مروري بر فيلم: The Lincoln Lawyer
كارگردان: برد يورمن
بازيگران: متيو مك كاناهي – رايان فيليپ
از فرح شكوهي
By : Farah Shokouhi
متيو مك كاناهي از نادر چهره هاي هنرمند سينماي امريكاست، كه در طي چند سال گذشته بخاطر فيلم هاي سبك كمدي به هدر رفته است. شايد از طريق فيلم هايي چون
Ghosts of Girlfriends Past و يا فيلم هايي شبيه در كنار جنيفر لوپز، كيت هادسن، ساندرا بولاك، به دستمزدهاي بالايي دست يافته و از فاتحين گيشه بحساب آمده است، ولي اصولا اينگونه فيلمها و شخصيتها دوام زيادي ندارد، چون تماشاگر بخصوص جوانترها توقع صحنه هاي سبك تر، مسخره تر، حرفهاي ركيك تر دارندو در نهايت اين گروه از بازيگران به نقطه صفر خود ميرسند كه يا بايد دست از آن نقش ها بكشند و در انديشه نقشهاي جديتر و ماندني تري باشند و يا بايد تا قعر چاهي كه كنده اند، سقوط كنند.
شما چند بازيگر كمدي در قالب فيلم هاي كمدي ده سال اخير سراغ داريد كه ماندگار شده باشند؟ هنوز پولساز و محبوب باشند؟ مگر آنهايي كه تا پائين ترين درجه به نقش سينمايي سقوط كرده و اينك بعنوان دلقكهاي سينمايي در آمده و خود پايان تاريك شان رامي بينند، به همين جهت چهره هايي چون >متيو مك كاناهي< بايد خود را نجات بدهد، چون او ميتواند با فيلم هايي چونThe Lincoln Lawyerماندني شود و دررديف سوپراستارهاي جدي چه جوان چون بردپيت، بن افلك و مت ديمون و تا حدي تام كروز و يا در كنار با سابقه هايي چون ال پاچينو، كلينت ايستوود، رابرت دنيرو، كوين كاستنر و ... قرار گيرد.
اين فيلم لباسي به تن مك كاناهي پوشاندكه ميتواند پردوام، قابل بحث و آينده ساز باشد، مك كاناهي در نقش ميك هالر، يك وكيل جنايي، از همان آغاز با توانايي پيش ميرود، او خود ميك هالر است، يك وكيل هشيار، زبر و زرنگ وهمه فن حريف كه همه نوع موكل و مشتري دارد، از دردانه ثروتمندان، تا قاچاقچي، بدكاره و جنايتكار، كه ميك هالر خوب ميداند كه چگونه با آنها برخورد كند، چگونه آنها را بدنبال خود بكشد و هر كدام را به نوعي براي آينده خود، بعنوان يك ذخيره داشته باشد.
فيلم برداشتي از كتاب پرفروش >مايكل كاناليرايان فيليپفرانسيس فيشر< ميخواهد همه چيز را با پول بخرد، حتي اتهام جرم قطعي پسرش. براي ميك بهرحال لوئيز يك موكل است، ولي در مسير اين پرونده ها به مواردي بر ميخورد، كه به يك موكل ديگرش كه در اصل بيگناه محكوم شده مرتبط ميشود، ولي بهرحال نميتواند ماجرا را دنبال كند چون هم خودش و هم موكل اش و هم مجوز وكالتش به خطر ميافتد.
متيو مك كاناهي درهمه صحنه ها و لحظات فيلم، نرم و قابل تحسين است، گرچه رايان فيليپ هم در اين نقش كاملا جا افتاده و ميتواند اين نقش، آغاز تازه اي براي او درسينما باشد، ولي در رويارويي با متيو مك كاناهي دچار ضعف ميشود.نقش هاي ديگر فيلم، ماريا تومي در نقش DA و همسر سابق ميك، >ويليام اچ مك كيجاش لوكاس< در نقش وكيل مدافع در برابر ميك، همه در نقش هاي خود روان بازي ميكنند، همه مهره هاي تقويت كننده فيلم هستند و هر كدام در جاي خود موثر و كارساز، ولي بر بالاي همه متيو مك كاناهي ميدرخشد.
فيلم از هيجان كافي، برانگيختن احساسات، خشم و تفكر تماشاگر برخوردار است، صحنه هايي كه متيو با گروهي موتورسوار روبرو ميشود، برخورد آنها با هم،معامله اي كه صورت ميگيرد، همه و همه از ظرافت هاي كارگرداني >برد يورمن< است فيلم به شيوه اي پيش ميرود كه جاي پيش بيني مطمئن به تماشاگر نميدهد و نقطه پاياني فيلم، ماهرانه و استادانه ساخته شده است.