روی جلد و عکسها از رامین برزگر
—————————–
نام و چهره مژده حبيبى در طول سالها فعاليت رسانه اى او، براى ايرانيان داخل و خارج از كشور، با اخبار و برنامه هاى ادبى راديو و تلويزيون، پيوند خورده است. او سالها در كنار زنده ياد نورالدين ثابت ايمانى (آقاى خبر) در محبوب ترين و پربيننده ترين برنامه خبرى، حضورى چشمگير داشت. هيچكس نميتواند منكر توانايى و تسلط كم نظير مژده حبيبى در هنگام اجراى خبر باشد، همانطور كه صداى لطيف و نوازشگر او در برنامه هاى ادبى و اجراى صحيح و درست اشعار شاعران بزرگ ايران، همواره شنوندگان اهل ذوق را به تحسين و ستايش واداشته است. مژده حبيبى همچنين شاعر و نقاشى چيره دست است كه براى نخستين بار نمايشگاه نقاشى هايش را با نام “تولدى ديگر” در روزهاى دهم و يازدهم فوريه در شهر سنتامونيكا به نمايش ميگذارد.
اين نمايشگاه، بهانه اى شد تا براى گفتگويى اختصاصى به ديدار او و كارهاى جديدش بروم. ديوارهاى آپارتمان كوچكش در لس انجلس، سراسر پوشيده از تابلوهاى رنگارنگ و چشم نوازى است كه با دقت و سليقه در كنار هم قرار گرفته اند و چندين پرتره از چهره فروغ فرخ زاد، حاكى از آن است كه شاعر پرآوازه ايران تأثيرى عميق و شگرف بر احساس و روح لطيف نقاش داشته است.
—اولين سؤالى كه به ذهنم ميرسد اين است كه چطور توانسته اى در چند رشته مختلف و متفاوت، برنامه سازى راديو و تلويزيون، اخبار، شعر و ادبيات و نقاشى تا اين حد توانا و موفق باشى؟
– پاسخ اين سؤال شما برميگردد به سالهاى خيلى دور. مادر و پدر من هر دو آموزگار بودند، درهمين حال مادرم نقاشى ميكرد و از شاگردان هنرستان كمال الملك بود و در واقع مشوق اصلى من در نقاشى بود. خودم هم از كودكى عاشق نقاشى بودم و بعدها كه بزرگتر شدم براى مدت چند سال به كلاسهاى نقاشى خانم شهره وليخان ميرفتم و بعد از ديپلم در دانشكده هنر و معمارى در تهران در رشته نقاشى عمومى تحصيل كردم و در آنجا از تجارب استادان بزرگى چون آقاى غلامحسين نامى و همسرشان خانم توران زنديه، خانم طريان و استاد شهوق و بسيارى ديگر بهره مند شدم. اما شعر و ادبيات و اخبار، پدرم دبير ادبيات بود و در همين حال روزنامه نگار، او در دو رشته ادبيات فارسى و علوم سياسى تحصيل كرده بود. يادم مى آيد كه شايد حدود ٧ يا ٨ ساله بودم كه هر شب منتظر بودم پدرم با روزنامه از راه برسد و من تكه هاى مختلف روزنامه را انتخاب ميكردم و در تقليد از مجرى تلويزيون در مقابل آينه، اخبار اجرا ميكردم و اين بازى و سرگرمى لذت بخشى برايم بود. من دو خواهر بزرگتر از خودم داشتم كه از ٥-٦ سالگى نقش معلم سرخانه را برايم داشتند و خواندن و نوشتن را پيش از رفتن به مدرسه به من آموخته بودند. از طرف ديگر پدرم كتابخانه بزرگى از كتابهاى با ارزش و خواندنى داشت و خصوصاً كه خودش به شعر عشق ميورزيد و اوقات زيادى او را ميديدم كه دارد كتاب ميخواند. از حافظ و مولوى و سعدى و خيام گرفته تا شعراى معاصر. از دوران خيلى نوجوانى به شعر علاقه زيادى داشتم و براى درست خواندن اشعار، از پدرم كمك ميگرفتم.
– از چه زمانى و چطور شد كه با اشعار فروغ فرخ زاد آشنا شدى؟
– شايد ١٤ يا ١٥ ساله بودم كه در كتابخانه خانه مان كتابى از مجموعه اشعار فروغ فرخ زاد كه متعلق به خواهر بزرگترم بود نظرم را جلب كرد، خواهرم خيلى اشعار فروغ را دوست داشت. كتاب را برداشتم و شروع به خواندن كردم و ميتوانم بگويم ديگر از آن جدا نشدم. اشعار زيبا و صميمانه فروغ، خيلى زود بر دلم نشست و مرا به خود جذب كرد. با آنكه شايد در آن سن چيز زيادى از مفاهيم اصلى شعرها نميفهميدم اما هر بار كه شعرى از فروغ ميخواندم متوجه ميشدم در قلب و روح و احساسم اتفاقى ميافتد كه پيش از آن تجربه نكرده بودم و از آن زمان با اشعار و احساس فروغ زندگى كردم و هر كتابى درباره فروغ ميديدم ميخريدم و ميخواندم. ميخواستم بيشتر و بيشتر او را كشف كنم. بعدها برنامه هايى كه درباره فروغ و فريدون فرخ زاد در راديو و تلويزيون ساختم باعث شد با افرادى از خانواده فروغ آشنا شوم، زنده يادان پوران و گلوريا كه با محبت و عشق فراوان، تشويقم ميكردند و به سؤالهايم پاسخ ميدادند.كتاب “اولين تپش هاى عاشقانه قلبم” كه مجموعه نامه هاى فروغ به همسر سابقش پرويز شاپور به كوشش پسرش كاميار شاپور و عمران صلاحى منتشر شد بخشهاى ديگرى از روحيات فروغ را برايم روشن كرد و كتاب بسيار خوب ديگرى كه به كوشش خانم دكتر فرزانه ميلانى چاپ شده ” زندگى نامه ادبى همراه با نامه هاى منتشر نشده” باعث شد من با ابعاد تازه ترى از شخصيت فروغ آشنا شوم و از اين بابت واقعاً از خانم ميلانى سپاسگزارم چون با تلاش و كوشش پيگيرى كه در طول سالها براى بدست آوردن اين نامه ها و اجازه چاپ آنها انجام دادند در واقع قدم بزرگى در شناساندن بيشتر چهره واقعى فروغ و نبوغ سرشار او به عاشقان بى شمار اين شخصيت بزرگ و گرانقدر ادبيات و سينماى ايران برداشتند.
– ميدانم كه سالها پيش چند CD درباره زندگى و آثار فروغ فرخ زاد، مولانا و خيام تهيه كردى كه به نظرم خيلى كارهاى جالب و با ارزشى هستند و خيلى هم با استقبال روبرو شدند.
– بله، ممنونم از شما. خوشحالم كه توانستم كارهاى خوبى ارائه دهم كه مورد استفاده علاقمندان به آثار ادبى ايران قرار گيرد،اما درباره CD كه درباره زندگى و آثار فروغ فرخ زاد است مربوط ميشود به حدود پانزده سال پيش و خوشبختانه هنوز هم افراد بسيارى با من تماس ميگيرند و ميگويند كه از طريق شنيدن اين CD با فروغ آشنا شده اند و پيش از آن واقعاً نميدانستند كه او چه كار كرده و چه شخصيت بزرگى بوده است و علاقمند شده اند كه بيشتر او را بشناسند و آثارش را بخوانند.
– ميدانم كه سالهاست كه كشيدن اين نقاشى ها را آغاز كرده اى، اما چطور شد كه بالاخره تصميم گرفتى نمايشگاهى از آثارت را به نمايش بگذارى آنهم با عنوان “تولدى ديگر”
– از حدود دو سال پيش كه در دو نمايشگاه گروهى كه به همت دوست عزيز و هنرمندمان عباس حجت پناه، نقاش، عكاس،مجسمه ساز و فيلمساز برجسته، برگزار شد شركت كردم، ايشان نقاشى هاى مرا ديدند و خيلى در اين زمينه تشويقم كردند كه در اينجا جا دارد از زحمات اين دوست هنرمندم بسيار تشكر كنم و در واقع در مقام Curator ايشان زحمت برگزارى نمايشگاه مرا بر عهده دارند در مكان Blue 7 Gallery كه در واقع اين چهارمين نمايشگاهى است كه حجت پناه در اين گالرى برگزار ميكند دو نمايشگاه گروهى و يك نمايشگاه از عكسهاى ديده نشده سهراب كه كارهاى خودشان بود كه هر سه نمايشگاه خوشبختانه با استقبال بسيار خوبى روبرو شد. اما درباره نام “تولدى ديگر”براى نمايشگاه نقاشى هايم، شعر تولدى ديگر از مجموعه چهارم اشعار فروغ فرخ زاد است كه بسيار دوستش دارم و خود فروغ هم گفته بود از بخش پايانى شعر تولدى ديگر يعنى” پرى كوچك غمگينى كه شب از يك بوسه ميميرد و سحرگاه از يك بوسه به دنيا خواهد آمد” ميتواندآغازى بسازد و اين براى من خيلى مفهوم زيادى در خود دارد.
– ميبينم كه شما هم از اين قسمت شعر فروغ، تابلوى زيبايى خلق كرده ايد.
– ممنونم، نقاشى هايى كه با الهام از اشعار فروغ كشيده ام حال و هواى خاصى دارند، من واقعاً تصميم نگرفته ام كه چطور بر اساس اشعار، نقاشى كنم فقط بخشى از شعرها را كه دوست داشته ام در ذهنم تكرار كرده ام و يا شعر را با صداى خود فروغ گوش داده ام و نقاشى به تدريج از لابلاى رنگها و قلم موها و در ميان دستهايم خلق شده اند و خودم را حيرت زده كرده اند . تابلوى “پرى كوچك غمگين” برايم سراسر زندگى و عشق است، چرا كه فروغ در شعر تولدى ديگر ميگويد “هيچ صيادى در جوى حقيرى كه به گودالى ميريزد مرواريدى صيد نخواهد كرد”، جاى مرواريد در جوى حقير نيست و ادامه ميدهد كه او پرى كوچك غمگينى را ميشناسد كه در اقيانوسى مسكن دارد، نه در يك جوى حقير و دلش را در يك نى لبك چوبين مينوازد آرام آرام، پرى كوچك غمگينى كه شب از يك بوسه ميميرد و سحرگاه از يك بوسه به دنيا مى آيد. فروغ در شعر تولدى ديگر در واقع جاودانگى خودش را به تصوير ميكشد، غروب را به طلوع و مرگ را به زندگى پيوند ميدهد، در حقيقت چيزى تمام نميشود، فراموش نميشود و تا هميشه ادامه دارد و جاودانه است درست مانند خود فروغ.
– ديدن تابلوهاى اخيرت و آميختگى هنر نقاشى با سروده هاى زيباى فارسى و انگليسى بسيارى را به تحسين و شگفتى واداشته خصوصاً كه با الهام از اشعار شاعرى بى سانسور و عريان چون فروغ خلق شده، اين انديشه از چه زمانى به ذهنت آمد؟
– اولين پرتره اى كه از چهره فروغ كشيدم مربوط ميشود به حدود ٢٤ سال پيش كه آن زمان ايران بودم. اتفاقاً بعدها اين نقاشى مرا به سوى سرودن شعرى رهنمون كرد كه در مجموعه اشعارم ” ماهيان قرمز خيال” به چاپ رساندم با نام “نقش تو” . نقاشى روى اشعار فروغ را سالهاست كه در كنار كارهاى ديگرم دارم انجام ميدهم، از آنجايى كه اين نقاشى هاى خاص، پر از مفاهيم و احساسات ارزشمند اشعار فروغ است و ميخواستم بيننده آثار بداند كه اين نقاشى از كدام احساس سرچشمه گرفته، براى همين تصميم گرفتم شعرها را روى نقاشى هايم بنويسم و از آنجا كه ما در خارج از كشور عزيزمان زندگى ميكنيم و شايد خيلى از افراد سالهاى زيادى است كه از ايران دور بوده اند و يا جوانانى كه اصلاً اينجا به دنيا آمده اند شايد خواندن فارسى خصوصاً شعر فارسى برايشان مشكل باشد، شعرها را به هر دو زبان روى تابلوها نوشتم كه هر بيننده اى بتواند با تابلو ها و مفاهيم شعر فروغ ارتباط برقرار كند.
– جالب است كه روزهاى دهم و يازدهم فوريه را انتخاب كرده ايد.
– بله همانطور كه ميدانيد ١٣ فوريه شب ولنتاين سالروز جاودانگى فروغ فرخ زاد است ٥١ سال ميگذرد و فكر كردم اين زمان ميتواند در واقع يادبودى براى اين شاعر و فيلمساز بزرگ و افتخارآفرين ايران باشد. البته فروغ شخصيتى فوق العاده و استثنايى است و به گمان من براى هميشه در ميان آثارش زنده و جاودانه است و به زندگى ادامه ميدهد.
– و آخرين سؤال، اگر فروغ زنده بود و به ديدار نمايشگاهت مى آمد چه ميگفت و تو چه ميكردى؟
– سؤال شما براى لحظاتى قلبم را به شدت لرزاند. اصلاً فكرش را نكرده بودم .
سؤال شما يكمرتبه مرا به ياد خوابى انداخت كه سالها پيش درباره فروغ ديدم و من درطول عمرم فقط همين یك خواب را درباره فروغ ديده ام. اين خواب خيلى كوتاه بود اما آنقدر روشن و مشخص بود كه خيلى خوب جزئياتش در ذهنم باقى مانده. خواب ديدم در يك خانه بلورين در طبقه دوم هستيم در ميان يك باغ با درختهاى سبز و بلند. همه چيز اين ساختمان از شيشه بود. در يك اتاق بين من و فروغ يك ديوار شيشه اى بود كه فروغ آنسوى ديوار بود با دودستش يك سينى بلورين را كه پر از سنگهاى بلورين كوچك بود محكم گرفته بود. آمد اين سوى ديوار و همانطور كه نگاهم ميكرد سينى را به دستم داد و باز برگشت آن سوى ديوار و همچنان نگاهم ميكرد. همه چيز در يك سكوت و آرامش مطبوع و دلپذيرى و در عين حال روشنى و سبكى در فضا موج ميزد. از خواب بيدار شدم. معتقدم كه هر كس در زندگى براى دليل مهمى به اين دنيا آمده است دليلى كه شايد هيچوقت نفهمد كه براستى چه بوده است. اما حتماً رسالتى دارد و آنچه هستى به او داده بايد به هستى برگرداند. من سالهاست كه در برنامه هاى راديويى و تلويزيونى درباره زندگى و آثار هنرمندان برنامه ساخته ام شايد رسالتم اين باشد يا چيزى فراتر از اين كه شايد بعدها آنرا بفهمم. اگر فروغ به تماشاى اين نمايشگاه ميآمد مسلماً آرزويم بود كه از تماشاى تابلوها خوشحال شود و لذت ببرد، اما من اگر او را ميديدم فكر كنم احساسم را به هيچ وجه نميتوانم با كلمات توصيف كنم كسى كه سالها با عشق به اشعار و افكار و احساسات عميقش زندگى كرده ام ناگهان روبرويم ظاهر شود آنهم در چنين روزپر شكوهى براى من، مسلماً كلمه خوشحالى براى اوج شادمانى من خيلى كوچك است، چنان تپش قلبم بالا ميرفت كه احتمالاً ميخواست از قفسه سينه ام بيرون بپرد و فروغ را درآغوش بگيرد و آنچنان دستپاچه ميشدم كه حتماً نميتوانستم هيچ بگويم، فقط تماشايش ميكردم و حتماً از شدت خوشحالى و هيجان به شدت ميگريستم و دستهايش در ميان دستهايم مثل گياهى قد ميكشيد و آنقدر بالا ميرفت تا به آفتاب سلامى دوباره بدهد …
– متشكرم مژده عزيز و برايت آرزوى موفقيت ميكنم و اميدوارم كه نمايشگاه به عالى ترين شكل برگزار شود، چون تابلوها بسيار ديدنى و شگفت انگيز هستند و مطمئنم مردم هنر دوست از اين كار با ارزش فرهنگى براستى استقبال ميكنند.
– من هم از شما بى نهايت ممنونم و مجله خوب جوانان كه با محبت و خلوص، همواره پشتيبان هنرمندان در اين سوى آبها هستيد و بر هنر و هنرمند ارج مينهيد، چيزى كه بسيار در ابن روزگار به آن نيازمنديم:
درك و پشتيبانى از هنرمند و ستايش هنر …
“تولدى ديگر” نمايشگاه نقاشيهاى مژده حبيبى
۱۰ و ۱۱ فوريه در Blue 7 Gallery
3129 Pico Blvd., Santa Monica, CA
Info@ 818 -486-7619