حرفهاي آناهيتا- سن ديهگو طوفاني كه با مادربزرگها آغاز شد برخلاف بسياري كه بعد از جدايي، چه موقت و چه رسمي و بظاهر همبستگي، يكديگر را متهم به همه خلافها و اشتباهات و گناهان ميكنند، من و جمشيد … Read more about 1332-طوفاني كه با مادربزرگها آغاز شد
1331-پدرم سالها مهر سکوت بر لب داشت
وحید از نیویورک:پدرم سالها مهر سکوت بر لب داشت درست 35 سال پیش بود، من اصرار داشتم با فیروزه که همه هوش وحواس مرا ربوده بود، ازدواج کنم و پدرم اصرار داشت، من با دختر یکی از صمیمی ترین دوستانش … Read more about 1331-پدرم سالها مهر سکوت بر لب داشت
1330- ! ورود دو مسافر كوچولو، همه را از دور ما پراند
حرفهاي مهدي كمالي شمال كاليفرنياورود دو مسافر كوچولو، همه را از دور ما پراند! روزي كه من وناهيد ازدواج كرديم، همه حرفمان تعداد بچههايمان بود، اينكه در آينده يك كودكستان برپا ميداريم، با … Read more about 1330- ! ورود دو مسافر كوچولو، همه را از دور ما پراند
1326-آنروزها که دخترم را بکلی فراموش کردیم
فرهاد از لس آنجلس: آنروزها که دخترم را بکلی فراموش کردیم از روزی که من با سایه ازدواج کردم، آرزویم داشتن حداقل 4 پسر بود، سایه هم با من موافق بود، چون در هر دو خانواده، سالها بود پسری بدنیا نیامده … Read more about 1326-آنروزها که دخترم را بکلی فراموش کردیم
065-وقتي مستي پيروزي از سرم پريد
ستاره از كانادا تلفن زده بود:وقتي مستي پيروزي از سرم پريد 4 سال پيش آنقدر مست پيروزي و موفقيت و ستايش اطرافيان بودم كه براستي نفهميدم شهياد چه زماني آمد و چه زماني رفت! سال 95 بود كه من و شهياد به … Read more about 065-وقتي مستي پيروزي از سرم پريد
066-شوهرم با طرح نقشهاي مرا ديوانه كرد
شوهرم با طرح نقشهايمرا ديوانه كرد شوهرم با طرح نقشهايآن روز غروب وقتي دو پرستار و يك امدادگر، مرا بدرون آمبولانس ميبردند، من با چشمان كم توان خود، سايهاي از بچههايم را ميديدم كه جلوي در خانه … Read more about 066-شوهرم با طرح نقشهاي مرا ديوانه كرد
063-در روزهاي دردآن دو فرشته از راه رسيدند،
در روزهاي درد،آن دو فرشته از راه رسيدند دكتر سعيد از شمال كاليفرنيا زنگ زده بود سه ماه قبل من مطب خود را در شمال كاليفرنيا گشودم. درست در همان لحظه كه اولين بيمار وارد مطب شد، من از تونل زمان … Read more about 063-در روزهاي دردآن دو فرشته از راه رسيدند،
064-پيامي براي وفادارت رينو صبورترين زن عالم
پيامي براي وفادارترينو صبورترين زن عالم خسته از سر كار به خانه بازگشتم. بعداز 6 سال، اولين روزي بود كه دوباره سر كار ميرفتم. از بيرون خانه، فريادم را در فضا رها كردم و چون هميشه انتظار داشتم، سارا … Read more about 064-پيامي براي وفادارت رينو صبورترين زن عالم
خانواده مغول ها چه بروز من آوردند؟058
خانواده مغول ها چه بروز من آوردند؟ من بعد از 15 سال تازه در تركيه جا افتاده بودم كه خانواده سيمين از راه رسيدند و در طي 9 ماه همه زندگي من دچار دگرگوني شد و سرانجام نيز من با آنها راهي … Read more about خانواده مغول ها چه بروز من آوردند؟058
خانواده مغول ها چه بروز من آوردند؟058
خانواده مغول ها چه بروز من آوردند؟ من بعد از 15 سال تازه در تركيه جا افتاده بودم كه خانواده سيمين از راه رسيدند و در طي 9 ماه همه زندگي من دچار دگرگوني شد و سرانجام نيز من با آنها راهي … Read more about خانواده مغول ها چه بروز من آوردند؟058
پدر پرسيد: چرا همه هرزه و گنگ و معتاد شديد059
پدر پرسيد: چرا همه هرزه و گنگ و معتاد شديد پدرم با صورتي شكسته و قدي خميده در برابر من ايستاد و گفت: چرا خانواده ما اينگونه از هم پاشيد؟ چرا هر كدام گنگ، معتاد و ولگرد و هرزه شديد؟ جلوتر رفتم، … Read more about پدر پرسيد: چرا همه هرزه و گنگ و معتاد شديد059
پدر پرسيد: چرا همه هرزه و گنگ و معتاد شديد060
سودابه از واشنگتن دي سي: آمده بود عزيزترينموجود زندگيم را ببرد آنروز بعد از ظهر وقتي كليد را در قفل در خانه چرخاندم، صدايي مرا بخود آورد. نميدانم چرا آن صدا دلم را لرزاند، به سوي صدا برگشتم، كسي … Read more about پدر پرسيد: چرا همه هرزه و گنگ و معتاد شديد060
سفري به سرزمين كودكي و نوجواني061-
امين ازكاليفرنيا نوشته سفري بهسرزمين كودكي و نوجواني آنروز غروب، نزديك به 30 سال پيش، وقتي از كوچه باريك و هميشه مست ازعطر ياس خانه پدري، بيرون آمدم و خود را درون اتومبيل برادرم رها كردم تا راهي … Read more about سفري به سرزمين كودكي و نوجواني061-
توطئه اي در راه بود-62
دكتر سايه از نيويورك توطئه اي در راه بود چند ماه بود، شوهرم بهرام را خسته و غمگين ميديدم. ابتدا بهانهاش كار سخت وكسل كنندهاش بود، از اينكه عمرش در ايران هدر رفته و موقعيتهاي طلايي در خارج را از دست … Read more about توطئه اي در راه بود-62
یادداشت سردبیر-1243
انتقام بروي فيس بوك شيده دختر عمه مادرم، قرار بود مراقب و راهنماي من در امريكا باشد، چون من نه كسي را جز او ميشناختم و نه با محيط و فضاي اين سرزمين آشنا بودم، توي هواپيما براي خودم قصه ها ساخته … Read more about یادداشت سردبیر-1243
مراقب كلك هاي اينترنتي باشيد1261
مراقب كلك هاي اينترنتي باشيد! بنام شما و با ايميل شما، از يك كشورديگر، به بهانه گم شدن همه چيزتان،از دوستان تان كمك ميخواهند و تلفن هتل ميدهند... اما! نشده، صداي تلفن تان بلند ميشود، چه تلفن … Read more about مراقب كلك هاي اينترنتي باشيد1261
یادداشت سردبیر1246
رويا ازكانادا: آمده ام تا مقام مادري ام را پس بگيرم بيش از 10 سال است بدنبال بچه هايم ميگردم، از همه كس واز همه جا سراغ شان را ميگيرم و اگر اخيرا با آن حادثه روبرو نميشدم، ديگردست از زندگي … Read more about یادداشت سردبیر1246
دوقلوهاي شيرين چه ها كه نكردند057
دوقلوهاي شيرينچه ها كه نكردند؟ آنها دوقلوهاي شيريني بودندكه زندگي را بر من و برادرم تلخ كرده و كار را به جايي رساندند كه برادر كوچكترم دوبار دست به خودكشي زد! ماجرا حدود سه سال و نيم پيش در شيراز … Read more about دوقلوهاي شيرين چه ها كه نكردند057