«خوب، بد، جلف» نخستین ساخته پیمان قاسمخانی در مقام کارگردان است که در سینمای ایران بیشتر به عنوان نویسنده فیلمهای موفق و پرفروشی چون «مارمولک»، «طبقه حساس»، «ورود آقایان ممنوع»، «مکس» و «دخترى با كفشهاى كتانى» شناخته می شود.
«خوب، بد، جلف» یک فیلم کمدی است که در دو هفته اول اکران در ماه بهمن ۱۳۹۵ رکورد فروش را شکسته است و با استقبال فوق العاده ای که از این فیلم در اولین هفته های اکران شده است پیش بینی می شود که این فیلم یکی از پرفروش ترین فیلمهای سال ۹۵ سینمای ایران باشد.
«خوب، بد، جلف» داستان دو بازیگر تازه کار که یکی فوتبالیست مشهور (پژمان جمشیدی) و دیگری بازیگر سریالی محبوب (سام درخشانی) است که قرار است نقش یک دو پلیس زبردست را در فیلم جدید مانی حقیقی ایفا کنند. این دو برای نزدیک شدن به نقش برای مدتی کوتاه تحت تعلیم یک پلیس جدی و بسیار سختگیر( حمید فرخنژاد) قرار می گیرند ولی در این گیر و دار به طور جدی وارد یک ماجرای پیچیده جنایی می شنوند.
***
نگاهی به فیلم «خوب، بد، جلف»
قاسمخانی اساساً فیلمی برای نقد شدن نساخته و هدفش سرگرم کردن مخاطب بوده و در این راه موفق هم بوده است. عمده فیلم «خوب، بد، جلف»بر اساس طنز موقعیت و همنشینی دو کاراکتر متفاوت است. البته در این فیلم باید پژمان جمشیدی و سام درخشانی را که در نقشهای خود ظاهرشدهاند را در مقابل حمید فرخ نژاد در نقش سرگرد قرار بدهیم. جمشیدی و درخشانی قبلاً در سریال موفق پژمان باهم همبازی بودهاند و فیلم «خوب، بد، جلف»را میتوان بهنوعی دنبالهای بر آن سریال ترسیم کرد. گرچه سام درخشانی در سریال پژمان، نقش مدیر برنامههای پژمان را ایفا میکرد و در این فیلم در نقش خودش ظاهرشده است اما دو کاراکتر اساساً یکی هستند و تمام بار طنز فیلم را بر مبنای همان چه قبلاً از آنها دیدهایم به دوش میکشند.
فیلم «خوب، بد، جلف»روایت خطی و سادهای را در جهت پیشبرد شوخیهای کلامی و موقعیتیاش بهکاربرده و از طرح روایتی پیچیده با طرح و توطئه خودداری کرده است. قاسمخانی واضح میگوید میخواهد بینندهاش را بخنداند و اوقات خوشی برایش فراهم سازد. منتها نکته اى كه در این رویکرد بايد در نظر گرفت این است که در چنین مواردی فیلم به ورطه ابتذال نیفتد، «من سالوادور نیستم» از نمونههای این رویکرد سطحی است که علیرغم فروش خوب داخلى، خود بینندگان اذعان به سخیف بودن نوع کمدی این فیلم داشتند، مسئلهای که فیلم قاسمخانی از آن دورمانده است و این مثبتترین و مهمترین نکته فیلم «خوب، بد، جلف»است. امروزه مخاطبان سینمای ایران بیش از هر زمان دیگری نیازمند فیلمهایی شوخ وشنگ و ساده هستند تا آنها راه به خنده وادارد. اصلاً خود قاسمخانی با شوخی با سینمای ایران در این فیلم، به وضوح رویکردهای سینمایی ما را نشان میدهد. قاسمخانی که از شوخی با خودش هم واهمهای ندارد، در «خوب، بد، جلف»با تمام سنت فیلمسازی ما شوخی میکند، از ملودرامهای پر از اشک و آه تا فیلمهای هنری و حتی هنری نما. حضورمانی حقیقی در نقش فیلمسازی که میخواهد یک فیلم هنری بسازد و اسیر این دو نابازیگر شدهاست نهایت طنز فیلم است. چه کسی است که نداند پشت «۵۰ کیلو آلبالو» خالق «اژدها وارد میشود» و «کنعان»قرار داشته است.
از طرف دیگر فیلم قاسمخانی بهعنوان نماینده جریان اصلی در جشنواره فجر حضور داشت. بیایید نگاهی به تولیدات اخیر سینمای ایران بیندازیم، فیلمهایی مثل ابد و یک روز، چهارشنبه، فروشنده و سایر فیلمهای خوبی که در چند سال اخیر در ایران تولید شدند همگی فیلمهایی جدی هستند که بعد از تماشا ذهن و روان مخاطبانشان را درگیر میکنند. به همین دلیل است که جای خالی فیلمی سرگرمکننده و مفرح که بعد از تایم نمایش پروندهاش در ذهن بیننده بسته شود حس میشود و دقیقاً به همین دلیل است که کمدیهای سخیف و بیارزش یا ملودرامهای آبکی هر از چند گاهی سر برمیآورند و گیشه را تسخیر میکنند و هرکس هم اعتراض کند متهم میشود به سیاه نمایی و افسرده کردن ملت. «خوب، بد، جلف» يك شاهكار نیست. اما ادعایی هم ندارد. صرفاً برای سرگرم کردن ساختهشده و در این راستا خوب هم عمل میکند و به دور از مرداب ابتذال و شوخیهای نامناسب، بینندهاش را به خنده وامیدارد. «خوب، بد، جلف» مستقیماً از میان ذهن یک آدم فیلم بازآمده که سینمای جریان اصلی و گیشهای سینما را خوب میشناسد. محافظهکاری قاسمخانی در انتخاب موضوع و پرورش داستان، «خوب، بد، جلف»را تبدیل به یکی از مهمترین گزینههای گیشه در سال ١٣٩٦ میکند.«خوب، بد، جلف»در روزهایی که از هر طرف خبر فاجعه و مصیبت میشنویم، بیش از هر زمان دیگری جای خالی ساعاتی خالی از دغدغه در سینما برای مخاطبان عادی سینما را گوشزد میکند؛ ساعاتی خوش مثل روزهای اول تولد سینما، فارغ از هر درگیری ذهنی.