مروري بر فيلم: Limitless
كارگردان: نيل برگر
بازيگران: برادلي كوپر- رابرت دنيرو- ابي كورني
در بازار سوژه هاي تكراري و شبيه بهم، فيلم Limitless اين امتياز را دارد كه از سوژه اي كاملا بكر و جديد برخوردار است، سوژه اي كه با زمانه ما هماهنگي دارد.
>برادلي كوپر< بازيگر جوان سينما، بعد از بازي در فيلم هايي چون Hangover و بعد E.Team در قالب جدي تر فرو ميرود، نقش اول يك فيلم را در كنار بازيگر قدرتمندي چون رابرت دنيرو بازي ميكند.
>برادلي< در نقش ادي، يك نوول نويس نيويوركي است كه در اصل كم كار وتنبل وافسرده است. نه كتاب هايش مورد توجه است و نه دوست دخترش (ابي كورنيش) به او توجهي دارد، نه اميدي به آينده وجود دارد در چنين شرايطي، برادرزن سابق اش، به او يك قرص مخدر بسيار جديد بنام NZT ميدهد، كه ناگهان دنيايش را عوض ميكند. قرص هايي كه توانايي هاي ذهني يك انسان تقريبا بي خاصيت را به طرز حيرت آوري بالا ميبرد.
اين سوژه از كتاب The Dark Field نوشته الن گلين برداشت شده، كتابي كه دريچه هاي تازه اي از نيازهاي جامعه، حتي در مسير نامعقول رامي گشايد. چون قرصي كه با خود چنين شگفتي هايي را ميآورد، دراصل به يك ماده مخدر، جلوه اي اعجازآميز و تا حدي دلنشين و ايدهال ميدهد.
ادي (كوپر) با مصرف اين قرص ها، همه زواياي تاريك و خفته ذهني اش باز ميشود، توانايي هايش بالا ميرود، بطوري كه بدون اختيار، يك كتاب با سوژه اي تازه را سريع تمام ميكند،در همان شرايط پيانو مينوازد، به زبانهاي مختلف حرف ميزند، درحاليكه با هيچكدام از اين هنرها و استعدادها،همراه نبوده است. همين اعجاز قرص هاي NZT،ناشرين را دچار تحسين و تعجب ميكند، حتي دوست دختر گريخته را دوباره باز ميگرداند، در همان مسير به وال استريت كشيده ميشود، پيشگويي ها، ايده ها، و ابتكارات او سخت مورد توجه قرار ميگيرد، بعنوان يكي از مهره هاي اصلي در ميآيد، بطوري كه مافياي اقتصادي و ربايندگان، ايده هاي نو از هر سويي هجوم ميآورند، در همين ضمن پشت پرده، گروهي جنايتكار، پا به ميدان گذاشته و در پي بدست آوردن اين قرصها و يا فرمول آن ميشوند، چرا كه معتقدند با اين داروي جديد ميتوان دنيا را تحت كنترل درآورد.
فيلم به خواسته ها و اميال پايان ناپذير بشر ميپردازد، كه گاه هر چه بدست آورد، باز هم كم است، ضمن اينكه چهره واقعي و زيربناي جامعه امروز را كه براساس پول و سرمايه وقدرت بنا شده برخ ميكشد. حتي كمپاني هاي بيليون دلاري همچنان گرسنه هستند.
>ادي< زماني كه ميفهمد بدون مصرف اين داروها به چه حال و روزي ميافتد، دچار وحشت ميشود، خصوصا كه منبع اصلي آن، بدست جنايتكاران كشته شده است.
اين فيلم بدون محابا، يك ماده مخدر جديد را تبليغ ميكند، انگار اين ماده مخدر ويرانگر و در عين حال نابعه ساز، كه از يك آدم كودن و بي خاصيت، ناگهان يك موتور پولساز ارائه ميدهد، از ديدگاه فيلم ماده موجه و اعجاز انگيزي است. خصوصا در مسير فيلم، متوجه ميشويم، بمرور موانع كنار ميرود و ادي از قالب ترس ووحشت در آمده وبه سوي يك قدرت مافيايي ميرود.
اين اولين فيلم برادلي كوپر است كه امكان يافته توانايي هاي خود را در بازيگري نشان دهد و اگر خوب توجه كنيم خوب پيش رفته است، خصوصا وقتي يك بازيگر توانا چون رابرت دنيرو حاضر ميشود نقش دوم وسوم فيلم را بعهده بگيرد و بقول خيلي از منتقدين و تماشاگران، زياد هم به ارائه يك بازي خوب، اصراري ندارد انگار اين فيلم هم ازجمله فيلم هاي بدون هدف در جهت هنري و با هدف ميليوني از جهت مادي است. چون شنيديم رابرت دنيرواخيرا با دريافت 3 تا 6 ميليون، در هر نقشي ظاهر ميشود. حالا چه نيازي به اين پولها دارد،خدا داند!
فيلم بعنوان يك فيلم تجاري سرگرم كننده است، كه از جهت سوژه در نوع خود بكر است. از جهت بازيها، بجز برادلي، بقيه خاصيتي از خود نشان نميدهند. گرچه دنيرو به هر حال هر نقشي را به ادگي و راحتي ايفا ميكند او زاده شده تا در قالب شخصيت هاي مختلف فرو رود.