قصه 5‌ خواهرشوهر من

     قصه 5‌ خواهرشوهر من ژاله از شمال كاليفرنيا اولين روزهايي كه با منصور آشنا شدم، باديدن تصويري كوچك از 5‌ خواهر جوان ودر عين حال زيبايش بروي آينه اتومبيل، با كنجكاوي  پرسيدم چه صورت مهرباني … Read more about قصه 5‌ خواهرشوهر من

برايم نوشت هيچگاه از عاشقي دست نمي‌كشم-1235

تهمينه از لندن    برايم نوشت هيچگاه از عاشقي دست نمي‌كشم    من و هژير در يك كوچه بزرگ شديم، وقتي من 15‌ ساله شدم، هژير 19‌ ساله بود، هر دو چشم بروي هم داشتيم، ولي تا روزي كه دست هاي يكديگر را … Read more about برايم نوشت هيچگاه از عاشقي دست نمي‌كشم-1235

جنگ 5‌ ساله طلاق

    سابرينا از كاليفرنيا  جنگ 5‌ ساله طلاق وقتي من و پژمان با هم آشنا شديم، هر دو بدنبال يك زندگي آرام و پر از تفاهم بوديم، هر دو بعد از حدود 15‌ سال تحصيل و كار مداوم، خسته از زندگي بقولي مجردي … Read more about جنگ 5‌ ساله طلاق

1051 -شوهرم مرا در ايران ممنوع‌الخروج كرد

   شوهرم مرا در ايران ممنوع‌الخروج كرد آن لحظه كه در فرودگاه مهرآباد فهميدم اجازه خروج ندارم و بايد چون زنداني در ايران بمانم و حسرت زندگي  قشنگي را كه سالها در خارج ساخته‌ام از دور بكشم، همه وجودم … Read more about 1051 -شوهرم مرا در ايران ممنوع‌الخروج كرد

یادداشت سردبیر-1239

نيما از كانادا: سوختم وخاكستر شدم همسرم فهيمه 3‌ماهه حامله بود، وقتي جنگ ايران و عراق آغاز شد، من چون هزاران جوان ديگر در جنوب راهي جبهه شدم، به فهيمه گفتم خيلي زود بر مي‌گردم و با هم راهي تهران … Read more about یادداشت سردبیر-1239

یادداشت سردبیر-1240

  شاهين از نيويورك:  بچه ها ما را بخشيده بودند!  روزي كه من و همسر و 4‌ پسر ودخترمان به امريكا آمديم، بچه ها در سنين 2‌ تا 9‌ ساله بودند، قرار گذاشتيم آنقدر به پايشان عشق بريزيم وآنقدر مراقب شان … Read more about یادداشت سردبیر-1240

055 -به اتهام تجاوز به همسرم دستگير شدم

   به اتهام تجاوز به همسرم دستگير شدم   لحظه اي كه افسر پليس به دستم  دستبند زد، حيران مانده بودم، باورم نمي‌شد روزي با چنين اتهامي دستگير شوم و شاكي نيز همسرم باشد، همسري كه روزگاري عاشق من بود من … Read more about 055 -به اتهام تجاوز به همسرم دستگير شدم

یادداشت سردبیر-1241

  سامان از نيويورك:  دروازه اي از بهشت در خانه كوچك ما  ديشب من و همسرم از لاي در پدرومادرم را در اتاقشان تما شا ميكرديم، دو موجود نازنيني كه پر از عشق و صفاو مهر بوده و هستند، دو موجودي كه بمن ياد … Read more about یادداشت سردبیر-1241

یادداشت سردبیر-1242

با تكيه به عشق ايستاديم من در يك خانواده ثروتمند بدنيا آمدم، پدرم بدلايلي كه هيچگاه بر من روشن نشد،درست  5‌ سال بعد از انقلاب ثروتمند  شد. البته  من وقتي بدنيا آمدم، همه خانواده درناز و نعمت بودند … Read more about یادداشت سردبیر-1242

057 دوقلوهاي شيرينچه ها كه نكردند؟-مهدی ذکائی

  دوقلوهاي شيرينچه ها كه نكردند؟ سعيد از كاليفرنياي جنوبي آنها دوقلوهاي شيريني بودند‌كه زندگي را بر من و برادرم تلخ كرده و كار را به جايي رساندند كه برادر كوچكترم دوبار دست به خودكشي زد! ماجرا … Read more about 057 دوقلوهاي شيرينچه ها كه نكردند؟-مهدی ذکائی