لس انجلسی آموخته بودید ، بازار را قبضه کنند بخاطر عدم هماهنگی و جا زدن، یکنواختی در کارها، دیگر سالن های بزرگ بین المللی توسط خوانندگان پر نمیشود. در عوض جای آنها را چند خواننده گمنام داخل گرفتند. تلویزیون های 24 ساعته هم شب و روز موسیقی ترکی استانبولی و عربی پخش می کنند. بخاطر نبود سیستم مرکزی از بین رفتن افراد خبره و استادکار، و اینکه همه چیز مادی شده و بعد در خلق آثار جاودانه همکاری نمی کنند، همین ها سبب شده از تبلور آثار ماندنی چون گذشته خبری نباشد.
دیدگاهت درباره خوانندگان بین المللی چیست صدای کدامیک را گوش میکنی؟
– صدای روی اوربینسون، فرانک سیناترا، دین مارتین، گروه بیتلز، بالاخره آندرو بوچلی را دوست دارم، خودم به زبان های مختلف می خوانم. از خوانندگان ایرانی صدای بنان(سنتی)، پاپ سنتی گلپایگانی و ایرج، مرضیه، دلکش و عاشق صدای فرهاد در موسیقی «پاپ کلاسیک» هستم.