Naghde_film1271.1

 

مروري بر فيلم: REAL  STEEL‌
كارگردان: شان لوي – بازيگران: هيوجكمن
داكوتاگويو- هوپ ديويس- ايوانجلين ليلي

فرح شكوهي

در نگاه اول فيلم Real Steel فيلمي آهنين بسبك فيلم هاي ترانسفورمر مي‌آيد، شايد خيلي ها هم از خود مي‌پرسند آيا مي‌توان دو ساعت درون سالن بود،جنگ ميان دو ربات را تماشا كرد و كسل نشد؟ ولي وقتي با حوصله به تماشاي فيلم مي‌نشينيد، احساس ديگري پيدا مي‌كنيد، گرچه نام استيون اسپيلبرگ وقتي به ميان مي‌آيد، چه بعنوان كارگردان و چه تهيه كننده هميشه در آن فيلم پاي بچه ها و احساسات بشري در ميان است و خودبخود نام اسپيلبرگ دريچه اميدي برويNaghde_film1271.2 آنها كه از فيلم هاي آهنين و ربات ها دل خوشي ندارند باز مي‌كند. البته يادتان باشد كه كارگردان فيلم >شان لوي< داراي خلاقيت هاي ويژه اي است، حتما فيلم موفق او
Night at the Museum را بخاطر داريد  و همين عوامل پيشاپيش تفاوت ها را درساختار اين فيلم خبر ميدهد. در ظاهر فيلم بروي ربات هاي بوكسور مي‌گذرد، برداشتي از يك قصه كوتاه بنام Steel نوشته ريچارد متسون، ولي نام فيلمنامه نويس هاي معتبري چون جان گاتينز، دان گيلوري و جرمي لوين هم مي‌آيد، كه همگي دركارشان متخصص و موفق هستند،  به آن اعتبار مي‌دهد.
>چارلي كنتونهيوجكمن<‌با توانايي بازي مي‌كند،و براي پرداخت بدهكاري هاي 100‌ هزار دلاري خود دست به هر كاري ميزند، از جمله بكارگيري يك ربات مشت زن كه حتي به رقص و آواز هم كشيده ميشود، ولي مسئله مهم فيلم، رابطه او با پسر 11‌ ساله اش مكس است كه نقش او را داكوتا گويو بازي ميكند كه كليد اصلي فيلم به حساب مي‌آيد.
>چارلي< حتي در تنگناها، پسرش را كه مدتها  نديده به خاله اش دبورا (هوپ ديويس) و شوهرش در ازاي 100‌ هزار دلار مي‌فروشد. در لحظات اوليه فيلم خبر از بي احساسي و سنگدلي وNaghde_film1271.3 در نهايت غيرمسئول بودن چارلي مي‌دهد،‌ ولي وقتي قرار ميشود چارلي يك ماه از پسرش نگهداري كند تا آن زوج سفر تفريحي خود را پايان بدهند، مايه هاي اصلي فيلم ريشه مي‌گيرد. رابطه ميان پدر و پسر، كه درست در خيلي از موارد نقطه مقابل هم هستندوبمرور احساسات  پدرانه را در چارلي بيدار مي‌كند، ضمن اينكه مكس پسري نابغه با انديشه هاي جالب و ايستاده درمقابل همين انديشه هاست.
فيلم بمرور جان مي‌گيرد، تماشاگر احساس مي‌كند، از دنياي آهن و كامپيوتر بيرون آمده، حتي ربات ها را هم با احساس مي‌بيند، گرچه در اصل احساسي در وجود آهنين آنها وجود ندارد، ولي لحظاتي، تماشاگر را به فكر وا مي‌دارد كه براستي آن ربات هاي آهنين و آن چشمان مات شده و ثابت، انگار با خود امواجي از احساسات وعواطف را حمل مي‌كنند جنگ ربات ها در رينگ، با توجه به هدايت  صاحب شان كه سابقه مشت زني دارند، خيلي زود تماشاگر را از جايگاه آهنين شان دور كرده و براي موفقيت شان هيجان و شور نشان ميدهند،حتي درون سالن، صداي كف زدن ها مي‌پيچد و بخصوص بچه ها، ربات اصلي را تشويق مي‌كنند، اين نشان ميدهد كه آينده مشت زني در همين ربات ها خلاصه ميشود،حتي اگر در نهايت خشونت هم پيش برود، ولي هيجان خود راNaghde_film1271.4 حفظ خواهد كرد.
بازي هيوجكمن نرم و طبيعي است،ولي داكوتا گويو ستاره نوجوان بسيار در نقش خود هنرمندانه پيش ميرود و حتي در برابر هيوجكمن و هوپ ديويس ستارگان با سابقه كم نمي‌آورد، او در واقع با همين فيلم آينده خود را بنا مي‌كند چون چهره و نگاه هاي او با توجه به لحظات فيلم كاملا انعطاف پذير است وهمين به برانگيختن احساسات تماشاگران كمك مي‌كند.
فيلم ديدني است ، فيلم با خود پيام هاي خاص دارد، فيلم در نهايت آهنين بودن احساس برانگيز است بطوريكه تماشاگر حتي از درهم شكستن ربات ها، دلگير ميشود.
فيلم باب تازه اي در اين زمينه فيلم ها مي‌گشايد، خوشبختانه فروشNaghde_film1271.5 خوب فيلم،كمپاني ديسني و تهيه كننده هايي چون اسپيلبرگ را تشويق مي‌كند تا به راه جديد ادامه بدهند.