1330-36

 

1330-32

دیدار کار درخشان شهیار قنبری، در صحنه سابان تیاتر، برایم حیرت آور نبود، چون من شهیار قنبری را از همان نوجوانی می شناسم، آنروزها که ترانه نوین بنیان گذاشته شد و شهیار از سرداران این حرکت نوین بود. آنروزها که بعنوان  نویسنده ای نوگرا در مطبوعات قلم می زدم، از آنروزها که با ترانه هایی چون دو ماهی، تحولی شگرفت در ترانه سرایی بوجودآورده بود.
شهیار قنبری در آن سالهای ستایش انگیز ترانه نوین، جوانها و نوجوانها را به شنیدن 1330-33ترانه ایرانی جذب کرده بود، هر جا پیدایش می شد، جوانها چون حلقه ای دورش را می گرفتند، صدها سئوال داشتند، می خواستند اوالگویشان باشد. که براستی الگوی خیلی ها شد.
شهیار قنبری تنها ترانه سرا نوین نبود، او یک فیلمساز نوگرا بود، شام آخر را که ساخت، نبوغ تازه ای ازخود نشان داد، میرفت تا از کارگردانان ماندنی سینمای نو ایران بشود، ولی دگرگونی های سیاسی، مسیر او را تغییر داد.
شهیار به فرانسه کوچ کرد، درآنجا به فرانسه سرود و خواند، در جامعه فرانسه گل کرد، نسل تازه ایرانی در اروپا او را پیدا کرد، خوانندگان محبوب روز، جستجوگرش بودند، ولی شهیار تا چند سالی، ترانه هایش را به هیچ خواننده ای نسپرد، خودش از بسیاری زیباتر و توانا تر می خواند.
شهیار به امریکا کوچ کرد، در اینجا هم، همه به سویش هجوم آوردند، ترانه های ناب اش را می خواستند، چون همه سالهای گذشته، برسر ترانه هایش، با هم رقابت داشتند، شهیار بااحتیاط خوانندگان را بر می گزید، همزمان به اجرای برنامه در رادیو تلویزیون ها دعوت شد، در اجرای برنامه ، با آن احساس خاص، با نوگرایی های ویژه، باآن طنز شیرین و گاه گزنده، در سراسر جهان جوانها و نوجوانان راجذب کرد، برای اولین بار نسل نو، الگو و منشور تازه خود را یافت سیل نامه ها، ایمیل ها، فکس ها، تلفن ها سرازیر شد، از داخل ایران نوجوانها و جوانها، بیشترین  دوستدار برنامه هایش بودند.
همزمان شهیار بروی صحنه آمد، شوی تک نفره، شویی مدرن، تاتری دگرگونه را تجربه کرد و دیدیم  که سالن ها را پر کرد خوشبختانه دوباره خواند، آلبوم هایش را نسل جوان 1330-34روی دست بردند، چرا که حرفش، حرف نسل جوان بود، فریاد بود، اعتراض بود، درد بود.
بعد با سوپراستارها همکاری آغاز کرد، ولی همچنان دوستدارانش او را به خواندن تشویق کردند، تا شهیار دوباره خواند، دیدیم که همچنان نسل نو از ایران ترانه هایش را چون برگ زر بردند و آلبوم هایش را از روی همه وب سایت ها دان لود کردند.
همین دوستداران نوجوان، و جوانان و میانسال، در امریکا هم آنچنان سیل تلفن ها، ایمیل ها، فکس ها را سرازیر شهیار کردند تا او را به یک کنسرت تازه تشویق کردند، کنسرت سابان تیاتر، یک کنسرت ساده نبود در دو بخش اجرا شد که این هفته بخش شهیار را مرور می کنیم، بخشی که نشان داد شهیار یک آرتیست کامل است، او حتی کم وکاستی های صحنه را با هنر بازیگری، با فن کارگردانی و صحنه آرایی خود، چنان جلوه داد که همه تصور کردند بخشی از شوی آن شب است، زیبا خواند، مسلط خواند، بااحساس خواند، درمیان هر آهنگی، طنز گفت، شلاق زد، احساسات همه را برانگیخت، او براستی 1330-35یک آرتیست همه فن حریف است.
من آن شب حیرت نکردم، چون شهیار سالهاست این خصوصیات را، این هنرها را دارد، بسیار از دوستداران خود از نسل جوان تشنه کارهای نو، دریغ کرده است، ولی دیگر جای دریغ نیست.
شهیارجان تو همیشه نوگرا، سنت شکن، آرتیست واقعی ، هنرمند صحنه، بوده وهستی، جایت سالها در صحنه خالی بوده است. بمان در صحنه، بگذار نمای دیگری از صحنه را با تو تماشاگر باشم.