مروري بر فيلم: Green Lantern
كارگردان: مارتين كمپل
بازيگران: رايان رينولدز- بليك ليولي
فرح شكوهي
طبق آماري كه كمپاني هاي پخش كننده فيلم در سالهاي اخير داده اند، سينماروها را بيشتر نوجوانان و جوانان و تا حد زيادي هم كودكان تشكيل ميدهند، كه البته كودكان و نوجوانان، باخود پدر و مادرها را هم به سالن سينماها ميكشند، همين آمار نشان ميدهد كه در طي همين سالها، سينماها در تسخير سوپرهيروها، آدم آهني ها، كارتون هاي در واقع زنده در آمده است، خودبخود همين ها، كمپاني هاي سازنده چون ديسني را فربه ساخته است البته گرايش فيلم ها به سوي رويدادهاي تاريخي كه هر كدام براي خود قهرماناني دارند، نيز كاملا مشهود است.
لازم به ذكر است، اين فيلم ها كه ديجيتالي هستند از ويژوال افكت هاي ويژه بهره ميگيرند، ساندسيستم غول آسا دارند، بطوري كه اغلب سالن هاي سينما زير اين صداها ميلرزد، چون نسل جوان اين را ميخواهد و نسلي كه به D3 رغبت نشان داده است.
در چنين بازار داغي، از هر گوشه، يك سوپرهيرو (قهرمان افسانه اي) سر در ميآورد يكي چكش سحرآميز، ديگري شمشير رازآميز، آن يكي چشمان حيرت انگيز و اين آخري هم انگشتري اعجازآفرين دارند.
اين بار كهكشان را گروهي چراغ بدست حفاظت ميكنند و بر آن تسلط دارند، كه دل خوشي هم از زميني ها ندارند البته با سقوط يك سفينه فضايي و از پاي در آمدن يكي از اين فانوس بدست ها، تعادل كهكشان دچار تزلزل ميشود و خودبخود بايد انگشتري سحرآميز بدست يك موجود ديگر برود تا اين نظم به هم نريزد، جالب اين كه اين خود انگشتر است كه موجود و صاحب اش را پيدا ميكند، اين بار به سراغ زميني ها ميآيدو درست يك خلبان ماهر ولي بيخيال “هال جوردن( “رايان رينولدز) را بر مي گزيند.
هال جوردن كه بي خيالي هايش سبب سقوط يك جت جنگي شده، مورد نفرت و انتقاد است، ولي با انگشتري كه بدست دارد ناگهان به يك سوپر هيرو مبدل شده و براحتي ميتواند ويرانگر باشد.در مقايسه بافيلم هاي شبيه چون Super Man, Spiderman, Iron Man و اخيرا X-Men و,Thor فيلم Green Lantern خصوصيات تازه اي دارد.
قرار بود رايان رينولدز براي اين نقش انتخاب شود، ولي سازندگان فيلم دچار ترديد بودند تا سرانجام بقولي دست به ريسك زدند به تن او لباس سبز يك قهرمان افسانه اي را كه قبلا در كميك بوك ها ديده بوديم پوشاندند و هفته اول نمايش فيلم با فروش بالاي 50 ميليون، خيال شان را راحت كرد،كه رايان رينولدز بهترين انتخاب بوده، و در اين وسط هم رايان صاحب نقش ثابت و پولساز شد و هم گيشه ها خيال شان راحت شد، چون درست در هفته دوم نمايش فيلم، كمپاني تدارك بخش دوم فيلم را ديد، چون تا آنرا آماده كنند حداقل يك سال ونيم وقت ميبرد.
قد كشيده و استخواني و عضله اي رايان رينولدز در آن قالب سبز، كاملا برازنده است، ديگر چون Iron Man نيازي به لباس هاي آهنين ندارد، رايان نقش خود را خوب ايفا ميكند، ولي بقولي نياز به هنرنمايي هم ندارد، چون فيلم در پوشش ويژال افكت ها و حقه هاي كامپيوتري، جاي هنرنمايي و نشان دادن احساسات هنري را ندارد، ولي بهرحال از آغاز تا پايان بدليل رويدادهاي پيوسته، گرم و پر هيجان پيش ميرود و تماشاگر هم فرصت انديشه و بررسي و قضاوت ندارد، تماشاگر وقتي سينما را ترك ميكند خسته و دلزده و كسل نيست، چون فيلم او را تا به آخر كشانيده است. خصوصا اينكه شباهتي با فيلمهايي در اين زمينه ندارد و كارگردان آن مارتين كمپل به اتفاق گروه فني و توانايي هاي چهار فيلمنامه نويس، فيلم را باب طبع نسل جوان و دوستداران سوپرهيروها ساخته است.