مروري بر فيلم: Artist
كارگردان: مايكل هازاناويشواس
بازيگران: ژان دوژاردن– برنيس بيجو– جان گودمن
فرح شكوهي
فيلم به سالهاي 1920، دوره صامت سينما بر ميگردد ولي جالب اينكه فيلم را يك گروه فرانسوي ميسازند، كارگردان آن مايكل هازاناويشواس، حتي به زبان انگليسي تكلم نميكند، بازيگران آن همه فرانسوي هستند، بجز جان گودمن امريكايي.
شايد خيلي ها ندانند اين فيلم برنده جايزه اسكار، كه بصورت سياه و سفيد نمايش داده ميشود، بطور رنگي فيلمبرداري شده و بعد بصورت سياه و سفيد درآمده است. از سوي ديگر فيلم صامت است، ولي از اولين لحظه شروع فيلمبرداري تا به آخر، بازيگران همه ديالوگ هاي خود را خوانده و اجرا كرده اند چون كارگردان فيلم اصرار داشت حتي از يك جمله نبايد بگذرند، وگرنه آن احساسي كه بايد در بازيگر پديد نميآيد و لحظات فيلم به تماشاگر انتقال نمييابد. بهمين جهت تماشاگر با >لب خواني< خيلي از جملات را ميفهمد، گرچه ژان دوژاردين اعتراف كرده كه خيلي از ديالوگ ها را به فرانسه گفته است!
جورج والنتاين (ژان) در اين فيلم، شخصيت سينمايي چارلي چاپلين را بخاطر ميآورد، بازيگر محبوب ميليونها كه با پايان دوره صامت سينما، سالها غروب كرد، با اين تفاوت كه فيلم هايش سالهاي دراز، همچنان پر تماشاگر ماند و نسل هاي مختلف همان قالب صامت آنرا دوست داشتند.
جورج والنتاين محبوب با به ميدان آمدن نسل تازه بازيگران از جمله گل كردن يكي از طرفداران آنها، به پايان رسيدن دوره صامت سينما، ناگهان احساس تنهايي، پوچي و نا اميدي ميكند، به الكل پناه ميبرد و در تمام اين دوره تاريك زندگي اش حتي همسرش او را تنها ميگذارد تنها سگ وفادارش با او همراه است. اما تنها يك كورسوي اميد در زندگي او وجود دارد آنهم يك طرفدار سابق اش كه امروز ستاره اي محبوب شده (برنيس بيجو) و جمزكرومول (راننده اش.) بازي نرم و خيره كننده ژان دوژاردين دروازه هاي هاليوود را بروي او گشوده، همانگونه كه مايكل هازاناويشواس كارگردان فيلم راهها را براي خود هموار ساخته است. اين فيلم تولد دوباره اي براي جان گودمن هم بحساب ميآيد.
فيلم با وجود صامت بودن، آن جذابيت را دارد كه تماشاگر را تا به آخر بدنبال خود بكشاند گرچه هر لحظه انتظار دارند كه فيلم از آن قالب در آيد، ولي قبل از آنكه حوصله اش سر برود، فيلم با گرميخاصي پايان مييابد
.
مروري بر فيلم:The Iron Lady
كارگردان: فيليادا ليود
بازيگران: مريل استريپ– جيم برادبنت
زندگي مارگارت تاچر نخست وزير پرقدرت انگلستان، براي خيلي ها ديدني است، چون اين زن آگاه با اعتماد به نفس دور از باور، سه بار بر نخست وزيري بريتانيا تكيه زده و تنها نخست وزير زن در اين سرزمين بود. مارگارت تاچر هميشه زندگيش با راز و رمزهايي همراه بود، در برابر مردم مهربان وفروتن، در صحنه سياست بروايتي ضد مرد، يكدنده و دورانديش بود، در برخورد با سياستمداران جهان، با سادگي و مهرباني خاصي برخورد ميكرد، ولي بموقع آنها را دچار دستپاچگي ميكرد، زني كه امروز در سن 86 سالگي دچار آلزايمر شده است وبقول مريل استريپ ايفاگر نقش او در فيلم، كاش هشيار بود و درباره اين فيلم و توانايي هاي اوسخن ميگفت.
مريل استريپ ستاره هنرمندي كه با اين فيلم سومين اسكار خود را بدست آورد، هيچگاه به مثبت و منفي بودن نقش ها نميانديشد او وقتي خود را با قالب شخصيت فيلم، هماهنگ ميبيند، آنرا ميپذيرد و از همه وجود مايه ميگذارد.
شايد فيلم همه شخصيت و زندگي مارگارت تاچر را در بر نميگيرد، چون كارگردان و فيلمنامه نويس، با توجه به خواست تماشاگر با توجه به ملاحظات سياسي، چهره تاچر را بطور كامل ارائه نداده است، ولي در عوض مريل استريپ همه شخصيت سرد و گاه مات شده و يخي تاچر را با توانايي زنده كرده است.
اصولا ساختن فيلم از شخصيت هاي زنده سياسي، آسان نيست، چون نه تنها خودشان، بلكه اطرافيان،مقامات دولتي و بخصوص خانواده بروي اين مسئله حساسيت هايي نشان ميدهند، با توجه به اينكه تاچر اصولا شخصيت پيچيده اي داشته، بقول روزنامه نگاران خنده هاي تاچر هميشه چون سرماي زمستاني لندن، سرد بود، ولي ماندگاري تاچر بر مسند نخست وزيري، به زنان سياستمدار اين جرات را داد كه تا بالاترين مقام ها، با مردان نبرد كنند، اگر يادتان باشد هيلري كلينتون زمان مبارزه با اوباما، تاچر را بعنوان يك الگوي خوب نام برد.
ميكاپ مريل استريپ با تمام زيبايي انجام شده، نگاه هاي مريل، خنده اش، شيوه حرف زدن، سخن گفتن و لهجه خاص انگليسي اش همه وهمه شگفت انگيز است تماشاگر خيلي زود، مارگارت تاچر را روبروي خود ميبيند چون مريل استريپ ماهرانه در آن غرق ميشود.
صحنه هاي گفتگوي مارگارت تاچر با شوهر از دست رفته اش دنيس (جيم برادبنت) در نهايت توانايي ارائه شده است.فيلم با وجود جنبههاي خشك سياسي، ديدني است.