نمایش جدید «یک رویای خصوصی»، ضمن اینکه در سراسر امریکا با استقبال ایرانیان روبرو شده و همه سالن ها بقولی سولداوت شده، نمایشی بحث انگیز نیز بحساب می آید و دیدگاههای مختلفی درباره این نمایش شنیده و خوانده ایم، که البته آنها را که بدور از بغض و کینه و انتقام (بهردلیلی) و دور از منطق، نظر داده اند، باید شنید و خواند و درباره شان فکر کرد.
این نمایش را ایرج جنتی عطایی از حدود 5 سال پیش آماده داشت و با بهروز وثوقی درباره اش سخن گفته بود تا سرانجام دو عاشق هنر و هنرمندان راستین، جری خاچاتوریان و ربرت دهنوشی، تصمیم به سرمایه گذاری در این زمینه گرفتند و بدنبال آن با بهروز وثوقی در امریکا، گلشیفته فراهانی در فرانسه و ایرج جنتی در انگلیس قرارداد بستند و سرانجام با سوسن فرخ نیا نیز به توافق رسیدند و تمرینات نمایش از حدود 3 ماه پیش در لندن و لس آنجلس آغاز شد و اینک نمایشی که کمتر کسی درباره محتوای آن اطلاعی داشت بروی صحنه آمد و در همان مراحل اولیه برای ساختن آهنگهایی که گلشیفته در نمایش می خواند و موزیک متن آن، فرزین فرهادی موزیسین آگاه و تحصیلکرده هم به میدان آمد و بقولی کادر تکمیل شد.
از اولین اجرای نمایش تا امروز بجرات هیچگاه این چنین دیدگاههای مختلف درباره هیچ نمایش ایرانی نبوده است و همین نشانه متفاوت بودن این اثر، چهره های سرشناس و محبوب وسوژه ای کاملا غیر متفاوت است.
بدنبال این ماجراها،همکاران مجله جوانان در چند شهر با حدود 100 نفر حرف زدند و دستچینی از این دیدگاه ها را این هفته از نظرتان می گذرانیم:
دکتر رادپور:
من بدلیل علاقه خاصی که به بهروز وثوقی اسطوره سینمای ایران دارم، بدیدن نمایش آمدم، از بازی درخشان بهروز وثوقی لذت بردم بازیهای صمیمانه گلشیفته فراهانی و سوسن فرخ نیا را هم دیدم، من انتظار یک نمایش کمدی را داشتم، چون با کارهای قبلی ایرج جنتی عطایی آشنا بودم، رستمی دیگر واسفندیاری دیگر را در اروپا دیدم با بازیهای درخشان که همان زمان نشریه تایمز لندن بهروز وثوقی را با لارنس الیویر مقایسه کرده بود.
نمایش یک رویای خصوصی را از دیدگاه من باید چند باره دید، چون من بعد ا ز دوبار، تازه به مفهوم عمیق آن پی بردم.
سوسن درم بخشیان:
من دانشجوی رشته تئاتر هستم، با اشتیاق به دیدن نمایش یک رویای خصوصی آمدم،من از زوایای مختلف نمایش را تماشا کردم. با توجه به محدودیت ها در کار نمایشی در جامعه ایرانی همه چیز را در حدکمال دیدم، من در طی نمایش خندیدم، گریستم فکر کردم همان که من در پی اش بودم، من طی ماههای گذشته به دیدن بیش از ده نمایش رفته ام، تنها مورد نمایش کمدی که به دلم نشست، بقیه را در قالب و چارچوب تاتر ندیدم، ایرج جنتی عطایی در این نمایش کوشیده در چارچوب حرفه ای و تفکربرانگیز تئاتر بماند، او اصراری در خنداندن تماشاگر ندارد ولی تماشاگر می خندد، او در مورد گریاندن تماشاگر نقشه نکشیده، ولی مردم در سالن گاه می گریند.
بهروزوثوقی، گلشیفته فراهانی و سوسن فرخ نیا، در انتقال مفهوم نمایش، بسیار ماهرانه عمل کرده اند، یکدست و هماهنگ با هم تا لحظه آخر پیش میروند.
ژاله:
من عاشق تئاتر هستم، هیچ نمایشی را از دست نمی دهم، ولی بعد از حدود 26 سال، به اندازه کافی، از تئاتر شناخت دارم بازی های خوب و بد را تشخیص می دهم، برخلاف بعضی دیدگاه ها، ایرانیان علاقمند به تئاتر شعور و آگاهی کافی دارند و نیازی نیست حتما منتقد و روزنامه نگار باشند.
من شخصا ابتدا بدیدن بهروز وثوقی و گلشیفته فراهانی رفتم، فقط رفتم تا تماشایشان کنم، براستی هم غرق شان شدم، برای اولین بار سوسن فرخ نیا را هم شناختم، بازیگر خوبی است ولی من سالهاست شیفته هنر بهروز وثوقی هستم، چند سالی است در مورد گلشیفته کنجکاو هستم، بهمین جهت یکبار به تئاتر رفتم تا آنها را سیر ببینم، باور کنید از نمایش چیزی نفهمیدم و این هفته به دیدن نمایش میروم که از ته دل و سرحوصله نمایش را ببینم.
سامان اصفهانی:
من فارغ التحصیل رشته سینما از ایران هستم، آمده ام که در امریکا فیلم بسازم، سالها دلم می خواست بهروز وثوقی را از نزدیک ببینم، او الگوی همه ما به سینماست، او بت میلیونها سینماروی داخلی ایران است. من با فیلم های او آموختم، و به سینما علاقمند شدم و این بار بدیدن نمایش او آمدم یک رویای خصوصی، کار آسانی نبود، بهروز وثوقی از آغاز تا پایان روی صحنه بود، رقص و آواز و شکلک در آوردن در کار نبود، هرچه بود توانایی بازی و هنر بود، من از بازی مشترک بهروز و گلشیفته لذت بردم. گلشیفته به تکامل رسیده باورم نمیشه در صحنه تئاتر هم این چنین توانا باشد، ایرج جنتی را با ترانه هایش می شناسم، با بیشتر آنها خاطره دارم، ایرج این بار هم با یک رویای خصوصی، یک شعر بلند سروده است نمایش با وجود اجراهای اولیه هیچ افتی نداشت و تا به آخر هماهنگ پیش رفت. من شیفته بازی هر سه بازیگر بویژه بهروز و گلشیفته شدم.
شهناز کریمی:
بارو کنید من به دیدن نمایش یک رویای خصوصی رفتم تا از آغاز تا پایان برای اسطوره سینما، بهروز وثوقی کف بزنم، هورا بکشم و از او بخاطر دهها فیلم ماندنی اش تشکر کنم، خوشبختانه فرصتی پیش آمد که او را از نزدیک ببینم و دقایقی با او حرف بزنم او را فروتن و مهربان و یک انسان خوش قلب دیدم. از هم آوایی او با گلشیفته فراهانی که نامش را ستاره فردا گذاشته ام و سوسن فرخ نیا بی نظیر بود. من از بازی بسیار طبیعی و نرم گلشیفته واقعا لذت بردم، او واقعا بازیگر است، تعجبی هم ندارد، از یک خانواده هنرمند، از پدری چون بهزاد فراهانی می آید.
دونسل درکنار هم روی صحنه شگفتی آفریدند. البته من کمی در درک نمایش گیج شده بودم، چون تا آخر نفهمیدم واقعا شاهد یک رویا هستم یا واقعیت؟ گرچه شنیدم این شگرد کار ایرج جنتی است که میخواهد تماشاگر را به تفکر وادارد.
اریک پتروسیان:
من نمیدانم چند تن از شما بدیدن تئاترهای امریکایی میروید، ولی من تقریبا در ماه دو نمایش می بینم، که در بیشترشان بازیگران معروف امریکایی بازی میکنند.من شاهد بازی درخشان جین فاندا، جف گلدبلوم، ریچارد چمبرلین و بسیاری دیگر بودم، من گاه می بینم امریکایی ها و حتی غیر امریکایی ها، به این سالن ها می آیند گران ترین بلیط ها را می خرند تا فقط چهره های محبوب شان را از نزدیک روی صحنه ببینند، برایشان هورا بکشند، بپایشان گل بریزند متاسفانه ما در جامعه ایرانی، هنوز قدر وارزش هنرمندان پیشگام و محبوب مان را نمی دانیم، خیلی از ما فقط اهل ایراد هستیم اهل کوچک دیدن کار این بزرگان هستیم، البته بسیاری راهم داریم که بدیدار همین نمایش یک رویای خصوصی آمده بودند و از آغاز تا پایان برایشان کف میزدند و با آنها می خندیدند و اشک میریختند.
من نمایش یک رویای خصوصی را دیدم، یک کار حرفه ای با مفهوم خاص بود، بهروز وثوقی و شیفته وسوسن فرخ نیا، بانقش خود زندگی می کردند من از لحظه اول تا لحظه آخر نمایش در بازی های این چهره های توانا غرق بودم و ستایش شان می کردم.
کارینا لاله زاریان:
من در رشته تئاتر تحصیل کرده ام، در چند کار نمایش بازی داشتم، من خوب می فهمم بازی این نمایش چقدر سخت بود، که تنها از عهده بازیگرانی چون بهروز وثوقی و گلشیفته فراهانی و سوسن فرخ نیا بر می آمد.
من از پیچیده بودن نمایش خوشم آمد، ولی خیلی ها از من می پرسیدند آیا این دختر در صحنه نمایش در رویای نقاش است یا در زندگی واقعی اش؟ آن گروه حق داشتند چون کارگردان اصرار داشت تا زمان خروج تماشاگر بدرستی نداند آن لحظات رویاست یا واقعیت. متاسفانه خیلی ها با سوژه های ساده عادت کرده اند، دوست دارند قصه را پیش بینی کنند، ولی کارگردان نمایش اصراری نداشت، حق هم داشت، کارهای آسان که همیشه روی صحنه می آید، چرا تماشاگر تفکر نکند؟ من در ضمن از جری خاچاتوریان و ربرت دهنوشی بخاطر تهیه کنندگی این نمایش به سهم خود تشکر می کنم ایندو بجرات حامی واقعی هنر ایرانی هستند.