مروري بازيگبر فيلم: 8 SUPER
كارگردان: جي جي آبرامز -تهيه كننده: استيون اسپيلبرگ
ران: جويل كورتني- الي فنينگ- كايل چندلر- رايلي گريفيت
فرح شكوهي
هميشه جاپاي استيون اسپيلبرگ را در فيلمها براحتي پيدا ميكنيم، حضور موجودات فضايي، غولهاي آهنين، حيوانات عظيم الجثه و رويدادهاي دور از انتظار! اين فيلم اگر حتي در سرزميني ديگر ساخته ميشد و نامي از اسپيلبرگ نبود، حدس ميزديم كه به نوعي در آن نقش دارد.
جي جي آبرامز كارگردان و نويسنده جوان، از همان آغاز كارش، تحت تاثير استيون اسپيلبرگ بوده، چون با فيلمي چون E.T بزرگ شده، از همان زمان ها دوربين بدست گرفته است، در كارنامه اش فيلم هاي خوبي را شاهد هستيم از جمله: 3Mission Impossible- و Star Treck كه هر دو با فروش بالايي روبرو بود و اما اينبار استاد خود را در كنار دارد. اسپيلبرگ بعنوان تهيه كننده فيلم و در واقع بعنوان طراح فيلم و انتقال دهنده نظر پخش كننده ها و گيشه داران سينما به كارگردانان چه بخواهيم و چه نخواهيم، بر فيلم حكومت كرده است. چون ايده ال هاي او از جمله حضور كودكان در فيلم، در 8 Super نيز كاملا مشهود است. اما فراموش نكنيم كه آبرامز در هر صورت يك كارگردان خوش ذوق است، داراي ابتكارات خاص ميباشد، در فيلم هم شاهد هستيم.
فيلم بروي زندگي چند نوجوان ميگذرد كه به ساخت فيلم، آنهم در دنياي خود مشغولند، ولي شيوه كارشان بسيارجدي است آنها باهوشياري لحظه ها را شكار ميكنند، از جمله از حركت قطار، براي فيلم خود بهره ميگيرند، ولي نميدانند كه همين قطار ناگهان سرنوشت شهرشان را عوض ميكند. چون دوربين آنها در لحظه برخورد قطار و يك تراك و انفجار بزرگ آن، در حاليكه بروي زمين رها شده، بطور اتفاقي، حوادثي را ضبط ميكند، كه دور از باور بچه هاست، چون در پشت اين رويداد، حقايق تكان دهنده اي خوابيده است. يك فاجعه، يك توطئه، يك واقعيت دور از باور كه حتي مقامات دولتي سعي در پنهان نگهداشتن آن دارند، اينك در دوربين كوچك آنها ضبط شده است.
قهرمانان فيلم: جويل كورتني در نقش (جوي لمب) كه درحادثه اي مادرش را از دست داده و دختر عامل آن حادثه، در اين رويدادها همراه اوست. يعني اليس كه نقش او را الي فنينگ بازي ميكند، چارلز كه نقش او را وايلي گريفيت بعهده دارد همراه با بچه هاي ديگر در عالم خود، به ساختن فيلم مشغولند، جوئل كه در ضمن با پدرش كايل چندلر كه در نقش جك رئيس پليس شهر ظاهر ميشود رابطه گرمي ندارد، چون اصولا پدرش غرق در كار و مسئوليت هاي بزرگ خود است. خصوصا در اين روزها كه شهر با رويدادهاي غير قابل انتظار روبروست، همه چيز در هاله اي از راز و رمز فرو رفته، مامورين دولتي حاضر به توضيح نيستند، همه چيز را پنهان كارانه پيش ميبرند ولي جك همچنان براي كشف معماي بزرگ شهر به هر سويي ميرود، فيلم بدليل بهره از نوجوانان، مسلما گيشه را گرم و پر پول ميكند، چون بهره جي جي آبرامز، منطقي و همراه با مسائل عاطفي است، از جمله عشق ميان جوي لمب(جويل) و اليس (رالي) لطيف و پراحساس است، ولي متاسفانه زياد به آن پرداخته نميشود، خصوصا كه پدران شان با هم دشمنان كينهجويي هستند، بازي رالي فنينگ در فيلم بسيار درخشان است، بطوري كه حتي گوي سبقت را از خواهرش ربوده است و راه آينده خود را هموار كرده است.
بازي جويل كورتني نيز ديدني است، او يك نو ستاره هنرمند وخوش آتيه است. فيلم در حقيقت در تسخير نوجوان است و بزرگترها فرصت عرض اندام ندارند، ولي هنوز در رابطهها، يك چيزهايي كم است، ضمن اينكه رفت و آمد مامورين دولتي گاه طولاني بنظر ميآيد، معمولا اسپيلبرگ با ظرافت خاصي از رابطه هاي احساسي بچهها، در فيلم ها بهره كافي ميبرد و تماشاگر را اشك ريز از سينما بيرون ميفرستد.. آبرامز هم سعي خود راكرده ولي براي چفت و بست فيلم كافي نيست خصوصا در بخش معرفي موجودات فضايي!
در نهايت فيلم ديدني است، فيلمبرداري لري فانگ هنرمندانه است، موزيك فيلم را جورج دراكولياس با ظرافت و استحكام خوب انجام داده است.