1051 -شوهرم مرا در ايران ممنوع‌الخروج كرد

   شوهرم مرا در ايران ممنوع‌الخروج كرد آن لحظه كه در فرودگاه مهرآباد فهميدم اجازه خروج ندارم و بايد چون زنداني در ايران بمانم و حسرت زندگي  قشنگي را كه سالها در خارج ساخته‌ام از دور بكشم، همه وجودم … Read more about 1051 -شوهرم مرا در ايران ممنوع‌الخروج كرد

جنگ 5‌ ساله طلاق

    سابرينا از كاليفرنيا  جنگ 5‌ ساله طلاق وقتي من و پژمان با هم آشنا شديم، هر دو بدنبال يك زندگي آرام و پر از تفاهم بوديم، هر دو بعد از حدود 15‌ سال تحصيل و كار مداوم، خسته از زندگي بقولي مجردي … Read more about جنگ 5‌ ساله طلاق

قصه 5‌ خواهرشوهر من

     قصه 5‌ خواهرشوهر من ژاله از شمال كاليفرنيا اولين روزهايي كه با منصور آشنا شدم، باديدن تصويري كوچك از 5‌ خواهر جوان ودر عين حال زيبايش بروي آينه اتومبيل، با كنجكاوي  پرسيدم چه صورت مهرباني … Read more about قصه 5‌ خواهرشوهر من

قصه 5‌ خواهرشوهر من

     قصه 5‌ خواهرشوهر من ژاله از شمال كاليفرنيا اولين روزهايي كه با منصور آشنا شدم، باديدن تصويري كوچك از 5‌ خواهر جوان ودر عين حال زيبايش بروي آينه اتومبيل، با كنجكاوي  پرسيدم چه صورت مهرباني … Read more about قصه 5‌ خواهرشوهر من

عشق گمشده مادرم

      فرحناز از نيويورك:  عشق گمشده مادرم  از آن زمان كه خود را شناختم ، چشمان زيباي مادرم را پر از غم ديدم، چشماني كه با خود  دنيايي از راز داشت. هميشه دلم مي‌خواست بدانم بر مادرم چه گذشته؟ چرا … Read more about عشق گمشده مادرم

یادداشت سردبیر1246

رويا ازكانادا: آمده ام تا مقام مادري ام را پس بگيرم   بيش از 10‌ سال است بدنبال بچه هايم مي‌گردم، از همه كس واز همه جا سراغ شان را مي‌گيرم و اگر اخيرا با آن حادثه روبرو نمي‌شدم، ديگردست از زندگي … Read more about یادداشت سردبیر1246

یادداشت سردبیر-1243

انتقام بروي فيس بوك شيده دختر عمه مادرم، قرار بود مراقب و راهنماي من در امريكا باشد، چون من نه كسي را جز او  مي‌شناختم و نه با محيط و فضاي اين سرزمين آشنا بودم، توي هواپيما براي خودم قصه ها ساخته … Read more about یادداشت سردبیر-1243

یادداشت سردبیر-1242

با تكيه به عشق ايستاديم من در يك خانواده ثروتمند بدنيا آمدم، پدرم بدلايلي كه هيچگاه بر من روشن نشد،درست  5‌ سال بعد از انقلاب ثروتمند  شد. البته  من وقتي بدنيا آمدم، همه خانواده درناز و نعمت بودند … Read more about یادداشت سردبیر-1242

یادداشت سردبیر-1241

  سامان از نيويورك:  دروازه اي از بهشت در خانه كوچك ما  ديشب من و همسرم از لاي در پدرومادرم را در اتاقشان تما شا ميكرديم، دو موجود نازنيني كه پر از عشق و صفاو مهر بوده و هستند، دو موجودي كه بمن ياد … Read more about یادداشت سردبیر-1241

یادداشت سردبیر-1240

  شاهين از نيويورك:  بچه ها ما را بخشيده بودند!  روزي كه من و همسر و 4‌ پسر ودخترمان به امريكا آمديم، بچه ها در سنين 2‌ تا 9‌ ساله بودند، قرار گذاشتيم آنقدر به پايشان عشق بريزيم وآنقدر مراقب شان … Read more about یادداشت سردبیر-1240

یادداشت سردبیر-1239

نيما از كانادا: سوختم وخاكستر شدم همسرم فهيمه 3‌ماهه حامله بود، وقتي جنگ ايران و عراق آغاز شد، من چون هزاران جوان ديگر در جنوب راهي جبهه شدم، به فهيمه گفتم خيلي زود بر مي‌گردم و با هم راهي تهران … Read more about یادداشت سردبیر-1239