• از آرمان می پرسیم: شاید این سئوال تکراری باشد، ولی معمولا همه می خواهند بدانند خواننده مورد علاقه شان چگونه آغاز کرده است:
می گوید: من از بچگی آغاز نمودم، پدرم در رادیو فعالیت داشت، از همان زمان مادرم صدای خوبی داشت، با من آهنگهایی را زمزمه می کرد، من از سه چهارسالگی در برنامه کودک رادیو ایران که در میدان ارک بود درکنار بچه های خانم عاطفی می خواندم، حدود 7 سال با رادیو کار می کردم، بعد در برنامه ای بنام بازی بازی در تلویزیون که من بابا قندی بودم حضور داشتم، چه روزهای قشنگی بود، آن فضا را دوست داشتم البته در درس هم کوشا بودم، ضمن اینکه در کلاس های آواز شرکت می کردم با نت و نواهای موسیقی آشنا می شدم، که از همان موقع می کوشیدم صحیح بخوانم.
بعدها که به امریکا آمدم، در پی خواندن بودم تا در سال 2003 آلبوم «اوج» را که کمپانی کلتکس تهیه کرده بود اجرا کردم، ژاکلین عزیز برای این آلبوم آهنگهای قشنگی ساخت و تنظیم از شوبرت آواکیان بود. خود آقای پاکروان مدیر کلتکس گفت درجمع خوانندگان جوان، این آلبوم پرفروش ترین بود.
• با چنین موفقیتی چرا خوانندگی را بطور جدی و تهیه آلبوم های دیگر را ندادی؟
– راستش را بخواهید. این بازار نیاز به سرمایه دارد. متاسفانه در چنین بازاری، بجای اینکه دست همدیگر را بگیریم، پشت پا به هم میزنیم، خیلی از سوپراستارها که می توانستند خوانندگانی چون مرا، در کنار خود روی صحنه ها ببرند، سبب پرواز و تشویق شان بشوند، متاسفانه دریغ کردند و حتی سنگ انداختند. من با چند نفری از آنها حرف زدم، ولی نه تنها توجهی نکردند، بلکه حتی جلوی کار مرا درکمپانی ها هم گرفتند درحالیکه ما مانع کارشان نبوده و نیستیم.
• باعث تاسف است که تو با چنین صدای دلنشینی، با چنین قلب مهربانی، در صحنه موزیک باید تنها بمانی، باید خیلی از پیشکسوتان برای حمایت، حتی جلوی پروازت را نگیرند درحالیکه ما در جامعه امریکایی و اروپایی، برعکس چنین مسئله ای را می بینیم.
– همین مرا و خیلی از خوانندگان جوان را آزار میدهد. البته این مسئله شامل همه سوپراستارها نمیشود، معدودی انگشت شمار، در حد توان می کوشند یاور هنرمندان جوان باشند، ولی اصولا فرهنگ ما این نوع همکاریها راهنوز توسعه نداده است، هنوز برسر ترتیب نام، برسر پذیرش یک خواننده جوان در کنار خود در صحنه، جامعه هنری ما انگار آمادگی ندارد.
• به پدرتان اشاره کردید، اینکه در رادیو فعالیت داشت، من دورادور ایشان را می شناختم.
– پدرم عزت الله یموتی سالها در رادیو تلویزیون ها فعالیت داشت. پدری مهربان و با گذشت، که بمن آموخت در زندگی سالم و پاک باشم از هر نوع آلودگی پرهیز کنم.
پدرم در رادیو میدان ارک کار می کرد. آنروزها وقتی شاه به رادیو می آمد پدرم در برگزاری این دیدارها نقش داشت. او تا سال 1349 در رادیو فعالیت داشت و بعد به تلویزیون ملی انتقال یافت. من همیشه می خواستم به نوعی در این حیطه کار کنم ولی درایران دیگر امکانش پیش نیامد.
• چه شد به رادیو 670 راه یافتی؟
– باید از افشین گرگین تشکر کنم، که مرا استخدام کردند و بسیار بمن آموختند. گرچه اجرای برنامه از کودکی در وجودم بود، ولی افشین گرگین خیلی از ریزه کاریهای رادیو را بمن یاد داد. خیلی خوشحالم که به رادیو آمدم، ارتباط مستقیم با مردم بمن انرژی پایان ناپذیری میدهد و در این سازمان همکاران خوبی دارم.
• بعنوان خواننده به صدای چه خوانندگانی گوش می کنی؟
– من صدای مازیار را خیلی دوست دارم، مثل یک لالایی است، صدای اکبر گلپا و ایرج را از جمع قدیمی ها خیلی دوست دارم. عاشق صدای هایده بودم و از صدای مهستی لذت می بردم، شما 40 سال بعد هم این آهنگها را گوش بدهید لذت می برید. ضمنا به صدای هلن، هنگامه، محمد اصفهانی هم نیزگوش می کنم.
• قصد نداری خوانندگی را جدی دنبال کنی؟
– این بار باید محکم تر قدم بردارم، اینبار وسواس خاصی در اجرای آهنگها دارم، البته من از همه 8 آهنگ و ترانه ای که در آلبوم اوج خواندم راضی هستم، همه شان پربار و دلنشین و ماندنی بودند، هنوز می بینم خیلی ها آن ترانه ها را می خوانند در ضمن یادمان باشد من اینک سرپرست یک خانواده هستم، همسر و فرزند دارم، با توجه به هزینه های سنگین تهیه یک آلبوم و عدم بازگشت سرمایه، انجام چنین کاری ریسک به حساب می آید. البته هنوز به صحنه ها دعوت می شوم و می بینم که مردم با چه مهری این آهنگها را هنوز درخاطر دارند،همین ها مرا پر از انرژی می کند.