1478-63

فیروزه خطیبی
“شاه باب”، ماجرای شخصیت پیچیده و نا بهنجار یکی ازاهالی “تهرانجلس” که درجستجوی رویایی، وزن سنگین خانواده و جامعه را بردوش می کشد، تازه ترین فیلم بابک شکریان، سینماگرمستقل ساکن لس آنجلس است که پیش از این فیلم بحث انگیزاو -” آمریکای زیبا” (2002)- ضمن شرکت در10 جشنواره بین المللی ازجمله فستیوال برلین، و جشنواره فیلم های مستقل لس آنجلس با استقبال تماشاگران روبروشد.
آمریکای زیبا درواقع ادای احترامی بودبه فیلم “تب شنبه شب” با بازی جان تراولتا در نقش “تونی مانرو”، جوان ایتالیایی تبار اهل بروکلین که شب های تعطیل دردیسکویی بنام “اودیسه 2001” به سلطان رقص معروف است و روزها دریک مغازه رنگ فروشی، کارگری و رویابافی می کند و آرزویش کوچ به “منهتن” ورقصنده معروفی شدن است.
هوشنگ ، ضد قهرمان فیلم” آمریکای زیبا” هم چون قهرمان فیلم تب شنبه شب به دنبال رویای آمریکایی خود سرگردان است. رویایی که هرچند از دو نوع فرهنگ با دو پیشینه متفاوت سرچشمه می گیرد اما در نقطه تلاقی، به نورو رنگ، زرق و برق، سکس و مواد مخدر، پول و پول بیشتر می رسد.
فیلم آمریکای زیبا ضمن نمایش کلیپ های مستندی از وقایع مربوط به انقلاب ایران چون نطق کارتر، خروج شاه از ایران و ورود آیت الله خمینی، شرایط زندگی چند جوان ایرانی مهاجر را دردوران بحرانی ماه های قبل و بعد از انقلاب اسلامی در لس آنجلس به تصویر می کشید و حرف اصلی اش، حرف یک نسل گمشده ایرانی بود. نسلی که براثرحوادثی ناخواسته دچار نابسامانی های تحمیلی انقلابی شده است که احتمالا کوچکترین نقشی درآن نداشته اما اثرات تغییردهنده آن رابه بدترین شکل حس کرده است. فیلم درواقع ماجرای خویشتن شناسی مردمانی است که انگار ناگهان چشم باز کرده و خود را دراقیانوسی از ناشناخته ها رها شده، نشسته برعبورگاهی با کورسوی یک “رویای آمریکایی”یافته اند.

1478-64

شاه باب، “تهرانجلس” و ادامه قصه مهاجرت

فیلم “شاه باب”، درهم شکنی و واسازی زیرکانه ای از فیلم”زندگی شیرین” فدریکو فلینی به سبک ایرانی است که سرسپاری فیلمساز را به سینمای نئورئالیستی ایتالیا به نمایش می گذارد. داستان فیلم هم بصورتی ادامه ماجراهای زندگی همان جوان مهاجر “آمریکای زیبا” است که امروز از مرزچهل سالگی گذشته و راهی که درپیش گرفته را ازهمیشه غیرقابل عبورترمی بیند.
درفیلم، شخصیت باب با بازی رضا صفایی (بازیگرفیلم های شرایط و دختری شب تنها به خانه می رود) فیلمسازی است که ضمن سروکله زدن با مستاجرهای عجیب و غریب ساختمان های مسکونی شرکت معاملات ملکی پدرش (با بازی پرویزصیاد)، ازجمله لوله کشی و وصول اجاره های عقب مانده و خلاصه شغلی که زندگی شاهزاده مآبانه اش را درجامعه ای مادی و اهل چشم وهم چشمی تامین می کند، می کوشد فیلمنامه تازه اش درباره یک خواننده و فعال سیاسی همجنسگرا که درآلمان به قتل می رسد را تمام کند. اما با رد این سناریوتوسط سرمایه گزاران هالیوود، “باب” علیرغم میل باطنی خود ناچارجوابگوی نیازهای خانواده ای سنتی می شود و تا پای عشق و ازدواج با دختر پرنسس مآب و پرتوقعی بنام “شیلا” (با بازی سولماز نیکی کرمانی) می رود. اما چرخش تازه ای درداستان فیلم همه چیز را دگرگون می کند.
شخصیت اصلی فیلم “شاه باب” برعکس شخصیت های فیلم آمریکای زیبا که ایرانیانی هستی باخته اما هنوز به شدت به ریشه های ایرانی خود وابسته اند، فردی است منفرد و متفکر که بر سر دوراهی آسایشی که مادیات و ظواهرزندگی به همراه می آورد و فیلمسازی که معنایی به زندگی اش می دهد سرگردان است.
درفیلم شاه باب ریشه های ایرانی این مهاجران تقریبا فراموش شده و آن ها به صورت مردمانی کاملا جذب شرایط محیط شده به نمایش گذاشته شده اند که با بدست آوردن جنبه های مادی “رویای آمریکایی”، زیربارسنگین نگهداری و حفاظت از ثروت و مکنت بدست آمده دست و پا می زنند. دراینجاست که کارگردان به شیوه فیلم “زیبایی بزرگ” پائولو سورنتینو ونمایش دغدغه های امروزی اهالی شهر “رم”، بیهودگی و پوچی زندگی جمعی از “تهرانجلسی ها” را به نمایش می گذارد.

1478-65

گفتگو با کارگردان و بازیگران فیلم “باب شاه”

بابک شکریان با وقوع انقلاب اسلامی در ایران، در6 سالگی به همراه خانواده خود به لس آنجلس مهاجرت کرد وبعدها دررشته فیلم با تخصص درمردم شناسی و قوم شناسی ازدانشگاه لس آنجلس ودانشگاه ایالتی کالیفرنیا فارغ التحصیل شد. نخستین فیلم کوتاه او”شنبه صلح آمیز” ( 1993) سیاحتی است درزمینه رابطه فرهنگ های هم ستیز وهویت اقلیت های قومی. موضوعاتی که بعدها زمینه سازاولین فیلم بلند داستانی او”آمریکای زیبا” شد.
علیرغم موفقیت جشنواره ای فیلم آمریکای زیبا آقای شکریان فیلمسازی را تا همین چندی پیش کنارگذاشت:”بعد از فیلم آمریکای زیبا، به همه از جمله عمویم که برای این فیلم سرمایه گزاری کرده بود احساس بدهکاری می کردم. بنابراین تصمیم گرفتم از فیلمسازی صرفنظرکنم و به کاردرشرکت معاملات ملکی پدرم مشغول شوم و درضمن دراوقات بیکاری روی فیلمنامه بعدی ام که برداشتی ازداستان زندگی فریدون فرخزاد بود کار کنم. در آن زمان فکر می کردم این بهترین سوژه ای است که می توانم بعد از”آمریکای زیبا” به آن بپردازم. “
هرچند فیلمنامه آقای شکریان جایزه اول رقابت های فیلمنامه نویسی”اسلم دنس” را بدست آورد اما استودیوهای فیلمسازی حاضرنشدند روی آن سرمایه گزاری کنند:” در آن زمان تصمیم گرفتم همچنان روی داستان فیلمنامه کارکنم و آن را پرورش بدهم. بعد از 8 سال تلاش، برایم این سئوال پیش آمد که آیا من واقعا یک فیلمسازم یا فقط یک آرزومند فیلمسازی و مثل خیلی های دیگر، سرگردان بدنبال سرمایه گذار؟ همانجا تصمیم گرفتم راه “جان کاساویتیس” را پیش بگیرم و فیلمنامه ای از”درون” بنویسم. به سراغ دفتریادداشت هایم رفتم و داستان ها را بدون ترتیب تاریخی ازآن بیرون کشیدم. داستان پسریک تاجر فرش که از درون جامعه ایرانی – آمریکایی لس آنجلس درراه رسیدن به آرزوهای خود با مسائل و مشکلات فرهنگی و خانوادگی مختلف از جمله وابستگی ، وفاداری به میراث خانوادگی و اجبار به تشکیل خانواده با یکی از اعضای همان جامعه روبرو می شود. مسائلی که بیشترهنرمندان جوامع مهاجر از جمله خود من با آن سروکاردارند.”

1478-66

گفتگو با بازیگران فیلم

رضا صفایی تهیه کننده و بازیگری است که بازی او در فیلم برنده جایزه “شرایط” درفستیوال ساندنس 2011 بشدت مورد توجه قرارگرفت و”هافینگتون پست” او را “ازهرجهت درخوردریافت اسکار بهترین بازیگرنقش مکمل” خواند. او به همراه الیجاه وود اولین فیلم خون آشامی/وسترن ایرانی – دختری شب تنها به خانه می رود- را تهیه و در آن بازی کرد. آقای صفایی که نامزدی جوایز بازیگری اسپیریت را هم بدست آورده، ازچهره های مورد توجه بازیگری درفیلم های مستقل آمریکا ومشوق بابک شکریان درنوشتن فیلمنامه “باب شاه” بوده است: “من بابک را از مدرسه فیلم دانشگاه لس آنجلس می شناسم. او درطول سال ها داستان های زیادی درمورد زندگی خودش و مشکلاتی که برسرراه فیلمسازی اش وجود داشت برایم تعریف کرده بود. یکی از همین دفعات من ناگهان فکر کردم همین داستان خودش سوژه خیلی جالبی است. وقتی بابک سناریو را به دستم داد عاشق این داستان شدم. فیلم شبیه کارهای الکساندرپین است که مخلوطی است از درام و کمدی با جنبه های شخصی گوناگون. برای اینکه نقش را بهتر درک کنم مدتی با او همراه شدم و انجام کارهای معاملات ملکی توسط او را تماشا کردم. درواقع شخصیت “باب”درفیلم، مردهنرمند و خلاقی است که در فضای خشک و بی ترحم یک دنیای مادی گرفتار شده و راه فراری ندارد.”
پرویزصیاد نویسنده، کارگردان و بازیگر قدیمی تئاتر و سینمای ایران نقش پدری جدی و نگران پسری که باید به راه راست “تجارت” و “پولسازی” هدایت شود را بازی می کند: “قبل از هرچیزمتن را خواندم و از آن خوشم آمد. از آنجایی که من خودم یک موقعی دوست داشتم ازکسانی که قبل از من بودند کمک بگیرم، احساس کردم همین وظیفه را هم نسبت به جوان های دیگری که دارند کار انجام می دهند دارم. ایفای نقش پدر پسری که زندگی اش یک جورایی شبیه به ماجرای زندگی خود من بود، که وقتی آمدم اینجا و می خواستم درهالیوود فیلمی بسازم با مشکلات زیادی روبرو شدم. البته با این تفاوت که مشکلات باب درفیلم خانوادگی است اما مشکلات من بیشتراجتماعی بود. به هرحال به صورتی خودم را دراین نقش می دیدم. “

1478-67

بازیگران دیگر فیلم “باب شاه” سولمازنیکی کرمانی فیلمساز و بازیگر درنقش “شیلا”، ویداقهرمانی، بازیگرقدیمی تئاترو سینمای ایران، زهره رمزی و علی پورعباس هستند واردوان مفید، شاهنامه خوان، بازیگرتئاترو تلویزیون هم بازی درخشانی درنقش شخصیت منفی فیلم – آقای طوفانیان – ارائه می دهد: “این شخصیت را در جامعه خودمان خیلی خوب می شناسم.  قصه فیلم هم درمرز میان مشکلات مهاجرین، زیبایی ها و خشونت ها قرار گرفته است. دراینجا قالب های شخصیت های منفی و مثبت از مرزهای یکدیگر عبور کرده اند. با همدیگرقاطی شده اند. اما این “لحظه” است که جدایی ها ، نیازها و پشت هم اندازی ها را نشان می دهد و هرآنچه پشت این کراوات ها و لباس ها و چهره های زیبا  نهفته است را هم به نمایش می گذارد. فیلم بنظرمن  لحظه ای را لمس کرده که شاید کارگردان ها و بازیگران قدیمی تر نبینند . این مهاجرین نسل دوم و سوم اند که می توانند به این صورت ازبیرون به این قضایا نگاه کنند. آدم های بزهکار این سو و حتی چهره کریه آمریکا و لحظه هایی که افراد در یک جامعه بسته و محدود به هم اعتماد می کنند اما یکدفعه همه چیز بهم می ریزد.”

1478-68